atefe717
عضو جدید
و می دانم که روزی راحت و آزاد میمیرم نه مجنون و نه خسرو،همچنان فرهاد میمیرم و می دانم که بی تو زیر این طوفان تنهایی شبی تنهای تنها،در حصار باد میمیرم اگر عمری سکوت من کلید حرفهایم شد در آن یک لحظه با دنیایی از فریاد میمیرم فلانی عاقبت بنگر که در تنهایی یک شب رها و عاشق و آزاده و آباد میمیرم و آخر خوب میبینی تو میمانی و می بینی که من در گوشه ای از ناکجاآباد میمیرم
آخرین ویرایش: