شعرای قشنگ قشنگ (بدو بیا)

rainy girl

عضو جدید

بی تو طوفان زده دشت جنونم
صید افتاده به خونم
تو چه‌سان می‌گذری غافل از اندوه درونم؟

بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره‌ای اشک درخشید به چشمان سیاهم

تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی ...
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی

چون در خانه ببستم،
دگر از پا نشستم
گوئیا زلزله آمد،
گوئیا خانه فروریخت سر من

بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو، کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی

تو همه بود و نبودی
تو همه شعر و سرودی

چه گریزی ز بر من
که ز کوی‌ات نگریزم
گر بمیرم ز غم دل
به تو هرگز نستیزم

من و یک لحظه جدایی؟!
نتوانم، نتوانم
بی تو من زنده نمانم



هما میرافشار







ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد

در دام مانده باشد صیاد رفته باشد

از آه دردناکی سازم خبر دلت را

روزی که کوه صبرم بر باد رفته باشد

آواز تیشه امشب از بیستون نیامد

شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد

رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت

با صد امیدواری ناشاد رفته باشد

شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی

گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد

آه از دمی که تنها با داغ او چولاله

در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد

پر شور از حزین است امروز کوه وصحرا

مجنون گذشته باشد .... فرهاد رفته باشد


"حزین لاهیجی"








 

rainy girl

عضو جدید
وای، باران؛


باران؛


شیشه پنجره را باران شست .


از دل من اما،


- چه كسی نقش تو را خواهد شست ؟



آسمان سربی رنگ،


من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ .


می پرد مرغ نگاهم تا دور،


وای، باران،


باران،


پر مرغان نگاهم را شست .


*****


خواب رویای فراموشیهاست !


خواب را دریابم،


كه در آن دولت خواموشیهاست .


من شكوفایی گلهای امیدم را در رویاها میبینم،



و ندایی كه به من می گوید :


گر چه شب تاریك است


دل قوی دار،


سحر نزدیك است


حمید مصدق











به انتظارنبودی ز انتظار چه دانی؟
تو بیقراری دلهای بیقرار، چه دانی؟

نه عاشقی که بسوزی، نه بیدلی که بسازی
تو مست باده نازی، از این دو کار ، چه دانی؟

هنوز غنچه نشکفته ای به باغ وجودی
تو روزگار گلی را که گشته خوارچه دانی؟

تو چون شکوفه خندان و من چو ابر بهاران
تو از گریستن ابر نوبهار چه دانی؟

چو روزگار بکام تو لحظه لحظه گذشته
ز نامرادی عشاق روزگارچه دانی؟

درون سینه نهانت کنم زدیده مردم
تو قدر این صدف ای در شاهوار،چه دانی؟

تو سربلند غروری و من خمیده قد از غم
ز بید این چمن ای سروباوقار چه دانی؟

تو خود عنان کش عقلی و دل بکس نسپاری
زمن که نیست ز خودهیچم اختیار، چه دانی؟




"رحیم معینیكرمانشاهی"

 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به ساعت نگاه مي كنم:
حدود سه نصفه شب است
چشم مي بندم تا مبادا چشمانت را از ياد برده باشم
و طبق عادت كنار پنجره مي روم
سوسوي چند چراغ مهربان
وسايه هاي كشدار شبگردانه خميده
و خاكستري گسترده بر حاشيه ها
و صداي هيجان انگيز چند سگ
و بانگ آسماني چند خروس
از شوق به هوا مي پرم چون كودكي ام
و خوشحال كه هنوز
معماي سبز رودخانه از دور
برايم حل نشده است
آري!از شوق به هوا مي پرم
و خوب مي دانم
سالهاست كه مرده ام
 

rebeca20

عضو جدید
مقدمه جدید گلستان سعدی


منت خدای را عزوجل که لذت زن را قندو عسل قرار داد. همواره ازدواجش موجب محنت است و به طلاق اندرش مزيد رحمت. هر لنگه كفشي كه بر سر ما مي خورد مضر حيات است و چون مكرر فرود آید موجب ممات. پس در هر لنگه كفش دو ضربت موجود و بر هر ضربت آخي واجب

مرد همان به كه به وقت نزاع
عذر به درگاه نساء آورد


ورنه زنش از اثر لنگه كفش
حال دلش خوب به جا آورد
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دلم با هرتپش با هر شکستن داره میفهمه
که هر اندازه خوبه عشق همون اندازه بی رحمه

چه راههایی که رفتم تا بفهمم جز تو راهی نیست
خلاصم کن از عشقایی که گاهی هست و گاهی نیست


 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هي فلاني مي داني ؟ مي گويند رسم زندگي چنين است...

مي آيند.... مي مانند.... عادت مي دهند.... ومي روند.

وتو در خود مي ماني و تو تنها مي ماني

راستي نگفتي رسم تونيز چنين است؟.... مثل همه فلاني ها....؟
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفتنیم رفتنیم باید برم باید برم
بايد كه تنها بمونم آوازه غم رو بخونم
شايد كه رفتنم منو از ياد شما ببره
ولي شما تو قلبمي نهايته شكستنه
حالا كه من دارم ميرم بزار يه چيزيرو بگم
بعدش آرومو بيخيال تو غربت آروم بگيرم
من ميرمو مونده برام يه جفت سوال بي جواب
چرا بايد خسته بشم يا كه دلم باشه كباب
اين زمونه تو غربتش براي من جايي داره
دارم ميرم كه اينطوري قلبتون آروم بمونه
خوب مي دونم كه اينطوري صداي شعرم مي پيچه
تو جاده تنهايي ا يه ميلاد آروم بشينه
خوب آخره قصمونه بايد تمومش بكنم
خدا نگهدار شما اينجا تمومش ميكنم
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

Similar threads

بالا