باسلام به دوستان عزيز
از مي و شراب در ادبيات ايران فراوان ياد شده است منهاي ماهيت وجودي شراب و مي شاعران عارف زيادي از مي به عنوان رسيدن به حالت شيدايي و روحاني ياد كرده اند وحتي براي توصيف شمار زيادي از واژه ها از اين واژه استفاده شده است مانند مي عشق مي محبت و....
دوستان ميتوانند اشعار ونوشته هاي ادبي مربوط به اين واژگان را اينجا ارسال كنند
ذكر نام شاعر و نويسنده الزامي است
از مي و شراب در ادبيات ايران فراوان ياد شده است منهاي ماهيت وجودي شراب و مي شاعران عارف زيادي از مي به عنوان رسيدن به حالت شيدايي و روحاني ياد كرده اند وحتي براي توصيف شمار زيادي از واژه ها از اين واژه استفاده شده است مانند مي عشق مي محبت و....
دوستان ميتوانند اشعار ونوشته هاي ادبي مربوط به اين واژگان را اينجا ارسال كنند
ذكر نام شاعر و نويسنده الزامي است
شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش
مذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش
بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن
به لعب زهره چنگی و مریخ سلحشورش
کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردار
که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش
بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم
به شرط آن که ننمایی به کج طبعان دل کورش
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
کمان ابروی جانان نمیپیچد سر از حافظ
ولیکن خنده میآید بدین بازوی بی زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش
مذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش
بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن
به لعب زهره چنگی و مریخ سلحشورش
کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردار
که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش
بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم
به شرط آن که ننمایی به کج طبعان دل کورش
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
کمان ابروی جانان نمیپیچد سر از حافظ
ولیکن خنده میآید بدین بازوی بی زورش