ته استکانی چای و سيگاري نیم سوخته و
اتاقی دمق
و روزنامه ای که درد کسی را نمی نویسد.
باید ساخت
با غمی که نمی دانی کجا جایشان دهی.
هر کس دردش را بغل کند
خنده فروشی نیست
در پیاده روها بساط نمي كنند.
بايد ساخت
با ته استكاني چاي و
سيگاري نيم سوخته و
غمي كه نمي داني كجا جايشان دهي.
اتاقی دمق
و روزنامه ای که درد کسی را نمی نویسد.
باید ساخت
با غمی که نمی دانی کجا جایشان دهی.
هر کس دردش را بغل کند
خنده فروشی نیست
در پیاده روها بساط نمي كنند.
بايد ساخت
با ته استكاني چاي و
سيگاري نيم سوخته و
غمي كه نمي داني كجا جايشان دهي.