روز اول مدرسه

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
اصلا خاطره خوبی نبود خیلی تلخ بود....:cry:
 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
زود یه دوست پیدا کردم و زنگ تفریح با هم سیب خوردیم خیلی خوش گذشت . وقتی می دیدم بعضی از بچه ها گریه می کنن می خندیدم و می گفتم چرا اینا گریه می کنن مگه قراره چی کارشون کنن ؟؟؟!!!!!:biggrin:
 

silver light

عضو جدید
کاربر ممتاز
زود یه دوست پیدا کردم و زنگ تفریح با هم سیب خوردیم خیلی خوش گذشت . وقتی می دیدم بعضی از بچه ها گریه می کنن می خندیدم و می گفتم چرا اینا گریه می کنن مگه قراره چی کارشون کنن ؟؟؟!!!!!:biggrin:
شما دخترها عجب درکتون بالاست
خوش به حالتون
 

alborz_3000

اخراجی موقت
هممونو کچل کرده بودن (فکرشو بکن..! حدود 30تا کچل)
زنگ تفریح که شد من فک کردم مدرسه تموم شده و راهمو گرفتم رفتم خونه ( و اولین فرار از مدرسه ام اینگونه رقم خورد)
این خاطره اولین روزه مدرسه بود یا خاطره اولین روزه خدمت؟
 

""elahe""

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه روز خوب بود...من از هیچی نمیترسیدم...ولی...
چون من از 5 سالگی ژیمناستیک کار میکردم...وقتی رفتم تو مدرسه بارفیکسو که دیدم خوشحال شدم دویدم رفتم بالای بارفیکس......ناظممون منو دید کلی دعوام کرد منو برد دفتر....منم تا ظهر گریه میکردم..
 

Goonay

عضو جدید
روز اول یادم نیست.
اصلا ابتدایی مزخرف بود.راهنمایی مزخرف تر.
اما دبیرستان.
سال آخر ک خیلی خوش گذشت.
روز آخر هم بیشتر خوش گذشت.
 

Goonay

عضو جدید
اینم ی گوشه از شاهکار های دبیرستان
واس کلاس ماست این
نبینم ب اسم خودتون جای دیگه
18012011029.jpg
 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
روز اول یادم نیست.
اصلا ابتدایی مزخرف بود.راهنمایی مزخرف تر.
اما دبیرستان.
سال آخر ک خیلی خوش گذشت.
روز آخر هم بیشتر خوش گذشت.
راست میگی به منم دبیرستان کلی خوش گذشت وااااااای عجب روزایی بوود
 

Hossein -2002

عضو جدید
کاربر ممتاز
روز اول مدرسه با ی پسره دعوام شد و ازهمون روز اول هی بابامو مدرسه میخواستند
 

elman13

عضو جدید
من نه اینکه جنبه ام بالا بود خیال می کردم مثلا قاطی آدم بزرگا شدیم ! گردنم خشک شد بس که اون روز خودمو گرفتم و جز دماغم جای دیگه ای رو ندیدم
 

آبیدر751

اخراجی موقت
به جز ابتدایی بقیه دوران مدرسه روزای خوشی داشتم واقعا یادش بخیر ولی حیف که زود تموم شد کاش میشد به اون دوران برگردم
 

""elahe""

عضو جدید
کاربر ممتاز
من فقط تا اول راهنمایی مثبت بودم....
از دوم به بعد همش اولیامو مدرسه میخواستن....
ولی از اونجایی که خانوادم تا یه جایی پایه شیطونیام بودن...تا آخر دبیرستانم بهم خوش گذشت....واقعا خوش گذشت....
 

pooneh12345

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که از سه سالگی عاشق مدرسه رفتن بودم
اینقد به مامان گفتم من و ببر مدرسه
که گذاشتم مهدکودک
جاتون خالی
اینجور که مامانم تعریف می کنه
من و برده بودن پیش بچه شیرخوره ها
بعد از یه 2 سه هفته ای هم سر سیاه زمستون آنچنان سرما می خورم دیگه حتی نمی تونستم چشام و باز کنم

ولی اول دبستان یادمه اینقد خوشحال بودددددم
می خواستم پرواز کنم
اینگار همه دنیا رو بهم داده بودن
 

IT Engineer2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اولین روز مدرسه... :w40:
یادمه با مادرم داشتم میرفتم مدرسه که قرار شد از مغازه سر راهمون برام خوراکی بگیره. ایشون میخواست بیسکویت بگیره ولی ازونجائی که من اهل این بیسکوئیتو این حرفا نبودم اون موقع ها، گیر دادم که من دوست ندارم، من پفک میخوام! :w05: هرچی گفتن پفک نمیشه بچه جون تو مدرسه ممنوعه ! من میگفتم نه بیسکوئیت نمیخورم. بالاخره پفکَ رو گذاشتن تو کیفمو رفتم مدرسه. تا زنگ تفریح اول...
من که هنوز دوستی پیدا نکرده بودم رفتم یه گوشه نشستم با خیال راحت شروع کردم به پفک خودن که یه دفعه یه دختر کلاس پنجمی که خدا خیرش بده اومد منو از ماجرای انتظامات مدرسه و مدیرو اینا باخبر کردو منو برد پشت مدرسه و پفکمو که بهم داد خوردم تموم شد از قضا دانش آموزان کنجکاو مدرسه پیداشون شده که تذکر خودشونو اینجوری اعلام میکردن: وای...... الان میرم به خانوم مدیر میگم که پفک خوردی!
خلاصه با کمک و تجربه اون دوست کلاس پنجمی ما قضیه به خیر گذشت و ما هم متوجه شدیم که دیگه باید به حرف مامانی گوش کرد!:redface:
ولی یادش بخیر چقدر ترسیده بودم وقتی پفک میخوردم ...
 

hiva13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اول اولیش یادم نمیاد حتما یه روزه معمولی بوده
ولی اکثر روزای اول مدرسه کیف پر از تنقلاتم یادم میاد:smile:
 
بالا