رد پای احساس ...

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست آن است که عیب تورا همچو آیینه گوید
نه آنکه مثل شانه با هزار زبان پشت سر رفته مو به مو گوید..
 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم پر از زخم هایی است که قرار است
وقتی بزرگ شدم ،فراموششان کنم
 

جین ایر

عضو جدید
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که اورا دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمیخواهد به برگ گل نوشتم من که اورا دوست میدارم ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا اورا بخنداند​
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حـالـا کـه رفـتـه ای

مـ ـن مـانـده ام و . . .

آدم هـایـی کـه عـطـر تـ ـو را مـی زنـنـد !


مـحـمـد رضـا عـبـدالـمـلـکـیـان
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

حـالـا کـه رفـتـه ای


مـرد شـده ام !

بـسـتـه بـسـتـه سـیـگـار مـی کـشـم

تـا تـ ـو را دود کـنـم

در خـیـال ِ خـسـتـه ام !




مـحـمـد رضـا عـبـدالـمـلـکـیـان
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ســــتایش ِ چشــــمهایــت


شــعری نــمیتوان گفت



خاضـــعانه

تنــها بــاید

تماشـــا کــرد ، مســت شد ، رهــا شد ...
.
.
.

نیلوفر ثانی.شباهنگ

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

به ته مانده های من نگاه کن


نقاشی ای که می بینی شاهکار توست


که با رفتنت کشیده ای ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



بگو عزیــــــــــــــــــزم


بگــــــــــــــو
به چه اهنگی...
میشــــــــــــود
گـــــوش داد
و به تــــــــــــــــو
فکر نکرد؟؟؟؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اي مهربانترين عاشق
تنها تو هستي كه دستهاي لبريز از مهرت را در دستان تشنهً محبت من مي گذاري
فقط تو دردهاي كهنه و سر باز زدهً تنهاي ام را التيام مي بخشي اي همنوا با صبح
مي داني كه من در مكتب تو عشق را آموختم وبا وجود گرم تو معناي لطيف آفرينش
را لمس كردم
اين تو بودي كه دم مسيحاي خود را در كالبد يخ بسته و كرخ من دميدي وزندگاني را متولد كردي وهستي روياندي
خودت خوب مي داني كه دوست داشتني ترين موجود اين زمانه و هر زمان ديگري
اي مــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــا د ر...
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جلوى بعضى ازخاطره هابايدنوشت،
آهسته به يادآورده شود،
خطرريزش اشك...
 

جین ایر

عضو جدید
اکنون که مرگ ساعت خود را کوک می کند
و نام تو را می پرسد
بیا در گوشت بگویم
همین زندگی نیز
زیبا بود!
 

جین ایر

عضو جدید
دنبال بهانه ای بودم که باز بیایم و برایت بنویسم​
همه احساسی را که به تو دارم...​
بهانه ای جز دوست داشتت نیافتم و​
این همان است که مرا برای ادامه زندگی امیدوار می کند
.......
عزیزترینم همه جان و دلم فدای تو ...
تو که همه وجود منی و عاشقانه دوستت می دارم​
 

جین ایر

عضو جدید
دنبال بهانه ای بودم که باز بیایم و برایت بنویسم​
همه احساسی را که به تو دارم...​
بهانه ای جز دوست داشتت نیافتم و​
این همان است که مرا برای ادامه زندگی امیدوار می کند​
............ عزیزترینم همه جان و دلم فدای تو ...
تو که همه وجود منی و عاشقانه دوستت می دارم​
 

جین ایر

عضو جدید
دنبال بهانه ای بودم که باز بیایم و برایت بنویسم​
همه احساسی را که به تو دارم...​
بهانه ای جز دوست داشتت نیافتم و​
این همان است که مرا برای ادامه زندگی امیدوار می کند​
............ عزیزترینم همه جان و دلم فدای تو ...
تو که همه وجود منی و عاشقانه دوستت می دارم​
 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماهیان از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند و چون دریا آرام شد خود را اسیر تور صیادان یافتند.
تلاطم های زندگی حکمتی از خداوند است پس از خدا بخواهیم دلمان آرام باشد نه دریای دوروبرمان
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی تو نسیتی
خورشید تابناک
شاید دگر درخشش خود را
و کهکشان پیر گردش خود را
از یاد می برد
و هر گیاه
از رویش نباتی خود
بیگانه می شود
و آن پرنده ای
کز شاخه انار پریده
پرواز را
هر چند پر گشوده فراموش می کند
آن برگ زرد بید که با باد
تا سطح رود قصد سفر داشت
قانون جذب و جاذبه را در بسط خاک
مخدوش می کند
آنگاه
نیروی بس شگرف مبهم نامرئی
نور حیات را
در هر چه هست و نیست
خاموش می کند
وقتی تو با منی
گویی وجود من
سکر آفرین نگاه تو را نوش می کند
چشم تو آن شراب خلر شیرازست
که هر چه مرد را مدهوش می کند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی هیچ صدائی می آیند

زمانی که نمی دانی در دلت یک مزرعه آرزو می کارند

و بی هیج نشانی از دلت می گریزند

تا تمام چیزی که به یاد می آوری حسرتی باشد

به درازای زندگی چه قدر بی رحمند رؤیاهــــــــــا
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ندیده ای ؟؟!

همان انگشتی که ماه را نشان میداد .....

ماشـــه را کشیـــد !



تقصیر برگ ها نیست ...

آدمــــ ها همینند ...

نفس می دهی ؛

له ات می کننـــد . . .


 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
ســیـاه مـشــقِ پـشــت چـشــمهـایـت؛

دســت خــطِ کیـســت ؟

كـﮧ بـوســیدنـش؛

ســجـده ـے واجــب دارد ...





 

Taghdir

عضو جدید
[h=6]در اعماق بیکران غم گم شدم...

من درگیر غروب های تلخم...

مانده ام در این بن بست غم های بی انتها...

دگر هیچ چیز برایم نمانده...[/h]
 

Taghdir

عضو جدید
[h=6][/h][h=6]سکـــــوت و صبــــــوری آدم ها را به حساب ضــــعف و بی کســــی شان نگذارید،
شاید هنوز به چیــــــــزهایی پای بندند،
چیزهایی که شمـــــــــــــــــــا یادتان نمی آید...[/h]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هـمه در دنیـا کـسی را دارنــد،بــرای خودشــان..!
"خــُسـرو" و "شیـــرین"
"لیـلی" و "مـَجنــون"
"رامیـن" و "ویـس"
"پیــرمــَرد" و "پیرزَن"
"تــو" و "اون" ...
"مــَن" و "تــَنهـآیی" !
 

Taghdir

عضو جدید
[h=6]بعضی آدمها بوی خوب دارند
حتی وقتی دورند.
دلت که براشون تنگ میشه
بوی خوبشون تو ذهنت میپیچه
و اونقدر دلت هواشونو میکنه
که دوست داری محکم بغلشون کنی.....![/h]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جوری رفتار میکنی

انگار که هرگز نرفته بودی

مثل یک پرنده ، هر جا که دلت خواست پرواز میکنی

جوری رفتار میکنم


انگار که هنوز نرفته ای

مثل یک حشره ی کوچک

گوشه ای کز میکنم

و حواسم به عنکبوتِ بزرگ و سیاهی است

که گوشه ی سقف

سیاهترین تار دنیا را تنیده

تا به محضِ رفتنِ تو

مرا در خود ببلعد!!!
 

Taghdir

عضو جدید
[h=6]من خـودم را کوچک کــردم
تـــا تـــو خودت را کوچک نبـینـــی امــا تــو
کوچکتــر از آن بـــودی کـه بـا ایـن حرف هــا بـــزرگــــــــ شـــوی[/h]
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم
اندوه من انبوه تر از دامن الوند
بشکوه تر از کوه دماوند غرورم
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم
ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم
بگذار به بالای بلند تو ببالم
کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم
 

asaly

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن روز که سقف خانه هاچوبی بود ؛
گفتار و عمل در همه جا خوبی بود...
امروز بنای خانه ها سنگ شده؛
دل هاهمه با بنا هماهنگ شده...


 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا