رد پای احساس ...

mclaren

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم چندین سال است روزه ی عشق گرفته است ! اذان افطارش را تو بگو........
 

yas_70

عضو جدید
من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد برمن
من خودم هستمو تنهایی و یک حس غریب
که بصد عشق و هوس می ارزد..
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز

من موجی سرگردانم
من دردی بی پایانم
با عشق و نا کامی ها
هم عهد و هم پیمانم
وصل تو باشد درمانم
نگهت زد آتش بر جانم
تو را جویم، تو را خواهم
من از تو دوری نتوانم
وفا جویم، صفا خواهم
بیا بنشین بر دامانم
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکنفر در هـمین نزدیکــی ها
چــیزی
به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است
خیالـــت راحت باشد
آرام چشمهایت را ببــند
یکنفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است
یکنفر که از همه زیبایی های دنیــا
تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نبسته ام به کس دل، نبســـــته کس به من دل
چو تخــــته پــاره بـــر موج رهـــا رهـــا، رهـــا من

ز مــــن هر آنکــه او دور، چـو دل به سینه نزدیک
به مـــن هر آنکـه نزدیک، ازو جــــــدا، جــــدا من

نه چشــــم دل به ســـــویی، نه باده در سبویی
که تــــر کـــــنم گـلـــــــویی، به یاد آشنــــــا من

ســــــتاره هــــا نهـــــــفتم در آسمـــــان ابــــری
دلــــــم گرفته ای دوست، هـــــوای گریــه با من

نبسته ام به کس دل، نبســـــته کس به من دل
چو تخــــته پــاره بـــر موج رهـــا رهــــا، رهـــا من
...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لحظه نبودن نيستن ها ، اگر منت مي نهي بر كلام من ، با حترام سلامت مي گويم
و هزار گلپونه بوسه به چشمانت هديه مي دهم. قابل ناز چشمانت را ندارد.
ديرروز يادگاري هايت همدم من شدند و به حرفهاي نگفته من گوش دادند.
و برايم دلسوزي كردند. البته به روش خودشان كه همان سكوت تكراري بود و
يادآوري خاطرات با تو بودن.
دست نوشته ات را مي بوسيدم و گريه مي كردم. زيبا ، به بزرگي مهرباني ات ببخش
كه اشكهايم دست خطت را بوسيدند. باز هم ستاره به ستاره جستجويت كردم.
ولي نيافتمت.
از كهكشان دلسپردگي من خسته شدي كه تاب ماندن نياوردي و بي خبر رفتي ؟
مهتاب كهكشان نيافتني من ، آنقدر بي تاب ديدنت شده ام كه دلتنگي ام را به قاصدك سپردم
و به هزار شعر و ترانه رقصان به سوي تو فرستادم.
روزها و شبها به دنبالت آمدند و تو را نديدند. قاصدك هم برنگشت.
شايد او هم شيفته نگاه مهربانت شد. باشد،
اشكالي ندارد. تو عزيزي ، اگه يه قاصدك هم از من قبول كني ، خودش دنيايي است.
كاش ياسهايي كه برايت پرپر شدند و به سويت آمدند، دوست داشتنم را برايت آواز
كنند.كاش باران بعد از ظهرهايت، تو را به ياد اشكهاي من بيندازد.
نازنين ، هر پرنده سفر كرده اي از تو مي خواند و هر غنچه اي كه مي شكفد،
نام تو را بر زبان مي آورد. نيم نگاهي به روزهاي تنهايي ام كن و
لحظه هاي زرد و بي صداي مرا تو آبي و ترانه باران كن.
بگذار باز هم قاصدك ترانه هاي من در هواي دلتنگي تو پرواز كند.
همين حوالي بي قراري ها باز هم گلهاي بي تابي شكفته.
زيبا ، امشب ، شام غريبان عاشقانه من و تو است. به
يادت مثل شمع مي سوزم و ذره ذره وجودم آب مي شود.
تو هم به ياد بي تابي هايم شمعي روشن كن و بگذار مثل من بسوزد.
مهرباني باران ، يادم كن در هر شبي كه بي ستاره شد.

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکنفر در هـمین نزدیکــی ها
چــیزی
به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است
خیالـــت راحت باشد
آرام چشمهایت را ببــند
یکنفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است
یکنفر که از همه زیبایی های دنیــا
تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد...

از تو تکرار ِ همه آینه ها یه نفس شرم ِ ترانه کافیه اگه عاقبت به خیری ، نفسم حتی تا مرگ ِ صدا منتفیه
 

mclaren

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گلوی آدم را باید گاهی بتراشند تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود ، دلتنگی هایی که جایشان نه در دل که در گلوی آدم است ، دلتنگی هایی که میتوانند آدم را خفه کنند
 

St@R

اخراجی موقت
من ازین زمزمه ها می ترسم
و ازین لحظه ی مبهم

که تو در بارش ِ برف

بی تبسم به غمت می خندی.

من شبیه ِهر روز

که به دنبالِ دلم می گردم

پشت ِ این پنجره

از هرم ِ نفس هایِ زمستان مبهوت...

نقش ِ یک کودک را

با عروسک هایش

می کشم...

دلهره ای شیرین است.

کاش یک جایِ طبیعت

باران دلِ بی رحمی داشت

کاش خورشید کمی غمگین بود

من ازین زمزمه ها می ترسم

و ازین فکر که تو

در همین نزدیکی

نردبانی داری

کاش مهمانی در آن بالاها

روز دیگر باشد

آسمان آبی نیست

جان ِگُل

باور کن.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ساده بگويم ، نگاه زاده علاقه است
اگر دو چشم روشن عشق به تو نگاه کند
تو ديگر از ان خود نيستي...
زمان مي گذرد و زمانه نيز هم
کودک مي شوي
جوان هستي و جواني نمي کني ، مي گذري
پير مي شوي
باز هم مثل هميشه در پي گمشده اي هستي که با تو هست و نيست
باز در پي ان علاقه پنهان ، ان نگاه هميشه تازه هستي
باز ان دو چشم روشن عشق را در غبار بي امان زمان جستجو مي کني
غافل از اينکه او ديگر تکه اي از تو شده است
سايه اي خوش بر دل تو!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه کردي با من؟...
ميخواهم بنويسم...اما از چه؟ از کي؟ و براي چي؟...
وجود ملتهبم در انتظار گذشت لحظه هاست...
اما براي شنيدن چه کلامي؟...
مي خواهم بنويسم...
از تو..
از اين نيامدن و قصد رفتن کردنت..
مي خواهم بنويسم اما دستهايم مي لرزد...
چه کردي با من؟...
چه خواستم ز تو که دريغ ميکني؟چه خواستي که نکردم؟...
غم نبودنت به جانم نيشتر ميزند اما درماني نيست که به مقابلش روم...
آخر تو تنها اميد بودي تنها دعاي شبانه ام...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تمام شادي زندگي*ام را در نگاهت به امانت گذاشته بودم شايد روزي بازگ
ردي و شادي*ام را به من برگرداني.
نمي*دانستم كه آنچنان بي*تفاوت از كنار لحظه*هاي رنگين از محبتم خواهي گذشت كه فرصت در آغوش كشيدن شادي*ام را نيز از من مي*گيري.
افسوس, صد افسوس... كه آنچنان عاشقانه بر زخم*هايت مرهم *نهادم , بي هيچ منتي...
تنها خواستار لبخندي گرم از نگاهت بودم و تو ... تو... بي*احساس ومغرورانه از كنار لحظه*هايي كه به گرماي بودنت شاد بودم گذشتي تنها تاوانمحبت*هايم را مي*خواهم.
محبت*هايي كي بي منت و پنهاني نثارت كردم و پاسخي نديدم....
شايد آنها را حس نكردي!!! تنها شادي و محبت*هايم را برايم بياور ... و برو...
برو كه هنوز معناي دوست*داشتن را نفهميده*اي, كوچولوي شاد من!!

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوباره باران می بارد
به حرمت کداممان نمی دانم
من همین قدر می دانم که باران صدای پای اچابت است
خدا دارد ناز می خرد
قدری نیاز کن .......
 

*vernal*

عضو جدید
کاربر ممتاز


پلکهای خسته ام را که می گشایم چیزی در وجودم می شکند.
نگاهم به چشمان همیشه بیدار پنجره گره می خورد. (باز باران می بارد) و حسی ناشناخته همراه با حرکت آرام و زیبای قطره ها در وجودم جنبشی مبهم را به ارمغان می آورد.
ناخواسته از جا برمی خیزم و فاصله ام را با زلال باران کم و کمتر می کنم.
نمی دانم چرا دلم نمی خواهد در به روی مهمان ناخوانده ام بسته بماند!؟
رطوبتی دلچسب کف دستهایم را از پاکی پر می کند.
دو قطره اشک از روی گونه هایم سر می خورد و در میان هزاران قطره بی قرار گم می شود.

زیر لب آهسته زمزمه می کنم ((باران باران))
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیانت دیدم وگفتم: تلافی میکنم من هم
اگر با دیگری باشم ...سبکتر میشود دردم
خیانت کردم اما تو ..زمن با طعنه پرسیدی؟؟؟
چرا با اینکه بیزاری..دچار ترس وتردیدی..
تلافی کردم ودردی فزون گردیده بر دردم
درونت از غمم خالیست..خیانت من به خود کردم
گناهت گردنم مانده چه تاوانی که پس دادم ...
چه کردم با خیالاتم نخواهی رفت از............یادم.
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای تو ...
برای چشمهایت !
برای من ...
برای دردهایم !
برای ما ...
برای این همه تنهایی
ای کاش خــــــــــــدا کاری بکند ....!
 

mclaren

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم یک جای دنج میخواهد​
آرام و بی تَنِش​
جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی!​
تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد​
مثلا آغوش تو !​
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرشته ،اومدی از دور، ببین از شوق تابیدم
می دونستم می آی حالا، تو رو من خواب می دیدم
چه خوبه اومدی پیشم، تو هستی این یه تسکینه
چقدر آرامشت خوبه ، چقدر حرفات شیرینه

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی یک بازی درد آور است
زندگی یک اول بی آخر است

زندگی کردیم اما باختیم
کاخ خود را روی دریا ساختیم

لمس باید کرد این اندوه را
بر کمر باید کشید این کوه را

زندگی را با همین غمهاخوش است
با همین بیش و همین کمها خوش است

باختیم و هیچ شاکی نیستیم
بر زمین خوردیم وخاکی نیستیم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لحظه ای. آخر درنگی.بیش از این ها صبر کن
من به تو دل داده ام.تا جان ندادم.صبر کن

لحظه ای با من بمان این عشق را اندیشه کن
درد جان با رفتنت درمان ندارد صبر کن

عشق را درمان نباشد.جز وصال روی تو
تا در آتش سوختن را بر نکردی صبر کن
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا