راهکار شما در این موقعیت چیست ؟

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز
پدرش فوت شده بود و مادرش مجددا ازدواج کرده بود ، ناپدری و مادر همیشه در حال جدال و دعوا بودند ، حقوق می خواند و درس خوبی داشت ، نجیب و سر به زیر بود ،

یکبار که در حیاط ناپدری اش به دنبال مادرش برای کتک زدنش بود و سر و صدایشان از همه کوچه به گوش میرسید ، برای اینکه به خیال خود حفظ آبرو کند ، به حیاط دوید و دست میزد و بلند می خندید و می دوید تا همسایگان فکر کنند خانواده مشغول بازی هستند نه دعوا ،

بار دیگر که صدای ناپدری و مادرش بلند بود به کوچه رفت و زنگ در را زد تا آنها دست از دعوا بردارند ، چند بار این کار را تکرار کرد ، بار آخر در بسته شد و با لباس نامناسب داخل کوچه ماند و در را برایش باز نکردند ، میشه گفت رسوا شد و دیگران فکر کردند از خانه بیرونش کرده اند ،

برگرفته از " اندوه شیرین عاشقی نوشته ی رکسانا حسینی "

راهکار شما در این موقعیت چیست ؟
 

mostafa ghodrat

همکار مدیر مهندسی برق
کاربر ممتاز
راهکار نداره عزیزم..... تو از این بدتر اش بودم....
:(:(




(چه کلمه ی زیبایست صبر)
..
قشنگ بود ... و خاص...
ممنون
 

shadmehrbaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
میرفت توی خونه ی نزدیکترین همسایه شون قضیه رو به خانم اون خونه میگفت
 

nilofarane

کاربر بیش فعال
میرفت توی خونه ی نزدیکترین همسایه شون قضیه رو به خانم اون خونه میگفت
اینم حرفیه!!!!
سلام.......................................................................چه عجب ازینورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!خوبی؟
 

Similar threads

بالا