رانندگي,بازندگي اين است معناي زندگي

mohsen 88

عضو جدید
کاربر ممتاز
با اجازه داش سجاد خودم:gol:

هروقت وضع رانندگيمون مطابق با استانداردهاي تعريف شده جهاني شد مطمئن باشيد ميتونيم ادعا کنيم حق وحقوق خودمونم ميشناسيم
چه ربطي داره اقا؟
هيچي همينجوري بي قافيه وبي وزن بهش مربوطه
تو لاين راست سبقت ميگيريم وگاز ميديم تو لاين چپ لاک پشتي ميريم وقتي پاي صحبت ميرسه علامه دهريم
زورمون مياد يه راهنما بزنيم وميپيچيم جلوي يکي وبعد بوق زدن هرچي عقده از هرجا داريم سريارو خالي ميکنيم
عشق لايي کشيدن داريم(قابل توجه اونايي که ***شوال!!ميبينن اين لايي کشيدنارو!)
خلاصه براي رسيدن به هدفمون از هربي قانوني وراه ميانبري استفاده ميکنيم ولي خداييش ادعامون عمه فلک رو رو ويبره گذاشته
تا مسئوليت پذيري واگاهي وتبعيت از قانون ملکه ذهن هممون نشه ما ميمونيم وچاهمون
حالا از ماست که برماست يا از دوغه که بر دوغه بالاخره ايراد کارتو خودمونه
چقدر سعي کرديم فرهنگ رو برا خودمون بازتعريف کنيم وايراد کارمونو بشناسيم
حالا اين فقط يکي از هزاران مشکلي هست که هرروز بي مبالات با شکستن قانوناش کيف ميکنيم
شاد وپيروز وسبز باشيد.
منبع:http://spow.blogfa.com/
 

mohsen 88

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا از دو زاویه

در بازگشت از كليسا، جك از دوستش ماكس مي پرسد: «فكر مي كني آيا مي شود هنگام دعا كردن سيگار كشيد؟»
ماكس جواب مي دهد: «چرا از كشيش نمي پرسي؟»
جك نزد كشيش مي رود و مي پرسد: «جناب كشيش، مي توانم وقتي در حال دعا كردن هستم، سيگار بكشم.»
كشيش پاسخ مي دهد: «نه، پسرم، نمي شود. اين بي ادبي به مذهب است.»
جك نتيجه را براي دوستش ماكس بازگو مي كند.
ماكس مي گويد: «تعجبي نداره. تو سئوال را درست مطرح نكردي. بگذار من بپرسم.»
ماكس نزد كشيش مي رود و مي پرسد: «آيا وقتي در حال سيگار كشيدن هستم مي توانم دعا كنم؟»
كشيش مشتاقانه پاسخ مي دهد: «مطمئناً، پسرم. مطمئناً.»
منبع:http://spow.blogfa.com
 

mohsen 88

عضو جدید
کاربر ممتاز
چوپان راستگو
پیرمرد کلاه حصیریش رو رو سرش جابجا کرد تا نورافتاب کمتر اذیتش کنه

نگاهی به جاده انداخت وسیل بی پایان ماشینهایی که از سر دلخوشی یا فرار از خستگی روزمره زدن توکارمسافرت
اهی کشید ودلش گرفت!
تو این همه سال اون هرروز سیل تکامل وپیشرفت رو تو همین جاده دیده بود که چطور دنیا با سرعت نور داره جلو میره واون هرروز اینارو میبینه ولی هنوز همون چوپونه که بوده
نگاهشو به گوسفنداش برگردوند که بیخیال همه چیز اروم وبی صدا مشغول خودشون بودن
وقتی به گله خودش نگاه کرد دلش روشن شد
خوشحال بود که گله روبراهی داره وگوسفنداش تو کل منطقه مثال زده میشدن
با خودش گفت داشتن یه گله گوسفند خوب بهتر از داشتن یه ماشین وادمای مکانیکیه
گوسفنداش هم با شنیدن این حرفش بع بع بلندی کردن که یعنی ماهم دوست داریم
پیرمرد نی خودشو برداشت ورفت تا ساز خودشو کوک کنه
منبع:http://spow.blogfa.com
 
بالا