به خاطر اینکه آدم رکی هستم معمولا با این مسئله مواجه ام ... خیلی از آدمها اصلا جنبه شنیدن حقیقت رو ندارن ! و در اکثر موارد با شنیدن حقیقت دشمنت میشن !
طرف میگه ازم انتقاد کن ... وقتی بهش میگی تا چشمتو درنیاره ول نمیکنه ! سری بعدی وقتی میگه انتقاد کن حتما بهش میگی که تو خیلی خوبی و هیچ نقصی نداری ! غیر از اینه ؟!
دقیقا همینطوره
یکی از ابعاد موضوعو شما گفتین
البته این قصه ابعاد مختلفی داره و ب قولی سر دراز دارد!
رک نیستم اما دروغگو هم نیستم
نمیگم هیچ وقت دروغ نگفتم اما همیشه همه تلاشم رو برای صادقانه حرف زدن کردم
اگه کسی بهم دروغ بگه و بزرگ باشه دروغش واقعا از دستش عصبانی میشم و طول میکشه تا ببخشمش چون من آدمی ام که اطرافیانم هیچ دلیل و بهانه ای ندارن که بخوان یه چیزی رو به دروغ بهم بگن و همه کسایی که منو میشناسن میدونن اگه صادقانه حرف بزنن هرچی ام که باشه خونسردم ودعوا اینا کلا ندارم تو زندگیم
ولی اگه مجبور بشم دروغ بگم هرچند ریز و کوچیک تا مدتها عذاب وجدان دارم
به نکته خیلی خوبی اشاره کردی
این عذاب وجدانه خودش نشون میده میدونیم کارمون بده ...
البته من وقتی واسه سورپرایز کردن یکی هم دروغ بگم تا زمانی که قضیه براش روشن نشده عذاب وجدان دارم :دی
یکی از راههای فرار از دروغ و غیبت،پیچوندن مسئله هست.پیچوندن نه به معنای دروغ گفتن.پیچوندن یعنی اینکه مثلا طرف ی چیزی میگه،بعد شما به ی جنبه دیگه ای اشاره میکنی.
مثلا در مورد غیبت،یکی میخاد غیبت کنه،شما بحثو به طرز هوشمندانه ای(و نه ضایع بازی) عوض میکنی.مثلا میگی حسن اقا رو دیدی چقد زشت و بدریخته؟ بد شما شروع میکنی بحثو تو دست میگیری و در مورد حسن اقا حرف میزنی.نیازی نیست حتما خوبیشو بگی.مثلا خاطراتی که ازش داریو تعریف میکنی تا اون طرف هم دیگه ول کن بحثش بشه.این روش خوبیه.من خودم امتحان کردم و جواب میده
در مورد دروغ هم مثل اون انتقاد که گفتین،با چرخش چند درجه ای بحث میتونین از دروغگویی فرار کنین
البته جدا ازینکه خیلی وقتا این پیچوندنه هم جواب نمیده من دوس دارم بدونم این راها برای خود شما جواب میده ؟
سوالم جسارت به شما نباشه و نمیخام هم شما رو نقد کنم اما ما تقریبا همه ی اینا رو میدونیم
ولی شما خودت عمل میکنی به همه اینا
ینی تا حالا نشده دروغ بگی؟