دردهاي من
جامه نيستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نيستند
تا به رشتهي سخن درآورم
نعره نيستند
تا ز ناي جان بر آورم
دردهاي من نگفتني
دردهاي من نهفتني است
کاش زمانی که دلت میگیرد از کسی که بسیار نزدیک به توست،راهی پیدا میکردی.برای فرار از این دلتنگی
خسته ام از لبخند اجباری
خسته ام از دست ادمها
خسته ام از این همه دلتنگی
درد داره...موقعی که هنوزم دوستش داری اما نیاید به روی خودت بیاری!
موقعی که میخوای مثل قبل بشی اما نمیشه!
موقعی که یاد کاراش میوفتی و یه لبخند میاد گوشه ی لبت!
موقعی که دل یه چیزی میگه عقل یه چیز دیگه !
موقعی که کلی خاطر خواه داری اما دلت پیش یه بی معرفته!
موقعی که بهت زنگ نمیزنه اما با شنیدن صدای هر زنگی نفست بند میاد!
دردهای من شبیه بیدارین.....
دردهای من ناتمامند......
درهای من می روندتا بسوی مقصدی دور
می روند تا بسوی شبی سرد......
می روند تا ساکت نمانند.....
می روند تا پیاده نباشند...
می روند تا بگویند حرف هایم را به آن بی همتا
می روند تا تنها بمانم با تنهایی....
می روند تا در سکوت شب غرق شوم...
درد های من بی پایانند....
ولی آرامند.....
آرام.....
"زهرا"
دنـــدانپزشکـــ آخرین دندان گــــــرگ را کشید! نگاهی به صورت گرگ انداخت و پوزخندی زد گرگ زیر لب گفت:بخنــــــــد....... اینست عاقبت گرگی که عـــــــــاشق گوسفندی شده باشد....!
شاید امروز دستاتو بهم ندی اما یه روزی روی سنگ قبرم دست میکشی،شاید امروز سکوت کنی اما یه روز سر قبرم بهم التماس میکنی که باهات حرف بزنم... شاید امروز اغوشت بر من حرام باشه اما یه روز باحسرت سنگ قبرم را درآغوش ميگيری
تنهایی یعنی تو خونت سفره افطار پهن نشه …
تنهایی یعنی جشن تولدی که شلوغه شاده ولی از حضور اون خالیه و قلبت یه عالمه دلتنگشه
تنهایی یعنی تنها صدای خنده ای که از خونت بیرون میاد مال تلوزیون باشه …
سلامتی همه آدمای تنها
دلم فقط بهانه تو را دارد !
تو مي داني بهانه چيست ؟
بهانه همان است که شبها خواب را از چشم من مي گيرد ٬
بهانه همان است که روزها ميان انبوهي از آدمها چشمانم را پيِ تو مي گرداند ٬
بهانه همان صبري ست که به لبانم سکوت مي دهد تا گلايه اي نکنم از نبودنت ...