درد من بودن با ادمها نیست
دل شکستن ادمها نیست
انقدر دلم تکه ای شده که گاهی
ناخواسته مجروح میکنم دلی را
میخواهم از خودم فرار کنم نه ادمها
میخواهم بگویم خواهر من ، برادر من
اگر از تکه های دلم مجروح شدی
مرا ببخش که دست خودم نبود
نمیخواستم دلت را مجروح کنم
اما انگار سرنوشت من همیشه باید
بوی تلخی بگیرد
بوی تنهایی
بوی حس تنفر از خود
از من غمگین نباش
اگر از خودم متنفرم از دیگران متنفر نیستم
اگر کمی ناراحتت کردم مرا ببخش
میخواهم از خدا خود بخواهم
ارام جانم را بگیرد تا دیگر خورده های دلم
کسی را اذیت نکند
کسی را درد ندهم
گاهی باید سکوت کرد
گاهی باید حرفی نزد
تنها ارام دل شکسته ام را جمع میکنم
و میریزم درون ظرفی بلوری
تا دیگر کسی را بی اراده مجروح نکنم