دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

صنم.

عضو جدید
khoda guyad : to ey zibatar az khorshide zibayam
to ey valatarin mehmane donyayam
bedan aghoshe man baz ast ,
shoro kon!yek gadam ba to, tamame gamhaye mandeash ba man...
 

صنم.

عضو جدید
خدایا کفر نمی‌گویم پریشانم چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟! مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی. خداوندا! اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای ‌تکه نانی ‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌ و شب آهسته و خسته تهی‌ دست و زبان بسته به سوی ‌خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی؟! خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری و قدری آن طرف‌تر عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌ و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی؟! خداوندا! اگر روزی‌ بشر گردی‌ ز حال بندگانت با خبر گردی‌ پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن از این بدعت. خداوندا تو مسئولی. خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
دکتر شریعتی
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به مهمانی گنجشک ها نخواهد برد


پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است

 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

مهندس شکوفه

عضو جدید
آخرین دیدار را تو به یادت آور
آخرین لبخند را تو به یادت آور
رقص ماهی توی حوض آب را تو به یادت آور
چرخش آن پیچک رو درخت نارون
تو به یادت آور
همه ی حرف ها را
لرزش دست ها را
ترس ریزان شدن اشک ها را
ترس ویران شدن بغض ها را
تو به یادت آور
به تو گفتم نفسم را دریاب
معنی صرز نگاهم را بشناس
گفتی هستی به بهاران سوگند
به همین پیچک خیزان سوگند
نفسم هستی؛تو نگارم هستی؛همه ی داروندارم هستی
تو نگاهت همه ی خوبی هاست
دوتا چشمات صدف پاکی هاست
در همان لحظه ماهی از آب پرید
پیچک از شاخه برید
بغض من هم ترکید
اشک چشمم غلتید
و تو رفتی
و ندیدی
و به خاطر نسپردی همه ی حرف ها را
آخرین دیدار را تو به یادت آور
چرخش آن پیچک رو درخت نارون
همه ی حرف ها را
همه ی حرف ها را
تو به یادت آور
تو به یادت آور
...................
خودم
 

moein_rnd

عضو جدید
چه احساس غریبی ، خوار بودن به یادش تا سحر ،بیدار بودن
گهی نالم ازاین رنج جدائی
نگاهم بر ره و بیمار بودن
پریشانم زین عشق جگر سوز
چنین در حسرت دیدار بودن
گهی فریاد بر ارم از ته دل
شود روزی ؟ کنار یار بودن
 

moein_rnd

عضو جدید
عاشقم و کسی مرا ياری نکرد
بهر وصل عشق من کاری نکرد
مانده ام تنها در اين دشت جنون
در دلم بنگر شده دريای خون

سينه ای دارم پر از سوز و شرر
کس نمی خواهد ز من جويد خبر

عاشقان را عاشقی بيچاره کرد
چون به سوی ناکجا آواره کرد

عشق، من را پريشان کرده است
حال من ،چون اسيران کرده است

 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از نهایت شب حرف میزنم

من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف میزنم

اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور

ویک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای ساربان
ای ساربان
لیلای من کجا میبری
با بردن لیلای من
جان و دل مرا میبری
ای ساربان کجا میروی
لیلای من چرا میبری

در بستن پیمان ما تنها گواه ما شد خدا
تا این جهان بر پا بود این عشق ما بماند به جا
ای ساربان کجا میروی
لیلای من چرا میبری
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
به یاد یاری خوشا قطره اشکی
به سوز عشقی خوشا زندگانی
همیشه خدایا
محبت دل ها به دل ها بماند به سان دل ما
که لیلی و مجنون فسانه شوند
حکایت ما جاودانه شود
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
seems like it was yesterday when i saw your face
you tell me how proud you were but i walked away
if only i knew what i know today

i would hold you in my arms
i would take the pain away
thank you for all you've done
forgive all your mistakes
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستان دل نامه ..من ممکن کم بیام دیگه ..واسه همتون از خدا ستاره می خوام و ستاره ..خوش باشید
اما هر باری که بیام حتما به اینجا سر می زنم

ممنون از پست زیبایی که گذاشته بودی
ما همیشه منتظر شما هستیم امیدوارم دوریت زیاد نشه
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالم گرفته
یکی از اقوام اومده بود خونمون یه دختر بچه هفت ساله دارن که سرطان داره
شوکه شدم وقتی دیدمش
مو و ابو و مژه هاش ریخته بود
قبل از اینکه ببینمش اینقدر ناراحت نشدم
اینا به کنار سرطان سختی داره که دکترا میگن به شیمی درمانی هم جواب نمیده
یه دختر شیرین زبونیه
از نادرترین انواع سرطان
دکترا گفتن در بهترین بهترین حالت 5 سال میمونه

خیلی ناراحت کنندست نمیدونم چی بگم باید فکر کنم
خیلی متاسفم
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنندآیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خسته ام از انتظار.....سر اومد صبر و قرار منو به حال خودم تو برو

تنها بذار.............
 

Elham 6661

عضو جدید
در پهنه دشت رهنوردی بید است
وندر پی آن قافله گردی پیداست
فریاد زدم _ (( دوباره دیداری هست؟))
درچشم ستاره اشک سردی پیداست
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با همه لحن خوش آوایی ام
در به در کوچه تنهایی ام
ای دو سه تا کوچه زما دورتر
نغمه تو از همه پرشورتر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ما می شدی
مایه آسایه ما می شدی
هر که به دیدار تو نائل شود
یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه مارا عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه جان من است
نامه تو خط امان من است
ای نگهت خاستگه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب


پرده برانداز زچشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مددکار ما
کی و کجا وعده دیدار ما,,,
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
*تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت


" جواب زیبای فروغ فرخ زاد به حمید مصدق"
من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگاه کن که غم درون ديده ام
چگونه قطره قطره اب مي شود
چگونه سايه سياه سرکشم
اسير دست افتاب مي شود
نگاه کن!
تمام هستي ام خراب مي شود
شراره اي مرا به کام مي کشد
مرا به اوج مي برد
مرا به دام مي کشد
نگاه کن
تمام اسمان من
پر از شهاب مي شود
ز سر زمين عطرها و نور ها
نشانده اي مرا کنون به زورقي
ز عاجها ز ابرها بلورها
مرا ببر اميد دلنواز من
ببر به شهر شعر ها و شورها
به راه پر ستاره مي کشانيم
فرا تر از ستاره مي نشانيم
نگاه کن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهيان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چين برکه هاي شب شدم
چه دور بود پيش از اين زمين ما
به اين کبود غرفه هاي اسمان
کنون به گوش من دوباره مي رسد
صداي تو
صداي بال برفي فرشتگان
نگاه کن که من کجا رسيده ام
به کهکشان به بي کران به جاودان
کنون که امديم تا به اوج ها
مرا بشوي با شراب موجها
مرا بپيچ در حرير بوسه ات
مرا بخواه در شبان ديرپا
مرا دگر رها مکن
مرا از اين ستاره ها جدا مکن
نگاه کن که موم شب به راه ما
چگونه قطره قطره اب مي شود
سراحي سياه ديدگان من
به لالاي گرم تو
لبالب از شراب خواب مي شود
به روي گاهواره هاي شعر من
نگاه کن
تو مي دمي و افتاب مي شود
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل مستمندم اي جان به لبت نياز دارد به هواي ديدن تو هوس حجاز دارد به مكه آمدم اي عشق تا تو را بينم تويي كه نقطه عطفي به اوج آيينم كدام گوشه مشعر ، كدام كنج منا به شوق وصل تو در انتظار بنشينم اي زليخا دست از دامان يوسف باز كش تا صبا پيراهنش را سوي كنعان آورد
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا