دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

majid.ph

عضو جدید
سلااااام

سلااااام

سلام به همه دوستای خوبم
دلم واسه همتون تنگ شده
به خاطر غیبت هام ببخشید یه مشکلی دارم درگیر اونم
واسم دعا کنید درست بشه
من هر 1.2 روز میام که همه پستارو بخونم .
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
"عاشق نشدي وگرنه مي فهميدي ، پائيز بهاريست که عاشق شده است ... زرد است که لبريز حقايق شده است ... سرد است که با درد موافق شده است
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
به تو عادت کرده بودم اي به من نزديک تر از من اي حضورم از تو تازه اي نگاهم از تو روشن به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگي به شبنم مثل عاشقي به غربت مثل مجروحي به مرهم لحظه در لحظه عذابه لحظه هاي من بي تو تجربه کردن مرگه زندگي کردن بي تو من که در گريزم از من به تو عادت کرده بودم از سکوت و گريه شب به تو حجرت کرده بودم با گل و سنگ و ستاره از تو صحبت کرده بودم خلوت خاطره هامو با تو قسمت کرده بودم خونه لبريز سکوته خونه از خاطره خالي من پر از ميل زوالم عشق من تو در چه حالي
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نیمه شب آواره وبی حس وحال...درسرم سودای جامی بی زوال پرسه ای آغاز کردیم در خیال...دل به یاد آورد ایام وصال از جدایی یک دو سالی می گذشت...یک دو سال ازعمررفت وبرنگشت دل به یاد آورد اول بار را...خاطرات اولین دیدار را آن نظربازی و آن اسراررا...آن دو چشم مست آهووار را همچو رازی مبهم و سر بسته بود...چون من از تکرار او هم خسته بود آمد و هم آشیان شد با من او...هم نشین و هم زبان شد با من او دامنش شد خوابگاه خستگی...اینچنین آغاز شد دلبستگی وای از آن شب زنده داری تا سحر...وای از آن عمری که با او شد بسر مست او بودم زدنیا بی خبر...دم به دم این عشق می شد
دم به دم این عشق می شد بیشتر آمد و در خلوتم دمساز شد...گفتگوها بین ما آغاز شد
گفتی که چو خورشید زنم سوی تو پر چو ماه میکشم از پنجره سر افسوس که خورشید شدی وقت غروب اندوه که ماه شدی وقت سحر !
 

Narges *

عضو جدید
حرف را باید زد
درد را باید گفت
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخن از متلاشی شدن دوستی ست
و عبث بودن پندار سرور آور مهر
آشنایی با شور
و جدایی با درد
و نشستن در بهت فراموشی یا غرق غرور:razz:
 

sazgar

عضو جدید
به کجا چنین شتابان گون از نسیم پرسید..
دل من گرفته ز اینجا...
هوس سفر نداری...
زغبار این بیابان...
همه ارزویم اما
چه کنم که بسته پایم...
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام مجید جان غیبتت محسوس بود اما چون دو روز یه بار سر میزنی هنوز نگرانت نشده بودم .
مطمئن باش به فکر دوستای خوبی مثل شما هستیم .
از میترا و نرگس هم تشکر میکنم به جمع بچه های دلنامه خوش اومدید
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگین جان تو این مملکت همه چیز که برای زنهاست
مردها اختیار خودشونم ندارن ، هر چی کار سخته ماله مرداست ،
من مثلا از اوکراین خبر دارم ،زنها بیشتر از مردها کارای سخت و انجام میدن.
مردها فقط حرف آخرو تو ایران میزنن ، میگن چشم:w23::w29:
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینو از تاپیک خردادیا برداشتم پست ماله MAYA_MEMAR بود

پیوند زناشویی خرداد با سایر ماه ها
خرداد با فروردین : ( بد ) افرادی پر جنب و جوش و بی قرار ناسازگار و بدون تفاهم
خرداد با اردیبهشت : ( متوسط ) تیزهوش کنجکاو تنوع طلب چندان با هم سازگار نیستند
خرداد با خرداد : ( خوب ) مشورت پذیر با استدلال توانا در برطرف کردن مشکلات
خرداد با تیر : ( متوسط ) با روحیه تنوع طلب و بی قرار خودشان می توانند باعث ایجاد مشکلات شوند
خرداد با مرداد : ( بسیار خوب ) زوجی جذاب و اجتماعی با صفات مشترک فراوان
خرداد با شهریور : ( متوسط ) چندان ذوق و شوقی در روابطشان وجود ندارد
خرداد با مهر : ( بسیار خوب ) خونسرد با سلیقه هنر دوست و بسیار با نشاط می باشند
خرداد با آبان : ( متوسط ) برای رسیدن به خوشبختی باید یکدیگر راتحمل کنند
خرداد با آذر : ( بسیار خوب ) سرشار از ذوق و شوق برای زندگی مشترک
خرداد با دی : ( خوب ) خویشتندار سیاستمدار و از سازگاری مناسب برخوردارند
خرداد با بهمن : ( بسیار خوب ) با روحیه انسان دوستی و همیشه آماده کمک به همدیگر
خرداد با اسفند : ( بد ) خیالباف رویا پرداز مرموز عدم تفاهم با همدیگر
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بهش بگین بی خبرم بپرسین عشقمون چی شد ؟
چشم سیاش طرز نگاش حجب و حیاش مال کی شد ؟
اونی که تازه اومد و توی دلم خاطره شد
بهش بگین با رفتنش کار دلم یکسره شد
دیونه بود اما منم دیوونه تر از عشق اون
قلبمو زد به نامشو پر زد و رفت به آسمون
پر زد و رفت حتی برام خط و نشون هم نکشید
رفت و نشست رو شونه ی اون که به فکرم نرسید
بهش بگین همین روزا توی دلم می کشمش
خدا نیاره اون روز رو بیفته چشمم تو چشش
دیونه بود اما منم دیوونه تر از عشق اون
قلبمو زد به نامشو پر زد و رفت به آسمون

 

آرانوس

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دستهایم برایت شعر مینویسند

اما تو هرگز نخواهی خواند

آتش عشق در چشمانم غوطه می زند

ولی تو هرگز نخواهی دید

نه، تو هرگز مرا نخواهی فهمید

و من با این همه اندوه از کنارت خواهم گذشت

و باز تو درک نخواهی کرد

 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو میخندی. حواست نیست من آروم میمیرم
تو می رقصی و من عاشق شدن رو یاد می گیرم

چه جذابی چه گیرایی

چه بی منطق به چشمات میشه عادت کرد
توی دستای تو باید به سیگارم حسادت کرد

منو پک میزنی آروم ؛ خرابم می کنی از سر
رژ لب روی ته سیگار تن من زیر خاکستر

منو پک میزنی آروم ؛ خرابم می کنی از سر
رژ لب روی ته سیگار تن من زیر خاکستر

تنم میلرزه و میری حواست نیست
هوامو کام می گیری حواست نیست

حواسم هست و میمیرم حواست نیست
کنارت اوج می گیرم حواست نیست

تنم میلرزه و میری حواست نیست
هوامو کام می گیری حواست نیست

حواسم هست و میمیرم حواست نیست
کنارت اوج می گیرم حواست نیست

حواست نیست…………….

تو میخندی……..! حواست نیست…
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدم تو خواب وقت سحر
شهزاده ای زرین کمند
نشسته بر اسب سفید
می اومد از کوه و کمر
می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
کاشکی دلم رسوا بشه دریا بشه این دو چشم پر آبم
روزی که بختم وا بشه پیدا بشه اون که اومد تو خوابم
شهزاده ی رویای من شاید تویی
اون کس که شب در خواب من آید تویی تو
از خواب شیرین ناگه پریدم
او را ندیدم دیگر کنارم به خدا
جانم رسیده از غصه بر لب
هر روز و هر شب در انتظارم به خدا
دیدم تو خواب وقت سحر
شهزاده ای زرین کمند
نشسته رو اسب سفید
می اومد از کوه و کمر
می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگین جان تو این مملکت همه چیز که برای زنهاست
مردها اختیار خودشونم ندارن ، هر چی کار سخته ماله مرداست ،
من مثلا از اوکراین خبر دارم ،زنها بیشتر از مردها کارای سخت و انجام میدن.
مردها فقط حرف آخرو تو ایران میزنن ، میگن چشم:w23::w29:


تو به من بگو چشم ببینم بلدی؟
:whistle:
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
اهل طاعوني اين قبيله مشرقي ام
تويي اين مساٿر شيشه اي شهر ٿرنگ
پوستم از جنس شبه ، پوست تو از مخمل سرخ
رختم از تاوله ، تن پوش تو از پوست پلنگ
بوي گندم مال من ، هر چي كه دارم مال تو
يه وجب خاك مال من ، هر چي مي كارم مال تو
تو به ٿكر جنگل آهن و آسمون خراش
من به ٿكر يه اتاقي اندازه تو واسه خواب
تن من خاك منه ، ساقه گندم تن تو
تن ما تشنه ترين تشنه يك قطره آب
بوي گندم مال من ، هر چي كه دارم مال تو
يه وجب خاك مال من ، هر چي مي كارم مال تو
شهر تو ، شهر ٿرنگ / آدم هاش ترمه قبا
شهر من ، شهر دعا / همه گنبداش طلا
تن تو ، مثل تبر / تن من ريشه سخت
تپش عكس يك قلب / مونده اما رو درخت
بوي گندم مال من هر چي مي كارم مال تو
نبايد مرثيه گو باشم واسه خاك تنم
تو آخه مساٿري ، خون رگ اينجا منم
تن من دوست نداره زخمي دست تو بشه
حالا با هر كس كه هست هر كس كه نيست داد مي زنم
بوي گندم مال من هر چي كه دارم مال تو
يه وجب خاك مال من هر چي مي كارم مال ت

با تو برمی خیزم
غزلی می ریزم
پر پروازم را
از تو می آویزم

گریه اگر بگذارد
گریه اگر بگذارد

می برد تا دریا
ساز لب سوخته را
پر قویی بر آب
آخرین شعر مرا

گریه اگر بگذارد
گریه اگر بگذارد

با تو خواهم رقصید
با تو خواهم خندید
همه ی شعرم را
به تو خواهم بخشید

گریه اگر بگذارد
گریه اگر بگذارد

باز شو مثل سحر
در عبور از هر در
مرغ دریایی باش
خوش بخوانم از سر

گریه اگر بگذارد
گریه اگر بگذارد
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
سازهاي غربت ، سازهاي ناكوك
شعر، بادامي تلخ ، سوگوارٿ دلپوك
برگها زردٿ زرد ، وقتي هوا نيست
بوسه سردٿ سرد ، صدا صدا نيست
زخم هم چه بيهوش ، هيچ كس با ما نيست
شب چنان تيره ، كه شب پيدا نيست
شب هم پيدا نيست،…
شب هم پيدا نيست….
عشق اما پيداست
عشق اما پيداست
حرٿ حرٿٿ ٿرداست
كارٿ بچه هاست
طاق ها بي كاشي ، راه ها مثل هم
حرٿ ها شاعر كش ، بغض ها بي شبنم
دست ها اٿتاده ، سرها خميده
چشم ها خشكيده، عطرها پريده
ماه هم دورٿ دور ، آه اما نزديك
روز هم بي روزن ، سرد ، سرد و تاريك
چه سرد و تاريك، چه سرد و تاريك
عشق اما پيداست
عشق اما پيداست
حرٿ حرٿٿ ٿرداست
كارٿ بچه هاست
دستٿ نقاش از همه تنها تر ، پرده ها را شسته زيرٿ باران
آخرين شاعر پريد و دود شد ، شعرش از هر دشنه اي آويزان
شاپرك اٿتاده در جوهردان ، ياسٿ بي سر، وقٿٿ مرهم گاه
اي يقين سبز مثلٿ معجزه ، سايه ي آمدنٿ تو در راه
روز بايد باشد ، عشق اما پيداست ….


 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
هيچ كاري خوشتر از كار تو نيست
هيچ ياري مثل شهيار تو نيست
كار رٿتن تا قله ها بلنديها
كار سقوط از اوج تو به زير پا
كار خوب قطره قطره باران شدن
گم شدن در آبي ترين جاي دريا
هيچ كاري خوشتر از كار تو نيست
هيچ ياري مثل شهيار تو نيست
كار به دنيا آمدن ، كار دشوار
درك دلتنگي هاي زن ، كار ايثار
كار از بر كردن تو ، پيرهن تو
بهترين غزلناز من ، بهترين كار
هيچ كاري خوشتر از كار تو نيست
هيچ ياري مثل شهيار تو نيست
كار ٿهميدن زن ،
كار تمام وقت من
كار خوب سر زدن
از عطر تو سر رٿتن
هيچ كاري خوشتر از كار تو نيست
هيچ ياري مثل شهيار تو نيست
:
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوابید آفتاب و جهان خوابید
از برج ِ فار، مرغک ِ دریا، باز
چون مادری به مرگ ِ پسر، نالید.
گرید به زیر ِ چادر ِ شب، خسته
دریا به مرگ ِ بخت ِ من، آهسته.

سر کرده باد ِ سرد، شب آرام است.
از تیره آب ـ در افق ِ تاریک ـ
با قارقار ِ وحشی‌ ِ اردک‌ها
آهنگ ِ شب به گوش ِ من آید; لیک
در ظلمت ِ عبوس ِ لطیف ِ شب
من در پی ِ نوای گُمی هستم.
زین‌رو، به ساحلی که غم‌افزای است
از نغمه‌های دیگر سرمست‌ام.

می‌گیرَدَم ز زمزمه‌ی تو، دل.
دریا! خموش باش دگر!
دریا،
با نوحه‌های زیر ِ لبی، امشب
خون می‌کنی مرا به جگر...
دریا!
خاموش باش! من ز تو بیزارم
وز آه‌های سرد ِ شبان‌گاه‌ات
وز حمله‌های موج ِ کف‌آلودت
وز موج‌های تیره‌ی جان‌کاه‌ات...

ای دیده‌ی دریده‌ی سبز ِ سرد!
شب‌های مه‌گرفته‌ی دم‌کرده،
ارواح ِ دورمانده‌ی مغروقین
با جثه‌ی ِ کبود ِ ورم‌کرده
بر سطح ِ موج‌دار ِ تو می‌رقصند...
با ناله‌های مرغ ِ حزین ِ شب
این رقص ِ مرگ، وحشی و جان‌فرساست
از لرزه‌های خسته‌ی این ارواح
عصیان و سرکشی و غضب پیداست.
ناشادمان به‌شادی محکوم‌اند.
بیزار و بی‌اراده و رُخ‌درهم
یک‌ریز می‌کشند ز دل فریاد
یک‌ریز می‌زنند دو کف بر هم:
لیکن ز چشم، نفرت ِشان پیداست
از نغمه‌های ِشان غم و کین ریزد
رقص و نشاط ِشان همه در خاطر
جای طرب عذاب برانگیزد.
با چهره‌های گریان می‌خندند،
وین خنده‌های شکلک نابینا
بر چهره‌های ماتم ِشان نقش است
چون چهره‌ی جذامی، وحشت‌زا.
خندند مسخ‌گشته و گیج و منگ،
مانند ِ مادری که به امر ِ خان
بر نعش ِ چاک چاک ِ پسر خندد
ساید ولی به دندان‌ها، دندان!

خاموش باش، مرغک ِ دریایی!
بگذار در سکوت بماند شب
بگذار در سکوت بمیرد شب
بگذار در سکوت سرآید شب.
بگذار در سکوت به گوش آید
در نور ِ رنگ‌رفته و سرد ِ ماه
فریادهای ذلّه‌ی محبوسان
از محبس ِ سیاه...

خاموش باش، مرغ! دمی بگذار
امواج ِ سرگران‌شده بر آب،
کاین خفته‌گان ِ مُرده، مگر روزی
فریاد ِشان برآورد از خواب.

خاموش باش، مرغک ِ دریایی!
بگذار در سکوت بماند شب
بگذار در سکوت بجنبد موج
شاید که در سکوت سرآید تب!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا