دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز


این شفق است یا فلق ؟ مغرب و مشرقم بگو
من به کجا رسیده ام ؟ جان دقایقم بگو
آیینه در جواب من باز سکوت می کند
باز مرا چه می شود ؟ ای تو حقایقم بگو
جان همه شوق گشته ام طعنه ی ناشنیده را
در همه حال خوب من با تو موافقم بگو
پاک کن از حافظه ات شور غزلهای مرا
شاعر مرده ام بخوان گور علایقم بگو
با من کور و کر ولی واژه به تصویر مکش
منظره های عقل را با من سابقم بگو
من که هر آنچه داشتیم اول ره گذاشتم
حال برای چون تویی اگر که لایقم بگو
یا به زوال می روم یا به کمال می رسم
یکسره کن کار مرا بگو که عاشقم بگو
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنقدر مرا سرد کرد از خودش از عشق....
که حالا به جای دل بستن یخ بسته ام!!!!
آهای! پا روی احساسم نگذارید، لیز می خورید....
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتـراض


پادشاهی کامران بود از گدایان عار داشت
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
شب بود باران نمی بارید……….شکوفه لبخند نمی زد…………
اولین شب بود و پی اش هزار شب و پیشش هیچ شب…………..از آسمان برف می آمد و تو نگاهت را در کوله باری خواستنی گذاشتی و عزم رفتن کردی………
فاصله ی نگاه تو تنها به اندازه ی یک نت بود………نه یک پرده…….تنها نیم پرده………..دیگر اشک هایم هم برایت حرمت نداشت……………

 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه صدای پا میاد
نه زنگ در ، نه تلفن
صبر من تموم شده
دیر نشده کاری بکن

دل این کُلونِ دَر
می زنه ، اما بی صدا
دلهره یه عالمه
نَفَس یه آهِ بی هوا

دم به دم یه حرفی باز
میاد می شینه توُ گَلوم
همه جمع می شه واسه
وقتی نشستی رو به روم

نمی شه رو تو حساب کرد
مثِ آفتاب زمستون
میری بی خبر ، نگفته
میشی باز دوباره مهمون

نمی شه حتی کـَمـِت کرد
از تو جمع دلخوشی ها
تو نباشی دیگه از ما
چی می مونه جز یه تنها !؟

نه هوای جاده ها نه کوچه و خیابونا
نه غم پیاده رو
نه گریه های ناودونا

نه سکوت سرد پارک
نه سقف دلگیر خونه
تو که نیستی به دلم
حتی غمم نمی مونه

باشه هر چی تو می خوای
هر جوری که تو راحتی
تو پری قصه ها
نمی شی یار پاپتی

نمی شه رو تو حساب کرد
مثِ آفتاب زمستون
میری بی خبر ، نگفته
میشی باز دوباره مهمون

نمی شه حتی کـَمـِت کرد
از تو جمع دلخوشی ها
تو نباشی دیگه از ما
چی می مونه جز یه تنها !؟
... جز یه تنها ... جز یه تنها
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=&quot]نگرانت نیستم[/FONT]...

[FONT=&quot]شادی های دنیاکنارت هستند[/FONT]

[FONT=&quot]مزاحمت نمی شوم[/FONT].....

[FONT=&quot]من ودلتنگی هایم زیادی هستیم[/FONT]....

[FONT=&quot]جایی برای ما نیست[/FONT].

[FONT=&quot]می روم گوشه ای[/FONT]...

[FONT=&quot]کنار دلهره[/FONT]...

[FONT=&quot]ازدور به تماشا می نشینم[/FONT]

[FONT=&quot]مزاحمت نمی شوم[/FONT]....

[FONT=&quot]تو فقط بخند[/FONT].......
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
هزار گلم اگرم هست،هر هزار تویی / گلند اگر همه اینان،همه بهار تویی​
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
فردا !

چه خواهی دید ؟

دست من پُر از شقایق های مرده ای خواهد بود

که به دستان تو پرپر گشته اند ...


جز این...دیگر

چیزی بر دامن ندارم
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز




دلتنگ بودم و خسته

آمدم تا ماه نگاهت را

از پشت پنجره بچینم اما

پائیز حرفهایت به هوای شعرم خورد

و رعد یادت در واژه هایم پیچید

تمام خاطرات کز کرده از تو

خیس شدند!

چه بگویم وقتی دیوانه وار

سمت گلهایی که دارم از تو به آب می دهم

در حرکتم وآخرش نمی دانم

به کدام نا کجا آباد می رسم؟

تازه لهجه شعرم بهاری شده بود

که تو آمدی...........

ونگذاشتی لابه لای برگها شکوفه کنم

حالا از بهار نشانی نیست

تنها یک برگ؛که مرا می برد تا رویائی

که تا به حال ندیده ام

واینکه به او که هیچوقت فکرش را هم نمی کردم

چقدر فکر کردم؟؟!

و هنوز دلتنگم.....
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز


گفتم : بهــار
خنده زد و گفت : « ای دریــغ ، دیگر بهـار رفته نمی آیـد
گفتم : پــرنده
گفت : « اینجا پرنده نیست ، اینجا گلی که باز کند لب به خنده نیست
گفتم : درون چشم تو دیگر ... ؟
گفت : « هرگز نشان ز باده مستی دهنده نیست

اینجا به جز سکــوت ، سکـوتی گــزنده نیــست »
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز


وقتی نگاه می کردم
از گل به خار رسیدم
با خود گفتم
پروردگارا ؟
چه فلسفه ای ست
در این همسایگی
و چه حکمتی ست
در این بیگانگی

( مسعود فردمنش )
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز



از پشت شیشه های بزرگ دلتنگی گریه میکنم و آرزو میکنم که کاش برای یک لحظه فقط یک لحظه آغوش گرمت را احساس کنم
میخواهم سر روی شانه های مهربانت بگذارم تا دیگر از گریه گم نشوم
تو مرا به دیار محبتها بردی و صادقانه دوستم داشتی
پس بیا و باز در این راه تلاش کن اگر طاقت اشکهایم را نداری
در راه عشقی پاک تر و صادقانه تر ، زیرا که من و تو ما شده ایم
پس نگذار زمانه ی بیرحم دلهایی را که ز هم جدا نشدنی است را به درد آورد
دلم را به تو دادم و کلیدش را به سوی آسمان خوشبختی ها روانه کردم
چه شبها که تا سحر به یادت با گونه های خیس از دلتنگی به سر بردم
چه روزها با خاطراتت نفس کشیدم
پس تو ای سخاوت آسمانی من
مرا دریاب که دیوانه وار دوستت دارم

 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز



عاقبت باید رفت

عاقبت باید گفت
با لبی شاد و دلی غرفه به خون
که خداحافظ تو . . .
گر چه تلخ است ولی باید این جام محبت شکست
گرچه تلخ است ولی باید این رشته الفت بگسست
باید از کوی تو رفت
دانم از داغ دلم بی خبری
و ندانی که کدام جام شکست
که کدام رشته گسست
گرچه تلخ است پس از رفتن تو خو نمودن به غم و تنهایی
عاقبت باید رفت
عاقبت باید گفت
با لبی شاد و دلی غرقه به خون

که خداحافظ تو . . .
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر دنیای ما دنیای سنگ است
بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است . . .
اگر دنیای ما دنیای درد است
بدان عاشق شدن از بحر رنج است . . .
اگر عاشق شدن پس یک گناه است
دل عاشق شکستن صد گناه است . . .
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و به شالاپ شلوپ‌های گل آلود عشق ورزیدیم.
دومین روز بارانی چطور؟
پیش‌بینی‌اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی می‌کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود
سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکند
حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد
و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین‌های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم
فردا دیگر برای قدم زدن نمی‌آیم.
تنها برو!
 

rezamoazami22

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشــــ ـــ ـه از آمدن ِ نــ بر سر کلماتــــــ ـــ ـ مـی ترسیــدَم !

نـ داشتن ِ تو ...نـ بودن ِ تو ...

نـ ماندن ِ تو
...


 

rezamoazami22

عضو جدید
کاربر ممتاز
" بند بند وجودمــــ ـــ ـ ..

بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ

با این همه بنــد

چه قـــــ ـــ ـدر از هم دوریـــــــ ــــ ـم
" ..


 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مجنون نازنین
به من نگاه کن
همه عشق ومحبتم را در پیاله نگاهم می ریزم
ویک جا تقدیمت میکنم.
آخر مگر من غیر از تو چه کسی را دارم
که این چنین پاک,مهربون, بی ریا وبا احساس باشد

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلها همیشه جوان میمانند ولی افسوس که جسم پیر میشود
کاش میدانستی جسمم در عشق تو پیر شد اما هنوز قلبم با نام تو میتپد با اندیشه تو روز را شب میکنم
کاش تنها کمی مرا میدیدی تنها کمی دل تنگم میشدی
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
من گم شده بودم ! . . . اما گم شدنم یکباره اتفاق نیفتاد گم شدم وقتی فهمیدم کسی نیست که بفهمه چی میگی هیچ چیز و هیچ کس خودش نیست .. وقتی می دونی که نباید به هیچ قول و قراری اعتماد کنی وقتی می فهمی که نبایدمی فهمیدی..!! وقتی روزگار یادت میده که باید سوخت و ساخت وقتی تورو به خاطر صداقتت محکوم میکنن وقتی خوشحال میشن که غرورت بشکنه وقتی حرفهاتو فقط دیوار می فهمه! وقتی آدمها ، نمی فهمنت ترجمه ات میکنند آن هم به زبان خودشان !!! وقتی .......... من گم شده بودم ! . .
 

اورابانی

عضو جدید
همه فکر هايی که عجالتاً درکله ام ميجوشد، مال همين الان است
ساعت و دقيقه و تاريخ ندارد
يک اتفاق ديروز ممکن است برای من
کهنه تر و بی تاثيرتر از يک اتفاق هزار سال پيش باشد
شايد از آنجاييکه، همه روابط من با دنيای زنده ها بريده شده
يادگارهای گذشته جلو م نقش می بندد
گذشته، آينده، ساعت، روز، ماه و سال
همه برايم يکسان است!
 

اورابانی

عضو جدید
حكايت من :
پروانه ي من در توري افتاده كه عنكبوتش سير است، نه ميتواند پرواز كند و نه بميرد...

 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستای عزیزم چهار تا متن بالا رو خودم بدون فکرکردن نوشتم یعنی فل بداهه اشکالاتشو بگید این نوشته ها سبکم دارن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا