دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
ـتاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف
لرزشی روی میز میفتد ..
از این صدا دلم میلرزد …
چشم هایم را میمالم ..
new message
…آرزو می کنم … کاش تو باشی …
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
لحظه هایم بوی جدایی میدهند…
من جایم راعوض نکرده ام
شاید این تویی که دور شده ای!!
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
درست وسط پیشانـــی ات…
می شـــود قبله گــاه لبـهــای مــــــن
بـــــــوسه هــایم را همان جــا حواله می کنم …!!!
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه در دنیا برای خودشان کسی را دارند… ” لیلی و مجنون”…”شیرین و فرهاد”.. “پیرزن و پیر مرد”…”ویس و رامین”…. “تو و او “….”من و تنهایی”…..
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گفتم سلام
گفتی خداحافظ
گفتم دوستت دارم
گفتی دوستم نداری
گفتم دلم برات تنگ میشه
گفتی دست از سرم بردار حوصله تو رو ندارم
گفتم میشه کمی مهربون باشی با دلم
گفتی به همین خیال باش

ولی میدانم تو نیز مرا دوست داری تنها غرورت را کافیه بذاری کنار
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صدای تو بیداری بیشه آواز سبز برگه

صدای تو پر وسوسه مثل شب خونیه تگرگه

صدای تو آهنگ شكستن

بغض یه دنیا حرفه

تصویری از آغاز صریح قندیل نور و برفه

هیچ كی مثل تو نبود هیچ كی مثل تو منو باور نكرد

هیچ كی با من مثل تو توی نقد شب من سفر نكرد

هیچ كی مثل تو نبود ساده مثل بوی پاك اطلسی

یا بلوغ یك صدا میون دغدغه دلواپسی

هیچ كی مثل تو نبود هیچ كی مثل تو نبود

تو غرورت مثل كوه مهربونیت مثل بارون مثل آب

مثل یك جزیره دور مثل یك دریا پر از وحشت خواب

هیچ كی مثل تو نرفت هیچ كی مثل تو نبود

شعرای تنهاییمو هیچ كی مثل تو نخوند

همه حرفام مال توست همه شعرام مال توست

دنیای من شعرمه همه دنیام مال تو

هیچ كی مثل تو نبود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتی پشیمون ٬خدانگهدار! از تو کتابم ٬عکساتو بردار
گفتم چه جرمی؟ کدوم خیانت؟ گفتی که میرم٬ از ترس عادت

گفتی که عشقها٬ همیشگی نیست به اون قشنگی ٬که تو میگی نیست

گفتم قشنگه٬ عین خیاله گفتم که برگرد٬ گفتی محاله

گفتم یه لحظه! قولت چی میشه؟ اونهمه شعرام ٬مال کی میشه؟

گفتی که قول رو٬ به بادی بسپار از توی شعرات ٬اسمم رو بردار

گفتم بشیم باز٬ لیلی و مجنون گفتی تو راضی٬ لیلی پشیمون

گفتم می میرم٬ گفتی که شاید گفتم با من باش٬ گفتی نباید

گفتی شنا کن٬ دنیا یه دریا عمرت رو نسپار ٬به دست رویا

گفتی صبور باش٬ گفتم چه جوری ؟ گفتم می سوزم٬ از درد دوری

گفتم من مشکی! گفتی نه قرمز گفتم بمون پس٬ گفتی که هرگز

گفتم مگه من ٬عاشق نبودم؟ همیشه با تو٬ صادق نبودم؟

گفتی که بودی ٬همیشه هستی اما چه حیف شد٬ به پام نشستی

گفتی دل من٬ جایی اسیره با تو بمونم ٬دلم می میره

گفتم قبوله٬ تو مال اونی باید همیشه٬ با اون بمونی

فدای چشمات ٬بی تو می میرم از تو دلم رو٬ پس نمی گیرم

با گریه گفتی٬ همیشه ممنون از عشق پاکت ٬نیستم پشیمون

رفتی و رفتی٬ تا بی نهایت اما نرفتم٬ از ترس عادت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خواهم از تو بگویم

بی آن که در جستجوی قافیه باشم

و بی آن که حتی در جستجوی واژه ها باشم

می خواهم از تو بگویم

از تو که عاشقانه دوستت دارم و می دانم که دوستم داری

با ساده ترین کلمات

همراه با همین اشکی که دارد می غلتد و فرو می افتد

می خواهم بگویم دوستت دارم

امشب نه می خواهم برایت از آسمان خورشید بیاورم

نه می خواهم ستاره ها را برایت بچینم

و نه می خواهم به شهر آرزوها و رؤیاها بروم

فقط ساده و با صداقت

همراه با شاهدی صادق

از اعماق جانی سوخته

با چشمانی بارانی

می خواهم بگویم دوستت دارم

و می خواهم بگویم این نه سخنی است که تنها بر زبان آید

من تقدس عشقت را

بر کرامت وجودم نشانده ام
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
هنوز هم نمیگذارم بغضم بشکند اخر باور دارم روزی بازمیگردی اما نمیدانی گاهی امیدم را از دست میدهم و انوقت نمیتوانم نگذارم بغضم نشکند طوری میشکند که به سختی میتوانم خود را ارام کنم
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم.
تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!

تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپید؟
تو را کدام خدا؟
تو از کدام جهان؟
تو در کدام کرانه، تو از کدام صدف؟
تو در کدام چمن، همره کدام نسیم؟
تو از کدام سبو؟

من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه!
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین، آه!
مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه!
کدام نشاط دویده است از تو در تن من؟
که ذره های وجودم تو را که می بینند،
به رقص می آیند،
سرود میخوانند!

چه آرزوی محالی است زیستن با تو
مرا همین بگذارند یک سخن با تو:
به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر!
به من بگو که برو در دهان شیر بمیر!
بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف!
ستاره ها را از آسمان بیار به زیر؟

ترا به هر چه تو گویی، به دوستی سوگند
هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه.
که صبر، راه درازی به مرگ پیوسته ست!
تو آرزوی بلندی و، دست من کوتاه
تو دوردست امیدی و پای من خسته ست.
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است
 

Esprit watch

عضو جدید
عاشقی کار تو نبود من عاشقت بودمو بس
اونهمه احساس منو کشتی گلم پای هوس
اما هنوز دوست دارم به جون اونکه دوست داری
وقتی که اسم تو میاد زنده میشم نفس نفس
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=6]مــن را بــا هــر خــواب مــوی تــو،
از یــک طــرف آب مــی‌بــرد!
ســرت را بــا خــواب‌هــای مختــلف
اگــر شــانــه مــی‌زنــی،
یــک خــواب‌اش را بگــذار بــرای مــن
تــا قــاب کنــم
بــرای میــز کــارم...

سجاد گودرزی
[/h]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جهــان چیــزی شبیــه مــوهــای تــوســت!
سیــاه و ســرکــش و پیچیــده!
خیــال کــن چــه بــی بختــم مــن،
کــه بــه نسیــمی حتــی،
جهــانــم آشــوب مــی شــود . . .

کامران رسول زاده
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا در آغوش بگیر
میخواهم بند بند وجودم را به قلبت گره بزنم
تاشاید معجزه ای شود وتو برای همیشه کنار من بمونی


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا در آغوش بگیر
میخواهم بند بند وجودم را به قلبت گره بزنم
تاشاید معجزه ای شود وتو برای همیشه کنار من بمونی


عشق
در بازی بازوان ِ تو
دست
به سرت که میکنم
از لای انگشت نگاری ها
... تا مو
شکافی ِ گیسوانت
باور کن
خدا هم نظر می دهد
وقتی که مانده ام
کدامیک از لبانت را دست چین کنم

هومن شریفی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رازی است در آن چشم سیاهت ، بِنَمایش
شعری نسرودست نگاهت ، بِسُرایش

خوش می چرد آهوی لبت ، غافل از این لب
این لب که پلنگانه کمین کرده برایش

سیبی است زنخدان بهشتیت که ناچار
پرهیز مرا می شکند وسوسه هایش

گستر دگی سینه ات آفاق فلق هاست
مرغی است لبم ، پر زده اکنون به هوایش

آغوش تو ای دوست ! دَرِ باغ بهشت است
یک شب بدر آی از خود و بر من بگشایش

هر دیده که بینم به تو می سنجم و زشت است
چشمی که تو را دید ، جز این نیست سزایش !

دل بیمش از این نیست که در بند تو افتاد
ترسد که کنی روزی از این بند رهایش

وصل تو ، خودِ جان و همه جان جوان است
غم نیست اگر جان بستانی به بهایش

بانوی من ، اندیشه مکن ، عشق نمرده است
در شعر من ، این سان که باند است صدایش


 

اورابانی

عضو جدید
در خیال گل به دست می‌گیری
گل دست به دست می‌کنی
لبخند می‌زنی
از شعف پر می‌شوی و خالی
حجله می‌آرایی...
در واقعیت
سکوت می‌کنی
نگاه می‌کنی
و وانمود میکنی که نگاهت، نگاهی از دوووورهاست
هه!
اما سر زدنت را می‌‌بینم
هر بار...
که من هم انگار در وانمود دیگری هستم
که گویی نمی‌بینم.
در خیال
خیال می‌بافی
رنگ رنگ
خیال‌هایی برای تو قشنگ
برای من جفنگ!
شاید اما نه
شاید که احاطه‌ام در بدبینی ژرف
شاید با من نداری حتی کلمه‌ای حرف
شاید منتظری بر من ببارد برف
ببارد برف
...
تا فرو کنی در قلبم
آخته خنجری ژرف.
...
فرصت کم است و گلایه زیاد
دل داده‌ام به هر چه باد و مباد
خانه پدر هر چه با معرفت آباد
عروس آتش در یادت زنده باد
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ماه من اینقدر نگو من!!!
دیگر منی وجود ندارد!
روح من و تو انچنان باهم درآمیخته
که
هیچ کس نمی فهمد ما دو نفریم!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گل من هرجا میخواهیی برو
اما بدون من هر نفس در انتظار برگشتن میمونم
پس برگردد
من چشمهایم را بستم و
تو قائم شدی
من هنوز روزها را می شمارم و
تو پیدا نمی شوی
یا من بازی را بلد نیستم
یا
تو جرزدی.
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ماه من! نوازشم کن
من در فراق تو مرده متحرکی بیش نبودم
حال بگذار با سرانگشتان احساس تو دوباره متولد شوم

 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ماه من نوازشم کن
من در فراق تو مرده متحرکی بیش نبودم
حال بگذار با سرانگشتان احساس دوباره متولد شوم

به انتظار فصل ِ تـو ..

تمـام فصـل ها گذشــت...

چه بد گذشتــــــــ تابـــستان ِ بی تـــو !

پاییــز در رآه استــ . . . !

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه اوقات سختی که بر من گذشت
گواه دل ریش من ماه بود

دمی شک نکردیم به شاه راهها
دریغا،دریغا که بیراهه ها راه بود
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به انتظار فصل ِ تـو ..

تمـام فصـل ها گذشــت...

چه بد گذشتــــــــ تابـــستان ِ بی تـــو !

پاییــز در رآه استــ . . . !

ماه من چرا برنمیگردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی انتظار از لمس دستهای بی پناه من بهتر است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بوی باران میاید اما هنوز تو نیامدی
نمیدانم تا کی باید نبودنت را تحمل کنم
در نبودت دلم میگیرد
ارام میمیرم در لحظات انتظار
 

اورابانی

عضو جدید
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام...
دلگیر از ستاره و آزرده ام از ماه...
امشب دگر از هرکار و هرچه خسته ام...
دل خسته سوی خانه...
تنه خسته میکشم...
دیگر از این حصار دل آزار خسته ام...
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود ...
ازخود که بی شکیبام و بی یار خسته ام...
تنها و دل گرفته...
بی آرزو بی امید؛
از حال من نپرس که بسیار خسته ام.
.
.
.
نوشتم...می نویسم...تا تو بخوانی...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا