دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دلم بشکنه حرفي نيست حقيقت رو ازت ميخوام

بهم راحت بگو ميري حالا که سرد روياهام

نميدونم کجا بود که دلت رو دادي دست اون

خودت خورشيد شدي بي من منم دلتنگي بارون

يه بار فکر منم کن که دلم داغون داغونه

تو ميري عاقبت با اون که دستام خالي مي مونه
 

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
نمی دونی کنار تو ... چه حالی داره بیداری
بذار باور کنم امشب ... تو هم حال منو داری ...
 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر دستاتو کم دارم
چقدر دلتنگ چشماتم
تورو میبینم از دورو
هنور محو تماشاتم
چه بی حاصل به دور تو
مثه پروانه میگردم
گناهم شاید این بوده
که من عاشقترین مردم
دلم خوش بود که تقدیرم
به دست تو گره خورده
کسی جز دست نا اهلت
دل مارو نیازرده
دلم خوش بود با عشقت
غم دنیا حریفم نیست
شنیدم عاقبت گفتی
که عاشق مثل من کم نیست
گلم ، دلم ، ندارمت
به روم نیار که باختمت
به جون عاشقم قسم
دست خــدا سپردم
 

northstar2

عضو جدید
امروز بین همه فراموشی هات باور كن،باور كن كه متهم همه جنگها من بودم و فراموش كن،چیزی از خوبیها و سوكوتم رو به یاد نیار.آسوده از بین خاطراتی كه به یاد نداری بدیهام رو به یاد بیار و راحت فراموشم كن.
حتی حواست رو جمع كن از جایی نگذری كه از سیاهچال خاطراتت ،خاطری ازمن رو به یاد بیاری.
مثل من نباش، تقویم نداشته ات رو ورق نزن، دنبالم نگرد خاطره ای رو زنده نكن. راضی به خیس شدن چشمای قهوه ای رنگت هم نیستم،با خیسی چشمای خودم می سازم.
یاد مغرورانه هامون هم نیفت،یاد لجاجت هامون هم نیفت،نمی خوام صدای جلز و ولز قلبتو بشنوم.راضی به سوختن قلبت هم نیستم.
با آتش دل خودم می سازم و
می سازم مثل همه .
چند ماهی كه ساختم و نفهمیدی چطور؟
مثل همیشه مغرورانه برونگاهی به من،خودت گذشته كارهات نندازمن متهمم ...
شاید این جزا برای جرمم كم بودچون متهمم...
آسوده بروووووو
 
آخرین ویرایش:

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ديشب در ميان اين آدم هاي گم شده،
آنقدر دنبالت گشتم که تازه فهميدم تو را گم کرده ام !
نمي دانم تو را در کدامين خاطره ام جا گذاشته ام
که هر چه بيشتر به جستجويت مي گردم
بيشتر تو را گم مي کنم.....
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]نام من عشق است[/h]
شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگم
که چون شببو به وقت صبح، من بسیار دلتنگممرا چون آینه هر کس به کیش خود پندارد
و الّا من چو می با مست و هشیار یکرنگم
شبی در گوشه ی محراب قدری ربّنا خواندم
همان یک بار تار موی یار افتاد در چنگم
اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست
که من گریاندهام یک عمر دنیا را به آهنگم
به خاطر بسپریدم دشمنان! چون نام من عشق است
فراموشم کنید ای دوستان! من مایۀ ننگم
“مرا چشمان دل سنگی به خاک تیره بنشانید”
همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم​
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشمانی خیس ، قلبی شکسته
زبانی لال و اشکی که هر گز کسی او را ندید
پس نفرین ...
نفرین برمن که منم
نفرین بر تو که فقط خود را دیدی
نفرین بر عشق که با من وفا نکرد
نفرین بر آسمان که از من دور بود
نفرین به فرش که عرش را برایم معنی کرد
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]خوبم...باور کنید[/FONT][FONT=&quot]...

[/FONT]
[FONT=&quot]اشکها را ریخته ام...غصه ها را خورده ام[/FONT][FONT=&quot]...

[/FONT]
[FONT=&quot]نبودنها را شمرده ام[/FONT][FONT=&quot]...

[/FONT]
[FONT=&quot]این روزها که میگذرد خالی ام[/FONT][FONT=&quot]...

[/FONT]
[FONT=&quot]خالی از خشم،نفرت،دلتنگی...و حتی از عشق[/FONT][FONT=&quot]...

[/FONT]
[FONT=&quot]خالی ام از احساس[/FONT][FONT=&quot] ...........!![/FONT]
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای روانشــــــــــــناس:

کمــــــــــــی آمپــــــــــــــــــــــ ول فراموشــــــــــــــی و قرصهای بیهوشـــــــــــــــــــی
و کمــــــــی فلســـــــــــــفه بافــــــــــــــــــــــ ی تجویـــــــــــــــــــــ ــــزم کـــــــــــــن....

حقیقتــــــــــــــــــــ ــــــی تلــــــــــــــــخ خِـــــــــــــرخِـــــــ ــــــره یِ احســـــــــــــاسم را میجـــَــــــــــــَود

 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب آغاز سکوتی تلخ و مرگبار است

امشب دستان باد بوی تو را از من خواهند گرفت

امشب قطرات باران یاد تو را خواهند شست

و تو برای همیشه خواهی رفت

میگذارم بروی

یاد تو ، نام تو ، احساس تو

ارزانی همان تقدیری که سهم مرا ، ربوده شدن تو انگاشته بود

امشب خواهم بخشیـــــــــــــــــــــ ـــــــــــد

تمام ثانیه های دلتنگی تو را بر تمام دنیا خواهم بخشید

من دیگر عاشقت نیستـــــــــــــــــــــ ــــــم

دیگر برای نفس کشیدن بهانه ای به زشتی بودن تو نمیخواهم

من دیگر عاشقت نیستـــــــــــــــــــــ ـــــــــم

برای بودن تو دعا نمیــــــــــــــــــــــ ــــــــکنم

من دیگر عاشقت نیستـــــــــــــــــــــ ــــــــــم

و برای دیدن چشمان تو منتظر عبور لحظه ها نیستم

من دیگر عاشقت نیستـــــــــــــــــــــ ــــــــــم

بدون تو دنیای من بی فروغ نخـــــــواهد شد

و هرگز تو را نخـــــــــــــــــــــــ ـــواهم بخشید

امشب خواهم گذشت از شب چشمان تــــو

تو دیگر معصوم نیستـــــــــــــــــــــ ــــــــــــــی

تو دیگر تنها راه چاره برای دلم نیــــــــــستی

منتی بر دیده ام نمیــــــــــــــــــــــ ــــــــخواهم

دیگر اشکی پیشکشت نخواهـــــــــــــــم کرد

دیگر قاب عکست را نخواهــــــــــــــــم بوسید

من از تو بریده ام ، از بیــــــرنگی ات بـریده ام

از بودنت ، از دیدنت ، از احساست ، خسته ام

بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــرو

بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــرو

دیگر تو را دوست نـــــــــــــــــــدارم

هرگز برایت گریه نخــــــواهـم کرد

هرگز دوستت نخـــــــواهم داشت
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
حتی اگر فریاد هم بزنم نمیتوانی بشنوی چون با قلبم فریاد میزنم.....
 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
به سلامتیه نسل من که خسته شد از بس دزدکی بوسید...
دزدکی حرف زد...
دزدکی در آغوش گرفت...
دزدکی عشق بازی کرد...
دزدکی دوست داشت... و دزدکی و دزدانه خسته شد... خسته...خسته
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
باران بهانه بود
تا تو زير چتــــر من
تا انتـــــــهاي کوچه بيايي . . .
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مـهـربـانـي تـا کـــــــي ؟؟
بـگـذار سـخـت باشم و سـرد !!
بـاران کـه بـاريــد... چـتـر بـگـيـرم و چـکـمـه!!!
خـورشـيـد کـه تـابـيـد... پـنـجـره ببـندم و تـاريـک !!!
اشـک کـه آمـد... دسـتـمـالـي بـردارم و خـشـک !!!
او کـه رفـت
نـيـشخـنـدي بـزنـم و سـوت.
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
به تو مي انديشم
به تو و تندي طوفان نگاهت بر من
به خود و عشق عميقت در تن
به تو و خاطره ها
که چرا هيچ زماني من و تو ما نشديم
جام قلبم که به دست تو شکست
من چرا باز تو را مي بخشم؟؟؟
به تو مي انديشم
به تو که غرق در افکار خودي
من در انديشه افکار توام
قانعم بر نگه کوته تو
هر زمان در پي ديدار توام…
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
وقتي پيچک ها غمگين ميشوند
باران بر ديوار آنها اشک مي ريزد

تا همه باور کنند
عشق پيچکي ست که ديوار نمي شناسد
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتي پيچک ها غمگين ميشوند
باران بر ديوار آنها اشک مي ريزد

تا همه باور کنند
عشق پيچکي ست که ديوار نمي شناسد
دلتنگی......حاضر!

غم........حاضر!

درد.......حاضر!

دوری.....حاضر!

عشق.........؟

بلندتر می خوانم......عشق...؟

باز هم نیامده
غیبتهایش از حد مجازش دیریست که گذشته

اخراجش می کنم!!!!

با آنکه نمی شود اما زندگی را ادامه می دهم...!

مشق هر شبتان همین باشد

 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
به ســرنوشــت بگـــوييد
اسباب بازي هايت بي جـان نيستند
آدمـَـنـــد ...
مــــــــــــيـ شـــــكـــَـــنــنـــد
آرام تـــــر ..................!!!
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دلم گرفته و پر از حرفه ولی گوشی برای شنیدن حرفاش نیست...
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
باورم نمیشه که از نبودنم این چنین خوشحال باشی که حتی موقع رفتن خداحافظی را هم فراموش کنی
دلم از نبودنت نشکست ولی خوشحالیت مرگ دلم بود.
 
آخرین ویرایش:

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تقصير فاصله نيست.
هيچ پروازي
مرا به تو نمي*رساند
وقتي که تو
در کار گم*کردن خود باشي.
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
زمان
وداع را از پيش اعلام نمي*کني
پاييز
چکمه*هايت را برمي*داري
و به راه مي*افتي.
زمستان
خود را دفن مي*کني
بي هيچ ردپايي.
بهار
همچون باد به دنيا مي*آيي
و تابستان
به نام عشق مي*سوزي.
در خانه*ي تو زمان آب مي*شود
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا