(( دلیلی برای کنار گذاشتن عشق ))

m_azar

عضو جدید
کافرجان ببخشید از بحث منحرف میشیم ولی فقط انسانها عاشق نمی شن!!!مرغای عشق هم عاشق می شن بد فرم!!
کلاغا و خیلی از پرندگان جفتشون که میمیره دیگه جفت نمی گیرن!!من خودم یه جفت مرغ عشق داشتم که هروقت می دیدمشون شرمنده میشدم!پس نگیم فقط آدما عاشق میشن بهتره!!ما که از دلشون خبر نداریم!(انجمن حمایت از حیوانات;))


موافقم، حتما اینطوره.وقتی یک فیل خیانت می کنه(یعنی با فیلی غیر از جفتش رابطه داره) بلافاصله میره توی آب و خودش رو میشوره. پس حتما واژه ای مثل عشق هم واسش تعریف شده. :surprised:
 

m_azar

عضو جدید
منم با اين موافقم دقيقا اگه ادم عشق داشته باشه
فق رد صورتي مي تونه ازون بگذره كه به نفع طرف مقابلش باشه
اين جا نفع خودشو در نظر نميگيره
اما ....
اين گذشتن از عشق يه مشكل بزرگ داره
وقتي مي گذري شايد در حق اون فرد بزرگي كردي و علاوه بر اين كه خودتو ناراحت مي كنه اون طرفو هم داغونش كردي ؟؟؟

(( تو رو خدا انقدر ساده نگذريد از عشق ))
اگر هم گذشتيد براي طرفتون توضيح بديد كه چرا حتي اگه نمي شد توضيح داد بازم بگيد


اين توضيح واقعا لازمه

چون خودم دارم دوري كسي رو تحمل مي كنم كه گفت رفتنش به خاطر راحتي خودم بوده
بهش گفتم : تو فكر مي كني اگه بري واقعا من راحت ترم ؟
چرا ؟؟ چرا براي راحتي من ؟؟؟ چه جوري قراره اين راحتي با رفتن تو حاصل شه ؟؟

اما اون جواب نداد
و من الان روزهاست كه با يادش و خيالش دارم اين روزگار نامردو مي گذرونم
بدون حتي لحظه اي فارغ از يادش
كاشكي . . .
كاملا همين جوريه كه شما گفتيد

اصولا ما به زخمامون دستمال مي بنديم
اما عشق زخميه كه به اون دل بستيم . . .

دلم رو پر از درد کردید، چون من عکس اونچه واسه شما اتفاق افتاده رو تجربه کردم، شما نمی فهمید که اگه دارید درد می کشید شخص مقابلتون رسما مرده،فنا شده. من دارم با تجربه تلخم میگم. شما نمی دونید چه مرگیه که به کسی بگید دوستش ندارید وقتی تمام ذرات وجودتون داره فریاد میکشه دروغه، وقتی دارید جدا میشید در حالی که با دست خودتون سند بدبختیتون رو امضا می کنید. هزار بار در روز میگم ای کاش از من می گذشتن تا من مجبور به گذشتن نبودم. به خدا اگر می فهمیدید چه دردی داره اینا رو نمی گفتید. دلیل آدمهای بالهوس رو نمی گم که به این بهانه از هم میگذرن اما اگر باور دارید اون شخص عاشقتون بوده و حتی وقت رفتن تو نگاهش این عشق رو دیدید و رفت، به همون عشقتون قسم باورش کنید و بدونید دلیلش خیلی بزرگ بوده که یک عمر درد رو به جونش خریده تا شمارو شریک بدبختیش نکنه. سعی کنید فراموشش کنید و خوشبخت شید، نذازید گذشتنش از شما بی معنا و تباه شه، اگر قرار بود بدبخت شید که با هم بودید پس حالا که رفته رنج یک عمرش رو بیهوده نکنید و با خوشبخت شدنتون ارزش و معنا به کارش بدید.
تصور اینکه دارم درد میکشم درحالیکه ارزش کارم درک نشد دیوونم می کنه......:gol:
 

m_azar

عضو جدید
عزیز منظور من این نبود که همه عشقا به نفرت تبدیل میشن.
فقط می خواستم اینو بگم که دوست داشتن ثباتش بیشتر از عشق هست.
عشق یه لحظه به وجود میاد و ممکنه تو یه لحظه هم از بین بره
ولی دوست داشتن به مرور زمان هست و همون طور فراموش کردن هم به مرور زمان صورت میگیره.
اینی که میگی عشق رو نمیش فراموش کرد رو من با تمام وجودم خودم تجربش کردم
فراموش نمیشه حتی تا پایان عمرت
اون درد دوری رو که میگین میفهمم چی هست ولی ...............


دوست داشتن از سر عقل هست پس شک نکنید اگر عقل روزی موقعیت برتری رو نشون بده دوست داشتن رنگ عوض میکنه، البته من شخصا صد در صد با دوست داشتن ازدواج خواهم کرد چون من توانایی رنجهای عشق رو ندارم، درد عشق شیرینه اما انقدر آدم رو تحلیل میبره که یه جایی توان ادامه رو از ادم میگیره.
عشق اگر واقعی باشه به نظرم هرگز از بین نمیره،هرگز. فقط پنهانش می کنیم.:gol:
 

m_azar

عضو جدید


در زندگی از هر چیزی میشه به سختی گذشت و فقط به امید اینده میتوان گذشت.دوست داشتن یک نفر چیزی نیست که پایان پیدا بکنه.احساس در انسان همیشه هست و اینکه یک سری میگن من از نظر احساسی سرد هستم حرف بی ربط میزنند چون اونها هم اگر طرفشون یک ادم اهل باشه به ذوق میان.

اون که رفته دیگه رفته...

من هم با رفتگان کاری ندارم:biggrin: از زندگان صحبت کن.;)


خوش به حالتون.
منم اگر بدونم طرفم دوستم نداره ببخشید یه گور باباش میگم و میگذرم اما وقتی هر دو دوست دارن و مجبورن بگذرن واقعا سخته،نمیگم زندگی ادامه نداره،از مرگ والدین بالاتر هیچ چیز نیست اما بعد از اونها هم زندگی ادامه داره ولی جای دردش همیشه آزار دهنده هست،اینو کسی به شما میگه که از نظر همه اطرافیانش یه تیکه سنگه.:gol:
 

m_azar

عضو جدید
به نظر من اونایی که عاشق میشن و خیلی راحت از عشقشون میگذرن عاشق واقعی نیستن
عاشق واقعی هیچ وقت از عشقش نمیگذره مگه انکه این به نفع معشوقش باشه
این نفع چی میتونه باشه و چطور میشه معشوق رو توجیح کرد؟:gol:
 

m_azar

عضو جدید
بله ميگم
من واقعا عاشقش هستم اما عشق و غرور هيچ وقت جور نيستن
وقتي ببيني كه نبودنت براي عشقت بهتره همون بهتر كه نباشي
حتي اگه مجبور بشي تو تموم دنيا نباشي
من هم وقتي ديدم خوشبختي عشقم اينه كه من نباشم الان ديگه دارم نبودن رو تجربه ميكنم
براي عاشق بودن نيازي بودن نيست
ميشه نبود اما عاشق بود وقتي ميتونم عاشق بمونم نيازي به حضور داشتن ندارم
كمتر كسي معني واقعي عشقو ميدونه ما هميشه فكر ميكنيم عشق يعني فقط وصل اما به نظر من اينطور نيست
عاشق ترين عاشقان كساني هستند كه وصل را تجربه منيكنن
عاشق آن نيست كه هر دم طلب يار كند
عاشق آن است كه دل را حرم يار كند
می فهمم چی میگین.اما چطوری به معشوقتون فهموندید که این به نفعشه؟متهم به خیلی چیزها نشدید؟:gol:
 

neda_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام، داشتم فکر می کردم چطور ممکنه کسی عشقش رو کنار بذاره و اون رو نادیده بگیره، نمی گم فراموش کنه! چطور و به چه دلیلی ممکنه از کسی که دوست داره بگذره؟
شما چه دلیلی برای این کار داشتید یا دارید؟ چه چیزی رو به عشقتون ترجیح میدید که حاضرید تاوانش از دست دادن عشقتون باشه؟
اصلا تعریفتون از عشقی که داشتید یا دارید یا خواهید داشت چیه و با توجه به تعریف خودتون چطور ممکنه کنارش بگذارید و حتی انکار کنیدش.
ممنون:gol:
بزرگترین نعمتی که خدا به ما داده گذشته گذشت از زندگی برای عشق و گذشتن از عشق برای این که بهتر زندگی کنه عشق چیزی یه که ادک باهاش عجین میشه زندگی می کنه و می مونه پس چه بهتر که عشق زمینی را ببخشه تا عشق اسمونی و خدا را بدست بیاره
 

solar flare

مدیر بازنشسته
می فهمم چی میگین.اما چطوری به معشوقتون فهموندید که این به نفعشه؟متهم به خیلی چیزها نشدید؟:gol:
من نيازي به فهموندن نداشتم در زندگي اون مواردي بود كه خودش علت رفتنمو ميدونست
و اون فهميد كه من به خاطر اون حاضرم حتي از خودشم بگذرم
من و اون هميشه عاشق هم ميمونيم حتي اگه تا آخر عمر همديگرو نبينيم:gol:
 

m_azar

عضو جدید
این یک داستان واقعیست






!
راستش از اونجایی که یک شباهت اسمی در اشاره شما با یکی از بچه های اون دانشگاه که میشناسم( چون به قول شما تو دهنا بود )دیدم شوکه شدم:w20:،شاید اشتباه میکنم،اسم پسر با اون حرف اولیه ای که شما نوشتید:surprised:. شما فارق التحصیل چه سالی هستید؟
بهتر نیست اسمها رو حذف کنید،شاید برای هر دوی اون خانمها که در داستانتون مطرح کردید بد بشه،اگر خواستید یک پیغام خصوصی برای من بذارید تا ببینم شخص مورد نظر شما بر حسب اتفاق همونیه که من میشناسم؟!!!!!!:surprised::w20:
اگر اون باشه من می تونم براتون پیداش کنم، خصوصیات داستان شما خیلی با اون کسی که تو ذهن منه هماهنگی داره!
بذارید از این مطمئن شم و بعد نظرم رو بدم، الان که تصویر سازی شد نظر دادن برام سخت شد.:wallbash:
می دونید برام عجیبه که چرا آدمها بار یک عشق یک طرفه رو این همه مدت به دوش میکشن در حالیکه معشوقشون حتی نمی دونه اونها عاشقشون هستند.
از اونجایی که هر چیو منع کردم سرم اومده از خدا می خوام این یکی رو سرم نیاره.
آقا مهدی الان گیجم واسه جواب دادن اما یک نکته: شما گفتید آی دی اد می کنید و میاد تو صفحتون و بعد از مدتی حذف میشه؟ این به این معناست که اون شخص عمدا ادمیشن آی دی شما رو رد میکنه و نمی خواد تو لیست شما باشه. پس آی دی ایشون نه تنها حذف نشده بلکه به عمد اد کردن شما رو میبینه و رد میکنه چون اگر آی دی ایشون حذف شده بود، همون زمان اد کردن از یاهو پیغام نبودن این آی دی در سرویس یاهو براتون میرسید. متاسفم:(
اگر كسي را دوست داري، به او بگو. زيرا قلبها معمولاً با كلماتي كه ناگفته مي‌مانند، مي‌شكنند.
 
آخرین ویرایش:

حمید...HaMiD

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز عشق همه جا هست حتی تو ایران، اگر من و شما نتونستیم به چیزی برسیم به این معنا نیست که عشق وجود نداره، اما سوال من اینه که اگر زمانی به اون کسی که بدون اون هیچ میشید رسیدید در چه شرایطی امکان داره ازش بگذرید؟
قفل قلب با دیدن شیر خوردن یک کودک یا حمل یک دانه توسط مورچه ها هم باز میشه،بستگی داره قلب ما تک قفله باشه که به سختی راه بهش باشه یا اینکه سهل الوصول که امروز یکی بیاد و فردا دیگری!
قلبی خوبه که ورودیه راحتی داشته باشه و خروجیه مشکل.
بله خوب همه جا هست و من هم سعی نکردم که به دنبالش باشم بنا به دلایلی که اگه لازم بود بعدا خواهم گفت اما میتوانم همین قدر بگم که چون تربیت من به ایرانیها نمیخوره و اصولا توی خیلی از موارد متفاوت فکر میکنم حتی به دنبال یه دوستی ساده هم نبودم چون از نظر من اتلاف وقتم بود که برام خیلی باارزشه.
در ضمن من معتقدم که مسائل باید جداگانه بررسی بشن قلب هزاران قفل داره یه کلید میتونه با دیدن یه مورچه فقط یه قفل خاص رو باز کنه نه قفل قلب به معنی عشق رو.
من ترجیح میدم که هر کسی به قلبم راه نداشته باشه چون این اراده من است.
اگه یه زمانی به فرد مورد نظرم در زندگی برسم مگر اینکه وجود من باعث ناراحتی یا صدمه ای به اون باشه که خودم رو کنار بکشم در غیر این صورت حتی حاضرم تمام کوههای روی زمین رو با خاک یکسان کنم!! یا یه بیگ بنگ دیگه بوجود بیارم!!
شاد و موفق باشین.
 

m_azar

عضو جدید
بله خوب همه جا هست و من هم سعی نکردم که به دنبالش باشم بنا به دلایلی که اگه لازم بود بعدا خواهم گفت اما میتوانم همین قدر بگم که چون تربیت من به ایرانیها نمیخوره و اصولا توی خیلی از موارد متفاوت فکر میکنم حتی به دنبال یه دوستی ساده هم نبودم چون از نظر من اتلاف وقتم بود که برام خیلی باارزشه.
در ضمن من معتقدم که مسائل باید جداگانه بررسی بشن قلب هزاران قفل داره یه کلید میتونه با دیدن یه مورچه فقط یه قفل خاص رو باز کنه نه قفل قلب به معنی عشق رو.
من ترجیح میدم که هر کسی به قلبم راه نداشته باشه چون این اراده من است.
اگه یه زمانی به فرد مورد نظرم در زندگی برسم مگر اینکه وجود من باعث ناراحتی یا صدمه ای به اون باشه که خودم رو کنار بکشم در غیر این صورت حتی حاضرم تمام کوههای روی زمین رو با خاک یکسان کنم!! یا یه بیگ بنگ دیگه بوجود بیارم!!
شاد و موفق باشین.
حرف حساب جواب نداره :gol:
 

TINA ARCHI

عضو جدید
کاربر ممتاز
راست ميگی خيلي سخته ولي وقتی به کسی عشق ميورزی از ته دلت دوستش داری (دوست داشتن واقعی) اونو به خودت ترجيح میدی حاضری اون باشه خوشبخت باشه حتی اگه مال تونباشه برای عشقت بايد از خود گذشته باشی شاید زجر بکشی ولی خوشحالی که اون خوشبخته فهموندنشم بهش واقعا سخته نميخوام مثل فيلما حرف بزنم ولی عشق واقعی واقعا شيرينه
 

مهدي از تهران

عضو جدید
راستش از اونجایی که یک شباهت اسمی در اشاره شما با یکی از بچه های اون دانشگاه که میشناسم( چون به قول شما تو دهنا بود )دیدم شوکه شدم:w20:،شاید اشتباه میکنم،اسم پسر با اون حرف اولیه ای که شما نوشتید:surprised:. شما فارق التحصیل چه سالی هستید؟
بهتر نیست اسمها رو حذف کنید،شاید برای هر دوی اون خانمها که در داستانتون مطرح کردید بد بشه،اگر خواستید یک پیغام خصوصی برای من بذارید تا ببینم شخص مورد نظر شما بر حسب اتفاق همونیه که من میشناسم؟!!!!!!:surprised::w20:
اگر اون باشه من می تونم براتون پیداش کنم، خصوصیات داستان شما خیلی با اون کسی که تو ذهن منه هماهنگی داره!
بذارید از این مطمئن شم و بعد نظرم رو بدم، الان که تصویر سازی شد نظر دادن برام سخت شد.:wallbash:
می دونید برام عجیبه که چرا آدمها بار یک عشق یک طرفه رو این همه مدت به دوش میکشن در حالیکه معشوقشون حتی نمی دونه اونها عاشقشون هستند.
از اونجایی که هر چیو منع کردم سرم اومده از خدا می خوام این یکی رو سرم نیاره.
آقا مهدی الان گیجم واسه جواب دادن اما یک نکته: شما گفتید آی دی اد می کنید و میاد تو صفحتون و بعد از مدتی حذف میشه؟ این به این معناست که اون شخص عمدا ادمیشن آی دی شما رو رد میکنه و نمی خواد تو لیست شما باشه. پس آی دی ایشون نه تنها حذف نشده بلکه به عمد اد کردن شما رو میبینه و رد میکنه چون اگر آی دی ایشون حذف شده بود، همون زمان اد کردن از یاهو پیغام نبودن این آی دی در سرویس یاهو براتون میرسید. متاسفم:(
اگر كسي را دوست داري، به او بگو. زيرا قلبها معمولاً با كلماتي كه ناگفته مي‌مانند، مي‌شكنند.

اولاً : من یادم نمیاد گفته باشم تـوی دهـنـــاااااااااااااا بود . من گفتم به چشم میومد ( یعنی جذاب و تو دل برو بود ) . خواهشاً در انتخاب کلمات دقت کنید
ثانیا ً : در دنیای مجازی هرگز این چیز رو از من نخواهید که اطلاعات خصوصی دیگران رو در اختیارتون قرار بدم !!!! اونم اطلاعات کسی رو که دوس دارم آب توی دلش تکون نخوره چه برسه به بقیه ...
ثالثاً : شاید اشتباه از من بود که نتونستم علاقه واقعی رو بهش نشون بدم .
رابعا ً : اگه به فرض شما آی دی منو ببینه و رد کنه دو حالت داره :
1- رفته دنبال زندگیش.
2- هنوز هست .
اگه رفته باشه دنبال زندگیش که خوشبختیش بزرگترین آرزومه . امیدوارم کسی که دل این دختره پاک رو برده ارزششو درک کنه و لیاقتشو داشته باشه . برعکس چیزایی که توی اکثر جوونای این دوره زمونه می بینم.
اما اگه هنوز باشه شاید اینطوری راحت تر باشه . زیبایی عشق به اینه که بهش پایبند باشی اما دم بر نیاری .
برای عشقت تمنا کن ولی تحقیر نشو .
اون هیچوقت منو تحقیر نکرد و همیشه پاک بودن رو توی چشماش احساس می کردم . پس همیشه دوستش دارم حتی اگه هیچوقت اینو نفهمه

 

m_azar

عضو جدید
اولاً : من یادم نمیاد گفته باشم تـوی دهـنـــاااااااااااااا بود . من گفتم به چشم میومد ( یعنی جذاب و تو دل برو بود ) . خواهشاً در انتخاب کلمات دقت کنید
ثانیا ً : در دنیای مجازی هرگز این چیز رو از من نخواهید که اطلاعات خصوصی دیگران رو در اختیارتون قرار بدم !!!! اونم اطلاعات کسی رو که دوس دارم آب توی دلش تکون نخوره چه برسه به بقیه ...
ثالثاً : شاید اشتباه از من بود که نتونستم علاقه واقعی رو بهش نشون بدم .
رابعا ً : اگه به فرض شما آی دی منو ببینه و رد کنه دو حالت داره :
1- رفته دنبال زندگیش.
2- هنوز هست .
اگه رفته باشه دنبال زندگیش که خوشبختیش بزرگترین آرزومه . امیدوارم کسی که دل این دختره پاک رو برده ارزششو درک کنه و لیاقتشو داشته باشه . برعکس چیزایی که توی اکثر جوونای این دوره زمونه می بینم.
اما اگه هنوز باشه شاید اینطوری راحت تر باشه . زیبایی عشق به اینه که بهش پایبند باشی اما دم بر نیاری .
برای عشقت تمنا کن ولی تحقیر نشو .
اون هیچوقت منو تحقیر نکرد و همیشه پاک بودن رو توی چشماش احساس می کردم . پس همیشه دوستش دارم حتی اگه هیچوقت اینو نفهمه
شما رسما اسم این خانم رو در این محیط مجازی اعلام کردید، به نظرتون اسم دیگه ای با این حرف شروع میشه که اسم پسر هم باشه؟! هر کس در این دوره زمانی دانشجوی اون دانشگاه بوده باشه و مطلب شما رو بخونه بلافاصله می فهمه شما کی رو گفتید(من که یک ترم مهمان بودم بلافاصله فهمیدم وای به حال بقیه) و بدتر اینکه شما از ارتباط این خانم با آقای دیگه و بعدم عشقی که در آخر دربارش به طور خصوصی در آفلاین یاهو مسنجر با شما حرف زده نوشتید، اگر لحظه ای به علاقتون فکر می کریدید به خودتون اجازه می دادید اینطوری آبروش رو با آوردن اسمش( که به نظر من کاملش رو می نوشتید فرقی با این چیزی که الان نوشتید نداشت) ببرید؟ فکر نمی کنید الان کسانی که این خانم رو بشناسن با حرفهای شما چه چیزهایی که دربارش فکر نمی کنن؟ اگر خودش بیاد و اینجا رو ببینه درباره شما چی فکر می کنه؟ درباره اعتماد کوتاهی که به شما کرده؟ بردن اسم ایشون اصلا کار درستی نبود آقا مهدی،من شخصا پسری که دوستم داشته باشه و باهام چنین کاری کنه رو هرگز نمی بخشم، این دنیاییه که در دسترس تمام دنیاست. دیروز اگر اسم رو پاک می کردید شاید راهی بود اما امروز که پست شما قاطیه همه پستها هست چطور می خواهید اسم ایشون رو از تک تک پستها حذف کنید؟
فقط یک لحظه فکر کنید، یک لحظه.
به هر حال هر جور راحتید! گویا آدم هر وقت بخواد کمکی بکنه باید جواب توهین آمیز ببینه، هر جور راحتید. موفق باشید.:gol:
 
آخرین ویرایش:

m_azar

عضو جدید
راست ميگی خيلي سخته ولي وقتی به کسی عشق ميورزی از ته دلت دوستش داری (دوست داشتن واقعی) اونو به خودت ترجيح میدی حاضری اون باشه خوشبخت باشه حتی اگه مال تونباشه برای عشقت بايد از خود گذشته باشی شاید زجر بکشی ولی خوشحالی که اون خوشبخته فهموندنشم بهش واقعا سخته نميخوام مثل فيلما حرف بزنم ولی عشق واقعی واقعا شيرينه
به نظرم در نهایت اینا همش حرفه، می دونی خود منم همین عقیده رو دارم اما وقتی خوب نگاه می کنم می بینم وقتی ما از کسی به خاطرش می گذریم بر این باوریم که با هم خوشبخت نمی شیم پس از اون می گذریم، این بخشی از خودخواهیه درون ما رو ارضا می کنه که بگیم به خاطر اون گذشتیم، ما در حقیقت به خاطر خودمون هم بوده که گذشتیم چون به این نتیجه رسیدیم که هر دو با هم خوشبخت نمیشیم یعنی همونطور که ما نمی تونیم به اون خوشبختی هدیه کنیم، اون هم این توانایی رو برای ما نداره.
ما از عشقمون می گذریم چون نمی خوایم اون زیبایی که در اون دوران دیدیم با ادامه یک رابطه که داریم نابودیش رو می بینیم از بین بره،ترجیح میدیم یک عمر با خاطرات یک رابطه زیبا زندگی کنیم تا اینکه به هم برسیم و همون خاطرات زیبا رو هم زشت کنیم.:smile:
 

مهدي از تهران

عضو جدید
شما رسما اسم این خانم رو در این محیط مجازی اعلام کردید، به نظرتون اسم دیگه ای با این حرف شروع میشه که اسم پسر هم باشه؟! هر کس در این دوره زمانی دانشجوی اون دانشگاه بوده باشه و مطلب شما رو بخونه بلافاصله می فهمه شما کی رو گفتید(من که یک ترم مهمان بودم بلافاصله فهمیدم وای به حال بقیه) و بدتر اینکه شما از ارتباط این خانم با آقای دیگه و بعدم عشقی که در آخر دربارش به طور خصوصی در آفلاین یاهو مسنجر با شما حرف زده نوشتید، اگر لحظه ای به علاقتون فکر می کریدید به خودتون اجازه می دادید اینطوری آبروش رو با آوردن اسمش( که به نظر من کاملش رو می نوشتید فرقی با این چیزی که الان نوشتید نداشت) ببرید؟ فکر نمی کنید الان کسانی که این خانم رو بشناسن با حرفهای شما چه چیزهایی که دربارش فکر نمی کنن؟ اگر خودش بیاد و اینجا رو ببینه درباره شما چی فکر می کنه؟ درباره اعتماد کوتاهی که به شما کرده؟ بردن اسم ایشون اصلا کار درستی نبود آقا مهدی،من شخصا پسری که دوستم داشته باشه و باهام چنین کاری کنه رو هرگز نمی بخشم، این دنیاییه که در دسترس تمام دنیاست. دیروز اگر اسم رو پاک می کردید شاید راهی بود اما امروز که پست شما قاطیه همه پستها هست چطور می خواهید اسم ایشون رو از تک تک پستها حذف کنید؟
فقط یک لحظه فکر کنید، یک لحظه.
به هر حال هر جور راحتید! گویا آدم هر وقت بخواد کمکی بکنه باید جواب توهین آمیز ببینه، هر جور راحتید. موفق باشید.:gol:



سلام . ببخشید من الان توی محیط کارم ناخودآگاه یه سری زدم به باشگاه این پست شما به چشمم خورد . وقتم خیلی کمه . فقط بگم دیروز بعد از دیدن پست شما خودم هم همین فکر رو کردم اما دیگه مدت ادیت کردن تموم شده بود و من نتونستم کاری بکنم . اما در اولین فرصت برای خانم مهندس آرچی مدیر تالار گفتگوی آزاد پیامی می فرستم و ازش می خوام تمام پستهایی که داستان من توش هست و فکر کنم فقط دو تا باشه رو پاک کنه . از بابت این موضوع خیالتون راحت باشه .
ضمناً تعجب می کنم که چطور ممکنه همچین فکری رو بکنید که فقط یک اسم وجود داره . شاید اصلاٌ این اسمها مستعار باشه ضمناً اسم نه فقط یک حرف . شما چطور اینقدر با اطمینان از این موضوع صحبت می کنید . تازه هیچ جای دنیا دیدن اول یه اسم هیچ چیزی رو ثابت نمی کنه ضمن اینکه شما می دونی در روز چند تا پست توی باشگاه زده می شه . هزاران پست و این عدد در هفته و ماه چه عدد نجومی میشه . من فکر می کنم توی این دنیا با این مشغله مردم هیچ کس موضوعی رو که برای سالها پیش بوده و در سرویسی از یه دانشکده ای در یه منطقه ای از یه جای این دنیا اتفاق افتاده در یک وب سایتی که هزاران پست در روز زده میشه و صدها عنوان داره که هیچکس نمی دونه در کجا زده شده و ... اونم در مورد کسانی که معلوم نیست کی بودن و چی بودن و در دوتا پست از هزاران پست این باشگاه در یه بخشی از یه تالاری از یه موضوعی که در عرض چند لحظه هزارتا پست روش زده می شه و به زیر میره و .... چه اهمیتی داره برای آدمهایی که هر کدوم مشکلات خودشونو دارن .
شما هدفتون از طرح این موضوع چی بود ؟ :w39:
اما با تمام این اوصاف از مدیر تالار این رو خواهم خواست :w05:. نگران نباشید .
اما در مورد اون پست که توهینی شده بعد از ظهر جوابتون رو ارسال می کنم . :w39:
 

امیر Amir

عضو جدید
کلا دلیل خاصی نداره که برای چی عشقمونو بزاریم کنار.هر ادمی زندگی شخصی خودشو اول برای خودش داره و اول باید به خودش فکر بکنه به ارامش و اسایش خودش بعد به دیگری.

طرف هر چی هم عشقت باشه وقتی دیگه نمیتونی باهاش پیش بری خیلی راحت باید کنار گذاشته بشه.

با احترام
 

مهدي از تهران

عضو جدید
شما رسما اسم این خانم رو در این محیط مجازی اعلام کردید، به نظرتون اسم دیگه ای با این حرف شروع میشه که اسم پسر هم باشه؟! هر کس در این دوره زمانی دانشجوی اون دانشگاه بوده باشه و مطلب شما رو بخونه بلافاصله می فهمه شما کی رو گفتید(من که یک ترم مهمان بودم بلافاصله فهمیدم وای به حال بقیه) و بدتر اینکه شما از ارتباط این خانم با آقای دیگه و بعدم عشقی که در آخر دربارش به طور خصوصی در آفلاین یاهو مسنجر با شما حرف زده نوشتید، اگر لحظه ای به علاقتون فکر می کریدید به خودتون اجازه می دادید اینطوری آبروش رو با آوردن اسمش( که به نظر من کاملش رو می نوشتید فرقی با این چیزی که الان نوشتید نداشت) ببرید؟ فکر نمی کنید الان کسانی که این خانم رو بشناسن با حرفهای شما چه چیزهایی که دربارش فکر نمی کنن؟ اگر خودش بیاد و اینجا رو ببینه درباره شما چی فکر می کنه؟ درباره اعتماد کوتاهی که به شما کرده؟ بردن اسم ایشون اصلا کار درستی نبود آقا مهدی،من شخصا پسری که دوستم داشته باشه و باهام چنین کاری کنه رو هرگز نمی بخشم، این دنیاییه که در دسترس تمام دنیاست. دیروز اگر اسم رو پاک می کردید شاید راهی بود اما امروز که پست شما قاطیه همه پستها هست چطور می خواهید اسم ایشون رو از تک تک پستها حذف کنید؟
فقط یک لحظه فکر کنید، یک لحظه.
به هر حال هر جور راحتید! گویا آدم هر وقت بخواد کمکی بکنه باید جواب توهین آمیز ببینه، هر جور راحتید. موفق باشید.:gol:

در مورد قسمت اول گفته هاتون در پست قبل جواب دادم اما :

شما صراحت گفتار رو توهین آمیز صحبت کردن تلقی می کنید .
بیا یکبار دیگه جملاتمون رو مقایسه کنیم :
: توی دهنا بـود
: به چشم میومد
من گفتم : خواهشاً در انتخاب کلمات دقت کنید .
چرا؟ چون شما از کسی حرف می زنید که نمیشناسیش و برات مهم نیست چه کلمه ای رو در موردش بکار ببری .
اما من از کسی حرف می زنم که وجودش برام مهمه .

اما بعد از اون من گفتم : از من نخواهید
به نظر شما جمله از من نخواهید توهین آمیزه ؟!
 

مهدي از تهران

عضو جدید
به نظرم در نهایت اینا همش حرفه، می دونی خود منم همین عقیده رو دارم اما وقتی خوب نگاه می کنم می بینم وقتی ما از کسی به خاطرش می گذریم بر این باوریم که با هم خوشبخت نمی شیم پس از اون می گذریم، این بخشی از خودخواهیه درون ما رو ارضا می کنه که بگیم به خاطر اون گذشتیم، ما در حقیقت به خاطر خودمون هم بوده که گذشتیم چون به این نتیجه رسیدیم که هر دو با هم خوشبخت نمیشیم یعنی همونطور که ما نمی تونیم به اون خوشبختی هدیه کنیم، اون هم این توانایی رو برای ما نداره.
ما از عشقمون می گذریم چون نمی خوایم اون زیبایی که در اون دوران دیدیم با ادامه یک رابطه که داریم نابودیش رو می بینیم از بین بره،ترجیح میدیم یک عمر با خاطرات یک رابطه زیبا زندگی کنیم تا اینکه به هم برسیم و همون خاطرات زیبا رو هم زشت کنیم.:smile:



سلام
من چندتا از پستهای شما رو خوندم . ظاهراً شما در یک جریان عاطفی قرار دارید . می تونم خواهش کنم این جریان رو برای ما هم تعریف کنید تا به تجربه های ما هم اضافه بشه .
 

m_azar

عضو جدید
سلام . ببخشید من الان توی محیط کارم ناخودآگاه یه سری زدم به باشگاه این پست شما به چشمم خورد . وقتم خیلی کمه . فقط بگم دیروز بعد از دیدن پست شما خودم هم همین فکر رو کردم اما دیگه مدت ادیت کردن تموم شده بود و من نتونستم کاری بکنم . اما در اولین فرصت برای خانم مهندس آرچی مدیر تالار گفتگوی آزاد پیامی می فرستم و ازش می خوام تمام پستهایی که داستان من توش هست و فکر کنم فقط دو تا باشه رو پاک کنه . از بابت این موضوع خیالتون راحت باشه .
ضمناً تعجب می کنم که چطور ممکنه همچین فکری رو بکنید که فقط یک اسم وجود داره . شاید اصلاٌ این اسمها مستعار باشه ضمناً اسم نه فقط یک حرف . شما چطور اینقدر با اطمینان از این موضوع صحبت می کنید . تازه هیچ جای دنیا دیدن اول یه اسم هیچ چیزی رو ثابت نمی کنه ضمن اینکه شما می دونی در روز چند تا پست توی باشگاه زده می شه . هزاران پست و این عدد در هفته و ماه چه عدد نجومی میشه . من فکر می کنم توی این دنیا با این مشغله مردم هیچ کس موضوعی رو که برای سالها پیش بوده و در سرویسی از یه دانشکده ای در یه منطقه ای از یه جای این دنیا اتفاق افتاده در یک وب سایتی که هزاران پست در روز زده میشه و صدها عنوان داره که هیچکس نمی دونه در کجا زده شده و ... اونم در مورد کسانی که معلوم نیست کی بودن و چی بودن و در دوتا پست از هزاران پست این باشگاه در یه بخشی از یه تالاری از یه موضوعی که در عرض چند لحظه هزارتا پست روش زده می شه و به زیر میره و .... چه اهمیتی داره برای آدمهایی که هر کدوم مشکلات خودشونو دارن .
شما هدفتون از طرح این موضوع چی بود ؟ :w39:
اما با تمام این اوصاف از مدیر تالار این رو خواهم خواست :w05:. نگران نباشید .
اما در مورد اون پست که توهینی شده بعد از ظهر جوابتون رو ارسال می کنم . :w39:
در مورد قسمت اول گفته هاتون در پست قبل جواب دادم اما :

شما صراحت گفتار رو توهین آمیز صحبت کردن تلقی می کنید .
بیا یکبار دیگه جملاتمون رو مقایسه کنیم :
: توی دهنا بـود
: به چشم میومد
من گفتم : خواهشاً در انتخاب کلمات دقت کنید .
چرا؟ چون شما از کسی حرف می زنید که نمیشناسیش و برات مهم نیست چه کلمه ای رو در موردش بکار ببری .
اما من از کسی حرف می زنم که وجودش برام مهمه .

اما بعد از اون من گفتم : از من نخواهید
به نظر شما جمله از من نخواهید توهین آمیزه ؟!
سلام
من چندتا از پستهای شما رو خوندم . ظاهراً شما در یک جریان عاطفی قرار دارید . می تونم خواهش کنم این جریان رو برای ما هم تعریف کنید تا به تجربه های ما هم اضافه بشه .
سلام:
خوب یه جورایی تصمیم نداشتم جواب شما رو دیگه بدم(البته در این مورد) چون احساس کردم ناخواسته به داستان شما علاقه مند شدم و بعد فهمیدم که شخص مورد نظرتون رو میشناسم و ساده اندیشیه اگر بگیم از کجا فهمیدم،خودتون می دونید که کاملا واضح هست دارید کی رو میگید و اینجا باشگاه مهندسان هست پس امکان ورود خیلیها در اینجا وجود داره که ممکنه مثل من و دوستهای من که تو این سایت هستند از اون دانشگاه باشن،خلاصه با این مباحث تصمیم گرفتم با اینکه هیچ ارتباط شخصی با اون خانم ندارم از طریق دوست مشترکی کمکتون کنم اما با این رفتار مواجه شدم که برام آزاردهنده بود.اصولا لزومی نداشت من به شمایی که دو روزه تنها یک اسم روی صفحه کامپیوترم هستید کمک کنم،اشتباه از شما نبود،از من بود. شاید به قول شما اصلا من دارم شخص دیگه ای رو می بینم که هیچ ربطی به اونی که شما میگید نداره و تنها شبیه سازی اسمی در ذهن منه،اشاره به نبودن اسم این خانم هم از روی احساس یک زن بود که دوست نداره تو شرایط مشابهی قرار بگیره.به هر حال ادامه دادن این بحث بین من و شما بیشتر جایز نیست و در این مورد امیدوارم به هر چیز که خیرتون در اونه برسید.
راستی از نظر من زشتی در جمله توی دهنها بود وجود نداره،یکی ممکنه از خوبی توی دهنها باشه و یکی از بدی،پس مهم اینه که هر کس چرا مطرح میشه.
هدفم هم از طرح موضوع سوالی بود که مدتهاست بین من و دوستام مطرحه، بازجوییتون تموم شد کارآگاه کاستر؟;)
در مورد من و مسائل عاطفیم هم همینقدر بدونید که من از شخصی که دوست داشتم به خاطر اینکه می دونستم با هم خوشبخت نمیشیم گذشتم. اما ظلم شما مردها انقدر هست که حتی محبت ما زنها رو هم ، هر چیزی حتی خیانت معنا می کنید.:cry:
بگذریم،اینجا بحث عمومیه،نه زندگیه من و شما،یه دنیای مجازی که ما میاییم تا یادمون بره بیرون چه خبره، نمی خواد بیرون رو هم بیاریم اینجا.:gol:
 

m_azar

عضو جدید
کلا دلیل خاصی نداره که برای چی عشقمونو بزاریم کنار.هر ادمی زندگی شخصی خودشو اول برای خودش داره و اول باید به خودش فکر بکنه به ارامش و اسایش خودش بعد به دیگری.

طرف هر چی هم عشقت باشه وقتی دیگه نمیتونی باهاش پیش بری خیلی راحت باید کنار گذاشته بشه.

با احترام
خیلی راحت که نمیشه کنار گذاشت، اما یک چیز رو موافقم و اون اینکه وقتی با هم آرامش نداشته باشید یعنی مثلا شما با شخص مقابلتون احساس آرامش و خوشبختی نکنید،هرچقدرم تظاهر کنید یک جایی کم میارید و اونجاست که این حس رو به اون هم منتقل می کنید و نهایتا زندگی به کام هر دو تلخ میشه پس اینجا باید از هم برای هم گذشت و چقدر خوبه که این گذشت دو طرفه باشه تا فشارش روی شانه یکی باقی نمونه.:gol:
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلا دلیل خاصی نداره که برای چی عشقمونو بزاریم کنار.هر ادمی زندگی شخصی خودشو اول برای خودش داره و اول باید به خودش فکر بکنه به ارامش و اسایش خودش بعد به دیگری.

طرف هر چی هم عشقت باشه وقتی دیگه نمیتونی باهاش پیش بری خیلی راحت باید کنار گذاشته بشه.

با احترام

كدوم عشقو ميشه انقدر ساده و راحت گذاشتش كنار ؟؟؟
 

مهدي از تهران

عضو جدید
سلام:
خوب یه جورایی تصمیم نداشتم جواب شما رو دیگه بدم(البته در این مورد) چون احساس کردم ناخواسته به داستان شما علاقه مند شدم و بعد فهمیدم که شخص مورد نظرتون رو میشناسم و ساده اندیشیه اگر بگیم از کجا فهمیدم،خودتون می دونید که کاملا واضح هست دارید کی رو میگید و اینجا باشگاه مهندسان هست پس امکان ورود خیلیها در اینجا وجود داره که ممکنه مثل من و دوستهای من که تو این سایت هستند از اون دانشگاه باشن،خلاصه با این مباحث تصمیم گرفتم با اینکه هیچ ارتباط شخصی با اون خانم ندارم از طریق دوست مشترکی کمکتون کنم اما با این رفتار مواجه شدم که برام آزاردهنده بود.اصولا لزومی نداشت من به شمایی که دو روزه تنها یک اسم روی صفحه کامپیوترم هستید کمک کنم،اشتباه از شما نبود،از من بود. شاید به قول شما اصلا من دارم شخص دیگه ای رو می بینم که هیچ ربطی به اونی که شما میگید نداره و تنها شبیه سازی اسمی در ذهن منه،اشاره به نبودن اسم این خانم هم از روی احساس یک زن بود که دوست نداره تو شرایط مشابهی قرار بگیره.به هر حال ادامه دادن این بحث بین من و شما بیشتر جایز نیست و در این مورد امیدوارم به هر چیز که خیرتون در اونه برسید.
راستی از نظر من زشتی در جمله توی دهنها بود وجود نداره،یکی ممکنه از خوبی توی دهنها باشه و یکی از بدی،پس مهم اینه که هر کس چرا مطرح میشه.
هدفم هم از طرح موضوع سوالی بود که مدتهاست بین من و دوستام مطرحه، بازجوییتون تموم شد کارآگاه کاستر؟;)
در مورد من و مسائل عاطفیم هم همینقدر بدونید که من از شخصی که دوست داشتم به خاطر اینکه می دونستم با هم خوشبخت نمیشیم گذشتم. اما ظلم شما مردها انقدر هست که حتی محبت ما زنها رو هم ، هر چیزی حتی خیانت معنا می کنید.:cry:
بگذریم،اینجا بحث عمومیه،نه زندگیه من و شما،یه دنیای مجازی که ما میاییم تا یادمون بره بیرون چه خبره، نمی خواد بیرون رو هم بیاریم اینجا.




سلام
من شما رو درک می کنم که بعنوان یک خانم این رو مطرح کردید و حالا می بینید که اون پستها کاملاً پاک شده . اما خواهش می کنم خواهش می کنم به من هم کمی حق بدید که کمی تردید کنم و واقعاً ذهنم مشغول بود از اینکه خدای ناخواسته دوباره برای اون مشکلی رو اینبار به یه شکل جدید بوجود بیارم . من بقدر کافی براش ناراحتی بوجود آوردم . دیگه نمی خوام بیشتر از این مشکلی براش پیش بیاد . راستش رو بخواهید در مورد اون موضوع که دیگه جواب منو نمی ده کلی فکر کردم . شما هم گفتید کمکتون می کنم . به خودم می گم نکنه این یه مشکل دیگه براش باشه . گاه سوء تفاهم شد معذرت می خوام . اما اگه از طریق دوست مشترکتون خواستید کمکی کنید لطفاً بگید این رو بدونه که من دنبال از سر گیری یه رابطه جدید نیستم . می دونی در این مورد خودم و اونو به خدا واگذار کردم . هر چی خدا بخواد همون میشه و رسیدن رحمته و نرسیدن حکمت . پیام خصوصیتون رو فعال کنید تا بتونم پیغامی رو برسونم . ممنون می شم .
اما در مورد اون موضوع که از شخصی بخاطر اینکه می دونستید با هم خوشبخت نمی شید گذشتید . یه سوالی هست که ذهن منو شدیداً به خودش مشغول کرده و اون اینه که ملاکهای شما از خوشبختی چیه ؟ چی شد که فکر کردید با هم خوشبخت نمی شید ؟ آیا واقعاً شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی رو درک کردید ؟ آیا این واقعیت بود یا تصورات شما بود ؟ آیا این چیزها رو به طرف مقابلتون هم گفتید ؟
آخه می دونی بعضی وقتها دخترها به خاطر روح لطیفشون با کوچکترین ناراحتی که بین طرفین بوجود میاد یا با دیدن ظواهر امر احساس می کنن که خوشبخی در جای دیگه هست و اون رو باید در جای دیگه جستجو کنن و این رابطه جز درد چیزی نیست اما ممکنه این تمام واقعیت نباشه و شرایط اونی نباشه که اونها تصور کردن . این واقعاً برام سواله . خوشبخی از نظر شما که یک خانم هستید واقعاً چیه ؟
درک متقابل ؛ ارتباط قلبی و عاطفی ؛ پول و مادیات ( چقدر ) ؛ قیافه ( تا چه حد ) ؛ اخلاق ؛ و خیلی چیزای دیگه که توی زندگی واقعی معنا پیدا می کنه .
می دونی در درون آدمها چیزهایی هست که با کنکاش ممکنه بهش برسید نه با ظاهر . حالا خوب یا بد . شاید اگه طرف مقابلتون این فرصت رو داشت که در شرایطی که می تونه یا احساس راحتی می کنه در مورد این چیزا با هم صحبت کنید به موضوع و شرایط واقع بینانه مسلط می شدی .
من این چیزها رو لمس کردم که می گم . یعنی در این شرایط قرار گرفتم که طرف مقابلم اصلاً نمی دونست که راه درست چی هست . بجای اینکه فرصت بده فرصتها رو می گرفت . نه با حرف زدن بلکه با سکوت . فرصتهای گرفته شده جای خودش رو به سوء تفاهم ها می داد . خواهش می کنم اگه یه روزی این شرایط براتون بوجود اومد بهش فرصت بدید . حتی اگه شده شما بحث رو شروع کنید شاید اون دنبال اجازه گرفتن از شما باشه و شما این رو به چیز دیگری تعبیر کنید . به وقت تلف کردن . به خودخواهی طرف . به عدم درک متقابل . به خشک بودن طرف و ...
به تجربه واقعی خودم در این مورد اشاره کنم که هرگز فرصت اینو پیدا نکردم که در شرایط آرامش با طرف مقابلم صحبت کنم . همیشه در بدترین شرایط . همیشه بجای آرامش استرس رو بهم منتقل می کردیم . اون موقع ها فکر می کردم همینم غنیمته اما الان می بینم که نه . اشتباه بود . همه اشکال از من نبود . همه اشکال از اون هم نبود و همه واقعیت این نبود . خودمون احساس می کردیم . خودمون این شرایط رو ایجاد می کردیم . غافل بودیم .
خیلی خودمونی بگم تا درکش برای شما که دختری ملموس باشه .
همیشه آرزو داشتم که بهم یه فرصت می داد که مثلاٌ با ماشین برم دنبالش . سوار شیم بریم یه جای بلند که همه شهر معلوم باشه . هدیه ای بهش می دادم . گاهی وقتا دخترا برای شروع یه مکالمه به یه پیش زمینه نیاز دارن . دوس داشتم آرامش رو با تمام وجودش درک کنه . گاهی وقتا آدم احتیاج داره که ناراحتیاشو به فریاد تبدیل کنه و بریزه بیرون . این فریاد توی کوه گم بشه . اونوقت آدم سبک میشه . دوس داشتم کاری کنم که احساس سبکی کنه . اما نشد ... نخواست ... نگذاشت ...
دوس داشتم ما هم مثل بقیه باشیم . اما نه الکی خوش . واقعاً خوش .
البته در عین حال که زندگی و مشکلات بزرگ رو هم باید در نظر داشت و غافل نشد . اما زیاد سخت گرفتن هم خوب نیست . اراده باید داشت و جسارت .

اما سوال دیگه اینکه :
واقعاً شما در چه مدتی به این درک واقعی رسیدید ؟
و آیا در مورد این چیزها اصلاً با طرف مقابلتون صحبت کردید یا شرایطی رو فراهم کردید که واقعاً بنشینید و ساعتها در مورد این چیزها بحث کنید تا واقعاً به درون همدیگه پی ببرید ؟
در جزئی ترین روابط مثل قدم زدن حتی
این تاپیک عمومیه اما می تونه پر از تجربه باشه . شما هم هدفتون اینه که تجربه های بد دیگران رو تجربه نکنید .
من بعنوان یه پسر به این موضوع معتقدم که باید در مورد این چیزها ساعتها با دخترها صحبت کرد تا به درونشون پی برد . گاهی وقتا فقط تعریف کردن و دوستت دارم و این حرفا نتیجه عکس می ده . شاید طرف فکر کنه که فقط ظواهرش شما رو به خودش معطوف کرده . بعضی دخترها هم هستن تا نپرسی جواب نمی دن . مثل معلم دائم باید ازشون سوال کنی .اگه بپرسی می گن چرا می پرسی و اگه نپرسی پیش خودشون فکر می کنن چرا نپرسید . حتماً براش مهم نبوده . پس آدم خوبی نیست . اصلاً احساس نمی کنن بابا همین موضوعات پیش پا افتاده ممکنه مثل دوتا خط موازی که کم کم از هم دور میشن به جلو بره و دیگه نشه اونها رو در موازات و کنار همدیگه قرار داد . اونوقت پیش خودشون تصوراتی می کنن که معلوم نیس از کجا به این نتیجه رسیدن . گاهی وقتا خودشونم آخرش نمی دونن چطور شد که اینطور شد !
خلاصه کنم همیشه بعنوان یه دختر واقع بینانه به زندگی نگاه کن . اگه رمان می خونی . اگه کتابای مختلف می خونی باور کن دنیای واقعی کاملاً متفاوته از اون رمانی که نویسندش سالها روی موضوع فکر کرده و اونقدر پیچ و خمش داده تا هر طوری که اون می خواد باشه . زندگی هر لحظش در همون لحظه اتفاق می افته و دیگه شاید برای جبران دیر باشه .
دوست دارم اگه موافق باشی در این مورد بیشتر از دید یه دختر به این موضوع هم پی ببرم . لطفاً تجربیاتتون رو واضح تر بیان کنید . سوالات منم جواب بدید ممنون می شم . واقعاً به جوابها نیاز دارم . :gol:


 

m_azar

عضو جدید
سلام
من شما رو درک می کنم که بعنوان یک خانم این رو مطرح کردید و حالا می بینید که اون پستها کاملاً پاک شده . اما خواهش می کنم خواهش می کنم به من هم کمی حق بدید که کمی تردید کنم و واقعاً ذهنم مشغول بود از اینکه خدای ناخواسته دوباره برای اون مشکلی رو اینبار به یه شکل جدید بوجود بیارم . من بقدر کافی براش ناراحتی بوجود آوردم . دیگه نمی خوام بیشتر از این مشکلی براش پیش بیاد . راستش رو بخواهید در مورد اون موضوع که دیگه جواب منو نمی ده کلی فکر کردم . شما هم گفتید کمکتون می کنم . به خودم می گم نکنه این یه مشکل دیگه براش باشه . گاه سوء تفاهم شد معذرت می خوام . اما اگه از طریق دوست مشترکتون خواستید کمکی کنید لطفاً بگید این رو بدونه که من دنبال از سر گیری یه رابطه جدید نیستم . می دونی در این مورد خودم و اونو به خدا واگذار کردم . هر چی خدا بخواد همون میشه و رسیدن رحمته و نرسیدن حکمت . پیام خصوصیتون رو فعال کنید تا بتونم پیغامی رو برسونم . ممنون می شم .
اما در مورد اون موضوع که از شخصی بخاطر اینکه می دونستید با هم خوشبخت نمی شید گذشتید . یه سوالی هست که ذهن منو شدیداً به خودش مشغول کرده و اون اینه که ملاکهای شما از خوشبختی چیه ؟چی شد که فکر کردید با هم خوشبخت نمی شید ؟ آیا واقعاً شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی رو درک کردید ؟ آیا این واقعیت بود یا تصورات شما بود ؟ آیا این چیزها رو به طرف مقابلتون هم گفتید ؟
آخه می دونی بعضی وقتها دخترها به خاطر روح لطیفشون با کوچکترین ناراحتی که بین طرفین بوجود میاد یا با دیدن ظواهر امر احساس می کنن که خوشبخی در جای دیگه هست و اون رو باید در جای دیگه جستجو کنن و این رابطه جز درد چیزی نیست اما ممکنه این تمام واقعیت نباشه و شرایط اونی نباشه که اونها تصور کردن . این واقعاً برام سواله . خوشبخی از نظر شما که یک خانم هستید واقعاً چیه ؟
درک متقابل ؛ ارتباط قلبی و عاطفی ؛ پول و مادیات ( چقدر ) ؛ قیافه ( تا چه حد ) ؛ اخلاق ؛ و خیلی چیزای دیگه که توی زندگی واقعی معنا پیدا می کنه .
می دونی در درون آدمها چیزهایی هست که با کنکاش ممکنه بهش برسید نه با ظاهر . حالا خوب یا بد . شاید اگه طرف مقابلتون این فرصت رو داشت که در شرایطی که می تونه یا احساس راحتی می کنه در مورد این چیزا با هم صحبت کنید به موضوع و شرایط واقع بینانه مسلط می شدی .
من این چیزها رو لمس کردم که می گم . یعنی در این شرایط قرار گرفتم که طرف مقابلم اصلاً نمی دونست که راه درست چی هست . بجای اینکه فرصت بده فرصتها رو می گرفت . نه با حرف زدن بلکه با سکوت . فرصتهای گرفته شده جای خودش رو به سوء تفاهم ها می داد . خواهش می کنم اگه یه روزی این شرایط براتون بوجود اومد بهش فرصت بدید . حتی اگه شده شما بحث رو شروع کنید شاید اون دنبال اجازه گرفتن از شما باشه و شما این رو به چیز دیگری تعبیر کنید . به وقت تلف کردن . به خودخواهی طرف . به عدم درک متقابل . به خشک بودن طرف و ...
به تجربه واقعی خودم در این مورد اشاره کنم که هرگز فرصت اینو پیدا نکردم که در شرایط آرامش با طرف مقابلم صحبت کنم . همیشه در بدترین شرایط . همیشه بجای آرامش استرس رو بهم منتقل می کردیم . اون موقع ها فکر می کردم همینم غنیمته اما الان می بینم که نه . اشتباه بود . همه اشکال از من نبود . همه اشکال از اون هم نبود و همه واقعیت این نبود . خودمون احساس می کردیم . خودمون این شرایط رو ایجاد می کردیم . غافل بودیم .
خیلی خودمونی بگم تا درکش برای شما که دختری ملموس باشه .
همیشه آرزو داشتم که بهم یه فرصت می داد که مثلاٌ با ماشین برم دنبالش . سوار شیم بریم یه جای بلند که همه شهر معلوم باشه . هدیه ای بهش می دادم . گاهی وقتا دخترا برای شروع یه مکالمه به یه پیش زمینه نیاز دارن . دوس داشتم آرامش رو با تمام وجودش درک کنه . گاهی وقتا آدم احتیاج داره که ناراحتیاشو به فریاد تبدیل کنه و بریزه بیرون . این فریاد توی کوه گم بشه . اونوقت آدم سبک میشه . دوس داشتم کاری کنم که احساس سبکی کنه . اما نشد ... نخواست ... نگذاشت ...
دوس داشتم ما هم مثل بقیه باشیم . اما نه الکی خوش . واقعاً خوش .
البته در عین حال که زندگی و مشکلات بزرگ رو هم باید در نظر داشت و غافل نشد . اما زیاد سخت گرفتن هم خوب نیست . اراده باید داشت و جسارت .

اما سوال دیگه اینکه :
واقعاً شما در چه مدتی به این درک واقعی رسیدید ؟
و آیا در مورد این چیزها اصلاً با طرف مقابلتون صحبت کردید یا شرایطی رو فراهم کردید که واقعاً بنشینید و ساعتها در مورد این چیزها بحث کنید تا واقعاً به درون همدیگه پی ببرید ؟
در جزئی ترین روابط مثل قدم زدن حتی
این تاپیک عمومیه اما می تونه پر از تجربه باشه . شما هم هدفتون اینه که تجربه های بد دیگران رو تجربه نکنید .
من بعنوان یه پسر به این موضوع معتقدم که باید در مورد این چیزها ساعتها با دخترها صحبت کرد تا به درونشون پی برد . گاهی وقتا فقط تعریف کردن و دوستت دارم و این حرفا نتیجه عکس می ده . شاید طرف فکر کنه که فقط ظواهرش شما رو به خودش معطوف کرده . بعضی دخترها هم هستن تا نپرسی جواب نمی دن . مثل معلم دائم باید ازشون سوال کنی .اگه بپرسی می گن چرا می پرسی و اگه نپرسی پیش خودشون فکر می کنن چرا نپرسید . حتماً براش مهم نبوده . پس آدم خوبی نیست . اصلاً احساس نمی کنن بابا همین موضوعات پیش پا افتاده ممکنه مثل دوتا خط موازی که کم کم از هم دور میشن به جلو بره و دیگه نشه اونها رو در موازات و کنار همدیگه قرار داد . اونوقت پیش خودشون تصوراتی می کنن که معلوم نیس از کجا به این نتیجه رسیدن . گاهی وقتا خودشونم آخرش نمی دونن چطور شد که اینطور شد !
خلاصه کنم همیشه بعنوان یه دختر واقع بینانه به زندگی نگاه کن . اگه رمان می خونی . اگه کتابای مختلف می خونی باور کن دنیای واقعی کاملاً متفاوته از اون رمانی که نویسندش سالها روی موضوع فکر کرده و اونقدر پیچ و خمش داده تا هر طوری که اون می خواد باشه . زندگی هر لحظش در همون لحظه اتفاق می افته و دیگه شاید برای جبران دیر باشه .
دوست دارم اگه موافق باشی در این مورد بیشتر از دید یه دختر به این موضوع هم پی ببرم . لطفاً تجربیاتتون رو واضح تر بیان کنید . سوالات منم جواب بدید ممنون می شم . واقعاً به جوابها نیاز دارم . :gol:
از شعور بالای شما خوشحالم،این بحث رو لذت بخش می کنه. تردید شما کاملا به جاست و من هم معتقدم تقدیر اون چیزی رو که مال ما باشه سر راهمون قرار میده. البته به شرطی که دستهای خودمونم بیکار نباشن. به هر حال اگر چیزی در مورد ایشون خواستید ،بگید من از دوستم که الان دانشجوی فوق لیسانس دانشگاه شماست بپرسم(البته اگر هنوز با ایشون در ارتباط باشن).
باور دارم که رسیدن به همه خواسته های ما اگر کوتاهیه خودمون نبوده باشه حکمت بوده و اگر با کوشش یا بی کوشش هم به چیزی برسیم رحمت خدا بوده.
اما در مورد سوالاتون::w45:
من نمی تونم خیلی واضح در مورد اونچه درباره من گذشته صحبت کنم چون من تو این سایت دوستانی دارم که به دلیل شناخت اون فرد، اجازه بیان یک سری مطالب رو ندارم.
ملاک های من در دوره های زمانی مختلف در تعریف خوشبختی متغییر بود، زمانی فکر می کردم آرامش مهمترین چیز در زندگی هست اما یک زمانی فکر کردم تنها عشق جوابگوی خواسته های من هست .امروز با عقب گردی روشن بینانه تر خوشبختی رو در داشتن آرامش و علاقه ای نه به اندازه عشق در کنار شخص مقابلم می دونم. من فکر کردم خوشبخت نمیشیم چون هرگز آرامش لازم رو به هم ندادیم و تمام ارتباطمون یک جنگ بود. زمان و مکان در یک رابطه بسیار مهم هستند اما اصل و بنیان یک چیز رو تغییر نمیدن، تنها در جزئیات تاثیر گذار هستند. من آرزوم بود که این مشکلات تصورات من بود اما متاسفانه یا خوشبختانه من بسیار واقع گرا هستم پس چیزی بالاتر از تصورات من در این ماجرا دخیل بود. در مورد شخص مقابلم هم می تونم بگم که عشق اجازه نمیداد هیچ واقعیتی رو ببینه و فکر می کرد همه چیز با عشق قابل حله اما به نظر من این در قصه ها زیباست.مشکلاتی که با عشق در دوران دوستی قابل حل نباشه در دورانهای دیگه زندگی هم قابل حل نخواهد بود.
دخترها روح لطیفی دارند اما نه دختری از جنس من، شرایط زندگی من رو یک مرد بار اورده نه یک زن. من خوشبختی رو جایی میدیدم که کسی که دوست دارم توش باشه اما وقتی توی همون نقطه باعث بدبختی شخص مقابلم بشم و اون هم همین احساس رو به من بده شرط حضور بی معنا میشه.
از نظر من که یک خانم هستم خوشبختی چیزیه که از نظر خواهرم که باز هم یک خانمه اون نیست پس شما نمی تونید جوابهای من رو نگاهی کلی از دید یک خانم بدونید. خوشبختی از نظر من زندگی با عشق و آرامشه اما اگر مجبور به انتخاب بشم برای طولانی مدت و یک عمر زندگی، آرامش رو انتخاب می کنم. ازدواج من با عشق خودخواهیه منه و صدمه اون به تمام خانواده من و بچه هام خواهد رسید اما ازدواجم با آرامش چیزیه که زندگی خیلیها رو که اطراف من هستند تحت الشعاع قرار میده و چه بهتر که با عاشقی ازدواج کنم که دوستش دارم.
درک متقابل 90 درصد انتخاب من رو تشکیل میده، ارتباط قلبی و عاطفی که اگر نباشه مسلما انتخابی هم نخواهد بود(اما نه لزوما عشق)،اما پول و مادیات :داشته های طرفم برام مهم نیست، توانایی برای اونچه که به دست خواهد اورد مهمه،اگر اون توانایی رو داشته باشه پول مهم نیست چون به دست میاره،دیر یا زود.
قیافه چیزیه که برای هر کس مهمه،اما برای یک مرد و زن این دیدگاه متفاوته،مردها زنهای زیبا می خوان اما زنها مردهای جذاب و خوش تیپ،مرد مورد نظر من فقط کافیه که به دلم بشینه،دیگه حتی برام مهم نیست که بدقیافه ترین آدم دنیا هم باشه،اونچه مسلم هست ما دو نفر باید همدیگه رو یک عمر ببینیم و اون چهره باید دلنشین من باشه.
و اخلاق؟ شما فکر می کنید جز اخلاق چه چیز دیگه ای می تونه طولانی مدت دو نفر رو کنار هم نگه داره؟
شخص مقابل من باید صبور باشه و این بالاترین انتظاریه که از همسرم خواهم داشت.
در مورد من و کسی که ازش جدا شدم فرصت بسیار زیادی واسه این شناختها داشتیم و با شناخت کامل جدا شدیم:smile:،مساله من با شما فرق می کرد. ای کاش مثل شما بود تا با یک قدم تکلیف یک عمرم رو روشن می کردم.
اگر همه به دیگرون 5 بار فرصت میدن،من به آدمها ده بار فرصت میدم. این عقیده باطنیه منه که باید به دیگرون فرصت داد تا ناگفته هاشون رو بگن اما گاهی خیلی دیر میشه.
خــــــــــــــــــــــــــــــــــــیلی.
شما سعی کنید تو زندگیتون کاری نکنید که خیلی دیر شه،متاسفانه این اشتباه بیشتر برای آقایون پیش میاد تا خانمها،که فکر می کنن تا همیشه فرصت دارن.
جمله هایی که با نارنجی نوشتید اشکم رو در اورد، نه الکی خوش،واقعی خوش.
یک چیز رو رک بگم، سخت ترین دخترها هم به مرد محبوبشون فرصت میدن. حتما شما مرد محبوب اون دختر نبودید که چنین فرصتی رو نداد، شاید هیچ کس مرد محبوبش نبوده و شاید اصلا تو خط این چیزها نبوده. شاید می خواسته قبل از اینکه شما رو درگیرتر کنه دورتون کنه که اگر چنین دختری بوده خدا پدر و مادرش رو بیامرزه که به بازیتون نگرفته،کاری که امروزه باب شده. دلبری،تیغ زدن، بای بای!
کار من از قدم گذشته بود دوست من، ما با هم خیلی دوست بودیم،تمام زیر و بم زندگی هم رو می دونستیم و واقف بر مشکلات اصرار به ادامه داشتیم،این اشتباهه محضه. من اگر کورسویی از امید میدیدم ادامه میدادم اما گاهی مبارزه با تقدیر بی فایدست و ادامه راه و بدبختی،حاصل پافشاریه بی مورد خود آدم میشه. من نه مازوخیسم بدبخت کردن خودم رو دارم و نه سادیسم بیچاره کردن دیگری. اگر امروزم طرف مقابلم حکمت جداییمون رو نفهمه،روزی که دست عروس مطابق میلش رو در آرامش در دست گرفت خواهد فهمید و شاید اونروز به تمام رنجهایی که کشیدم من رو ببخشه.
شما هرگز با صحبت به درون دخترها پی نخواهید برد همونطور که ما هرگز مردها رو نخواهیم شناخت، با این تفاوت که باز شناخت مردها ساده تر از زنهاست. زنها تو تک تک زوایای قلبشون هزاران راز سر به مهر دارن که به خداشونم نمیگن. شما سعی نکنید زنها رو بشناسید،وقتی دست به انتخابی زدید سعی کنید فقط در حد نیاز همون شخص رو بشناسید،چه نیازی به سر درونیه همه آدمهاست برای خوشبخت شدن؟
منم وقتی پسری با چند تا برخورد بیاد طرفم میگم واسه ظاهرم اومده، این یک واقعیت هست که در درجه اول چهره هر کس آدم رو جذب میکنه،بگذریم از روابط تلفنی یا اینترنتی که آدم اول مجذوب کلمات شعارگونه پشت خطوط میشه. یک واقعیت هم درباره زنها اینه که اونها حتی اگر بگن چرا به خاطر چهرم به سراغم اومدی باز هم از تعاریف شما لذت می برن،من شخصا گوشم از تعریف پره اما باز هم وقتی کسی ازم تعریف می کنه ته دلم ذوق مرگ میشم.:whistle:
اون دختری که به شما خرده میگیره که چرا فقط از ظاهرم خوشت اومده امیدوار به اینه که شما بهش بگید نجابتش،شعورش،انسانیتش رو هم در کنار چهره زیباش دوست دارید، اگر شخص مقابلتون زیباست به این تعاریف تا حدودی عادت داره پس نیاز به شنیدن چیز جدیدی از شما داره. اگر بپرسید میگن چرا می پرسه اما به خاطر پرسیدن ازتون دلخور نمیشن،اگر نپرسید صد در صد برای بی تفاوتیتون ازتون دلخور میشن.کدوم بهتره؟اینکه بگن فضوله یا بی تفاوته؟باور کنید توی عشق فضولی بهتره البته تا جایی که قفسی نسازه!
اصولا خانمها همیشه می دونن چرا آخرش چه جور شد، این در مورد آقایون صدق می کنه که آخر هر رابطه با دهان باز می مونن که چرا چطور شد و به جای مرور رابطشون در طول اون ارتباط بعد از جدایی یاد چاره اندیشی میافتن.:exclaim:
اما رمان،من نه تنها رمان که کوهی از کتاب می خونم اما از 5 سالگی می دونستم که دنیای واقعی حتی تو کتابهای واقع بین ترین نویسنده ها هم ترسیم نشده،حتی تو کتابهایی که تو اون سن فقط عکسهاش برام معنا داشت و خورشیداش چشم داشتن درحالیکه می دیدم خورشید واقعی چشم نداره!، من راهی رو رفتم که شاید خیلیهای دیگه جام بودن پشیمون میشدن اما من با تمام وجود بهش افتخار می کنم و برای شوهرم و بچه هام و نوه هام تعریف می کنمش. دوست داشتن حتی اگر ختم به خیر نشه زیباست و من خوشحالم که تجربش کردم و شاید این نرسیدن اون رو زیباتر هم کرده.
تنها تاسفم اینه که شخص مقابلم ارزش جداییم رو به خیانت و هزار چیز ننگین دیگه تعبیر کرد،متاسفم که چرا از اول مواظب رابطه ای که با دستهای خودمون تخریبش کردیم نبودم و این هم تنها توصیه ام به دیگرونه که اگر هنوز راهی برای ساختن یک ارتباط زیبا دارن تمام تلاششون رو برای حفظش کنن چون وقتی آدم با دست خودش باید پل آخر رو بریزه خیلی دردناکه،دردناکتر از وقتی که با تحقیر دست رد به سینت بزنن.
امیدوارم شما هم اگر هنوز راهی برای رسیدن به عشقتون وجود داره در مسیرش قرار بگیرید.:gol:
 

helena_99

عضو جدید
این رو چطور برای معشوق یا اطرافیان توجیح میکنید؟ این صلاح غیر قابل باور رو؟
این صلاح اگه منطقی باشه غیر قابل باور نیست...
فراموش نکن ماآدما آفریده هایی هستیم دارای قدرت منطق...
اگه شما برای جدایی دلیلی منطقی دارین مطمئنا معشوق شما (که مطمئنا اونم به شما عشق میورزه)هم اونو میپذیره...
مگه اینکه شما برای جدایی دلیل دیگه ای داشته باشین که می خواین با این حربه(که این جدایی به نفع طرفه)رابطتونو کات کنین........
مثلا دلتونو زده یا اینکه یکی بهتر پیدا کردین(شوخی)
اگه اجازه بدی یه نکته ای رو بگم که خیلی مهمه...
عزیزم یادت نره عشق واقعی خیلی قدرتمنده...اونقد که می تونه ضد خودش یعنی نفرت و به وجود بیاره....پس یادت باشه همیشه تو رابطه عاشقانت صادق باش...
 

مهدي از تهران

عضو جدید
از شعور بالای شما خوشحالم،این بحث رو لذت بخش می کنه. تردید شما کاملا به جاست و من هم معتقدم تقدیر اون چیزی رو که مال ما باشه سر راهمون قرار میده. البته به شرطی که دستهای خودمونم بیکار نباشن. به هر حال اگر چیزی در مورد ایشون خواستید ،بگید من از دوستم که الان دانشجوی فوق لیسانس دانشگاه شماست بپرسم(البته اگر هنوز با ایشون در ارتباط باشن).
باور دارم که رسیدن به همه خواسته های ما اگر کوتاهیه خودمون نبوده باشه حکمت بوده و اگر با کوشش یا بی کوشش هم به چیزی برسیم رحمت خدا بوده.
اما در مورد سوالاتون::w45:
من نمی تونم خیلی واضح در مورد اونچه درباره من گذشته صحبت کنم چون من تو این سایت دوستانی دارم که به دلیل شناخت اون فرد، اجازه بیان یک سری مطالب رو ندارم.
ملاک های من در دوره های زمانی مختلف در تعریف خوشبختی متغییر بود، زمانی فکر می کردم آرامش مهمترین چیز در زندگی هست اما یک زمانی فکر کردم تنها عشق جوابگوی خواسته های من هست .امروز با عقب گردی روشن بینانه تر خوشبختی رو در داشتن آرامش و علاقه ای نه به اندازه عشق در کنار شخص مقابلم می دونم. من فکر کردم خوشبخت نمیشیم چون هرگز آرامش لازم رو به هم ندادیم و تمام ارتباطمون یک جنگ بود. زمان و مکان در یک رابطه بسیار مهم هستند اما اصل و بنیان یک چیز رو تغییر نمیدن، تنها در جزئیات تاثیر گذار هستند. من آرزوم بود که این مشکلات تصورات من بود اما متاسفانه یا خوشبختانه من بسیار واقع گرا هستم پس چیزی بالاتر از تصورات من در این ماجرا دخیل بود. در مورد شخص مقابلم هم می تونم بگم که عشق اجازه نمیداد هیچ واقعیتی رو ببینه و فکر می کرد همه چیز با عشق قابل حله اما به نظر من این در قصه ها زیباست.مشکلاتی که با عشق در دوران دوستی قابل حل نباشه در دورانهای دیگه زندگی هم قابل حل نخواهد بود.
دخترها روح لطیفی دارند اما نه دختری از جنس من، شرایط زندگی من رو یک مرد بار اورده نه یک زن. من خوشبختی رو جایی میدیدم که کسی که دوست دارم توش باشه اما وقتی توی همون نقطه باعث بدبختی شخص مقابلم بشم و اون هم همین احساس رو به من بده شرط حضور بی معنا میشه.
از نظر من که یک خانم هستم خوشبختی چیزیه که از نظر خواهرم که باز هم یک خانمه اون نیست پس شما نمی تونید جوابهای من رو نگاهی کلی از دید یک خانم بدونید. خوشبختی از نظر من زندگی با عشق و آرامشه اما اگر مجبور به انتخاب بشم برای طولانی مدت و یک عمر زندگی، آرامش رو انتخاب می کنم. ازدواج من با عشق خودخواهیه منه و صدمه اون به تمام خانواده من و بچه هام خواهد رسید اما ازدواجم با آرامش چیزیه که زندگی خیلیها رو که اطراف من هستند تحت الشعاع قرار میده و چه بهتر که با عاشقی ازدواج کنم که دوستش دارم.
درک متقابل 90 درصد انتخاب من رو تشکیل میده، ارتباط قلبی و عاطفی که اگر نباشه مسلما انتخابی هم نخواهد بود(اما نه لزوما عشق)،اما پول و مادیات :داشته های طرفم برام مهم نیست، توانایی برای اونچه که به دست خواهد اورد مهمه،اگر اون توانایی رو داشته باشه پول مهم نیست چون به دست میاره،دیر یا زود.
قیافه چیزیه که برای هر کس مهمه،اما برای یک مرد و زن این دیدگاه متفاوته،مردها زنهای زیبا می خوان اما زنها مردهای جذاب و خوش تیپ،مرد مورد نظر من فقط کافیه که به دلم بشینه،دیگه حتی برام مهم نیست که بدقیافه ترین آدم دنیا هم باشه،اونچه مسلم هست ما دو نفر باید همدیگه رو یک عمر ببینیم و اون چهره باید دلنشین من باشه.
و اخلاق؟ شما فکر می کنید جز اخلاق چه چیز دیگه ای می تونه طولانی مدت دو نفر رو کنار هم نگه داره؟
شخص مقابل من باید صبور باشه و این بالاترین انتظاریه که از همسرم خواهم داشت.
در مورد من و کسی که ازش جدا شدم فرصت بسیار زیادی واسه این شناختها داشتیم و با شناخت کامل جدا شدیم:smile:،مساله من با شما فرق می کرد. ای کاش مثل شما بود تا با یک قدم تکلیف یک عمرم رو روشن می کردم.
اگر همه به دیگرون 5 بار فرصت میدن،من به آدمها ده بار فرصت میدم. این عقیده باطنیه منه که باید به دیگرون فرصت داد تا ناگفته هاشون رو بگن اما گاهی خیلی دیر میشه.
خــــــــــــــــــــــــــــــــــــیلی.
شما سعی کنید تو زندگیتون کاری نکنید که خیلی دیر شه،متاسفانه این اشتباه بیشتر برای آقایون پیش میاد تا خانمها،که فکر می کنن تا همیشه فرصت دارن.
جمله هایی که با نارنجی نوشتید اشکم رو در اورد، نه الکی خوش،واقعی خوش.
یک چیز رو رک بگم، سخت ترین دخترها هم به مرد محبوبشون فرصت میدن. حتما شما مرد محبوب اون دختر نبودید که چنین فرصتی رو نداد، شاید هیچ کس مرد محبوبش نبوده و شاید اصلا تو خط این چیزها نبوده. شاید می خواسته قبل از اینکه شما رو درگیرتر کنه دورتون کنه که اگر چنین دختری بوده خدا پدر و مادرش رو بیامرزه که به بازیتون نگرفته،کاری که امروزه باب شده. دلبری،تیغ زدن، بای بای!
کار من از قدم گذشته بود دوست من، ما با هم خیلی دوست بودیم،تمام زیر و بم زندگی هم رو می دونستیم و واقف بر مشکلات اصرار به ادامه داشتیم،این اشتباهه محضه. من اگر کورسویی از امید میدیدم ادامه میدادم اما گاهی مبارزه با تقدیر بی فایدست و ادامه راه و بدبختی،حاصل پافشاریه بی مورد خود آدم میشه. من نه مازوخیسم بدبخت کردن خودم رو دارم و نه سادیسم بیچاره کردن دیگری. اگر امروزم طرف مقابلم حکمت جداییمون رو نفهمه،روزی که دست عروس مطابق میلش رو در آرامش در دست گرفت خواهد فهمید و شاید اونروز به تمام رنجهایی که کشیدم من رو ببخشه.
شما هرگز با صحبت به درون دخترها پی نخواهید برد همونطور که ما هرگز مردها رو نخواهیم شناخت، با این تفاوت که باز شناخت مردها ساده تر از زنهاست. زنها تو تک تک زوایای قلبشون هزاران راز سر به مهر دارن که به خداشونم نمیگن. شما سعی نکنید زنها رو بشناسید،وقتی دست به انتخابی زدید سعی کنید فقط در حد نیاز همون شخص رو بشناسید،چه نیازی به سر درونیه همه آدمهاست برای خوشبخت شدن؟
منم وقتی پسری با چند تا برخورد بیاد طرفم میگم واسه ظاهرم اومده، این یک واقعیت هست که در درجه اول چهره هر کس آدم رو جذب میکنه،بگذریم از روابط تلفنی یا اینترنتی که آدم اول مجذوب کلمات شعارگونه پشت خطوط میشه. یک واقعیت هم درباره زنها اینه که اونها حتی اگر بگن چرا به خاطر چهرم به سراغم اومدی باز هم از تعاریف شما لذت می برن،من شخصا گوشم از تعریف پره اما باز هم وقتی کسی ازم تعریف می کنه ته دلم ذوق مرگ میشم.:whistle:
اون دختری که به شما خرده میگیره که چرا فقط از ظاهرم خوشت اومده امیدوار به اینه که شما بهش بگید نجابتش،شعورش،انسانیتش رو هم در کنار چهره زیباش دوست دارید، اگر شخص مقابلتون زیباست به این تعاریف تا حدودی عادت داره پس نیاز به شنیدن چیز جدیدی از شما داره. اگر بپرسید میگن چرا می پرسه اما به خاطر پرسیدن ازتون دلخور نمیشن،اگر نپرسید صد در صد برای بی تفاوتیتون ازتون دلخور میشن.کدوم بهتره؟اینکه بگن فضوله یا بی تفاوته؟باور کنید توی عشق فضولی بهتره البته تا جایی که قفسی نسازه!
اصولا خانمها همیشه می دونن چرا آخرش چه جور شد، این در مورد آقایون صدق می کنه که آخر هر رابطه با دهان باز می مونن که چرا چطور شد و به جای مرور رابطشون در طول اون ارتباط بعد از جدایی یاد چاره اندیشی میافتن.:exclaim:
اما رمان،من نه تنها رمان که کوهی از کتاب می خونم اما از 5 سالگی می دونستم که دنیای واقعی حتی تو کتابهای واقع بین ترین نویسنده ها هم ترسیم نشده،حتی تو کتابهایی که تو اون سن فقط عکسهاش برام معنا داشت و خورشیداش چشم داشتن درحالیکه می دیدم خورشید واقعی چشم نداره!، من راهی رو رفتم که شاید خیلیهای دیگه جام بودن پشیمون میشدن اما من با تمام وجود بهش افتخار می کنم و برای شوهرم و بچه هام و نوه هام تعریف می کنمش. دوست داشتن حتی اگر ختم به خیر نشه زیباست و من خوشحالم که تجربش کردم و شاید این نرسیدن اون رو زیباتر هم کرده.
تنها تاسفم اینه که شخص مقابلم ارزش جداییم رو به خیانت و هزار چیز ننگین دیگه تعبیر کرد،متاسفم که چرا از اول مواظب رابطه ای که با دستهای خودمون تخریبش کردیم نبودم و این هم تنها توصیه ام به دیگرونه که اگر هنوز راهی برای ساختن یک ارتباط زیبا دارن تمام تلاششون رو برای حفظش کنن چون وقتی آدم با دست خودش باید پل آخر رو بریزه خیلی دردناکه،دردناکتر از وقتی که با تحقیر دست رد به سینت بزنن.
امیدوارم شما هم اگر هنوز راهی برای رسیدن به عشقتون وجود داره در مسیرش قرار بگیرید.


سلام
درسته که شما فرمودید تقدیر اون چیزی رو که مال ما باشه بر سر راهمون قرار می ده اما تقدیر هم قابل تغییره . دستهای خودمون نباید بیکار باشن اما گاهی دستهامون بیکار نیستن . بسته هستن و تموم تلاششون رو برای باز شدن می کنن . اما سخته و طولانی .
شرایط زندگی شما رو یک مرد بار آورده جمله زیباییه اما با این حال شما یک زن آفریده شدی چون این اراده خداوند بوده و باز هم روح لطیفی در تو دمیده شده . مرد بودن سخت تر از به زبون آوردنش توی جمله هاست . خیلی سخت تر .
این رو من پذیرفتم که عشق واقعی یک افسانست . اما لایه هایی از اون وجود داره . یادم میاد جایی گفتم که آدم عشقش رو فراموش نمیکنه مگر به چیزی بالاتر از اون برسه و شما گفتی اگه اینطور باشه اولی عشق نبوده . منظور من از عشق بالاتر خدا بود که فرای همه عشقهاست و هر وقت کم میاری تو زندگی وجودش رو به تمام معنا حس می کنی وگرنه دردهای زندگی کمرت رو می شکنه .
عشق مانند نواختن پیانو است.
ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری،
سپس قواعد را فراموش کنی و با
قلبت بنوازی:gol:
مسلماً رابطه ای که بر پایه بنیانی کج قرار گرفته باشه چیز سالمی نیست . اینکه طرفتون فکر می کرده با عشق همه چیز حله در خواب خرگوشی عشق بسر می برده . وقتی تو این دوره زمونه درگیر مخارج زندگی شدی اونوقت با عشق نمی تونی توجیهش کنی چون تازه اون موقع چشمهات باز میشه که ممکنه دیگه وقتی برای جبران نباشه و جدایی و یه عمر حسرت و دل شکستگی نتیجه این خوابه .
عشق برای شروع یه زندگی لازمه اما برای ادامه زندگی کافی نیست . مثل یه ماشین که هر کسی می تونه استارتش رو بزنه ولی برای روندنش باید رانندگی بلد بود .
گاهی وقتا یه رابطه مثل یه حباب شکل می گیره و بزرگتر و بزرگتر میشه اما ناگهان می ترکه و پاره ای از ضربات روحی بجا می ذاره .
من متأسفم که جدایی شما و طرفتون به خیانت و هزار چیز دیگه تعبیر شده . کاش طرف مقابلتون کمی واقع بین بود و البته امیدوارم شما هم همه چیز رو بهش گفته باشید . اگر گفته باشید و قبول نکرده باشه اصرارش بر ادامه حماقتی بیش نیست . اما بشرط اینکه گفته باشد .

از بین جمله هاتون یه جمله توجه منو به خودش جلب کرد .
" داشته های طرفم برام مهم نیست . توانایی برای اونچه که بدست خواهد آورد برام مهمه "
امیدوارم این حرف دلتون بوده باشه نه فقط چون جمله قشنگیه و انسان رو بزرگوار نشون میده .
"شخص مقابلم باید صبور باشه و این بالاترین انتظاریه که از همسرم خواهم داشت"
این روباید در زندگی واقعی فهمید . اما اینو بدون که توی زندگی زنها خیلی باید از مردها صبورتر باشن و این بزرگترین گذشت اونهاست .
یه مرد وقتی توی زندگی کم میاره که همسرش پشتش رو خالی کنه . اگه صبر یه زن نباشه مرد دیگه امیدی برای تلاش نداره .
گاهی وقتا مردا همه چیزو به زبون نمی یارن . شاید اون حریم امن رو نداشته باشن که خودشونو در پناهش قرار بدن . همیشه احتیاج به یه گوش شنوا دارن . به یه همسری که نه لزوماً کمکی عملی به اون بکنه . نه ! فقط همین که در آغوشش بگیرن و باهاش درد و دل کنن امن ترین حریمه بعد از خدا.
خوشحال شدم که اینقدر کامل به سوالات من جواب دادی . کاش طرف مقابل من هم اینها رو درک می کرد .
اما من تلاشمو کردم . نه یکبار و دو بار . چندین و چند بار . وقتی خودش منو نمی پذیره انتظار اینکه بواسطه چند نفر بپذیره یه خیال واهی بیش نیست .
تلاش کردم . قبول نکرد . باورم نکرد .
همه شنیدیم که راه تو را می خواند . اما نه برای من . من راه رو خواستم . راهنمایی نبود . راهداری نبود .



 
بالا