اين روزا خيلي بيكارم نه درسي نه دانشگاهي و نه كنكوري سعي مي كنم بيشتر فيلماي مورد علاقمو ببينم و فوتبال نگاه كنم و ...
و فكر كنم ...
با اونايي كه دوستشون دارم حرف بزنم و از كسايي كه به نظر مي رسيد دوستم دارند اما تظاهر مي كردند فاصله بگيرم اونايي كه احساس خوبي بهم نمي دادند رو حذف كنم حتي اگه به قيمت تنها شدنم تموم بشه شايد تو همين تنها شدنا به خيلي چيزا برسم به چيزايي كه كاش كاش كاش 4 سال پيش مي رسيدم كاش 4 سال پيش به اين تنهايي ها مي رسيدم و حالا افسوس مي خوردم كه كاش در حريمم آدم هاي نامحرم رو راه نمي دادم دوست نماهايي كه به خاطر حقارت هاي خودشان در قالب دوست ظاهر مي شوند اما هيچ بويي از رفاقت نبرده اند به نظر من دوست آدم بايد شجاع باشه چون دوست شجاع آدمو شجاع مي كنه پشتت آدمو خالي نمي كنه و هواي آدمو داره ...
هر چه زمان بيشتر ميگذره بيشتر به بي اخلاقي ها و بي شعوري بعضي از آدماي اطرافم پي مي برم فكر نمي كنم خيلي از ماها تنها سعي مي كنيم كه خوب باشيم و اين بي شعوري ها و بي نزاكتي ها رو پشت نقاب هامون پنهون كنيم اين نقاب ها همون چيزايي هستن كه چهره واقعي خيليا رو پنهون مي كنن اما چيزي كه مشخصه ماه هيچ وقت پشت ابر نمي مونه ... كاش بتونيم مشتمون رو گره كنيم و به صورت كسي كه بهمون توهين كرده بكوبيم ...
خوب بودن كار خيلي ساده اي هست فقط كافيه بتوني با قلبت حرف بزني اما اين بي اخلاقي ها و بي هويتي ها اجازه نمي دهند كه با قلب حرف بزنيم شايد به همين سادگي فرصت خوب بودن را از دست داده ايم و به همين سادگي حتي ارتباطمان با خودمان نيز قطع شده است
متاسفانه اين روزها چيزي كه رسميت دارد در بين عوام دروغ،خيانت و بي اخلاقي و بي شعوري است و ديگر كسي براي قلب و حرفش ارزشي قائل نيست البته در ظاهر همه ارزش قائلند اما وقتي به چيزي توجه نكني اونو بي ارزش كردي ...