در پشت هر مرد بزرگ،زنی بزرگ ایستاده است...

n1990

عضو جدید
توماس هيلر ، مدير اجرايي شرکت بيمه عمر ماساچوست ، ميو چوال و همسرش در بزرگراهي بين ايالتي در حال رانندگي بودند که او متوجه شد بنزين اتومبيلش کم است. هيلر به خروجي بعدي پيچيد و از بزرگراه خارج شد و خيلي زود يک پمپ بنزين مخروبه که فقط يک پمپ داشت پيدا کرد.او از تنها مسئول آن خواست باک بنزين را پر و روغن اتومبيل را بازرسي کند.سپس براي رفع خستگي پاهايش به قدم زدن در اطراف پمپ بنزين پرداخت.
او هنگامي که به سوي اتومبيل خود باز مي گشت ، ديد که متصدي پمپ بنزين و همسرش گرم گفتگو هستند. وقتي او به داخل اتومبيل برگشت ، ديد که متصدي پمپ بنزين دست تکان مي دهد و شنيد که مي گويد :" گفتگوي خيلي خوبي بود."
پس از خروج از جايگاه ، هيلر از زنش پرسيد که آيا آن مرد را مي شناسد.او بي درنگ پاسخ داد که مي شناسد.آنان در دوران تحصيل به يک دبيرستان مي رفتند و يک سال هم با هم نامزد بوده اند.
هيلر با لحني آکنده از غرور گفت :" هي خانم ، شانس آوردي که من پيدا شدم . اگر با اون ازدواج مي کردي به جاي زن مدير کل، همسر يک کارگر پمپ بنزين شده بودي.
" زنش پاسخ داد :" عزيزم ، اگر من با او ازدواج مي کردم ، اون مدير کل بود و تو کارگر پمپ بنزين .":biggrin:


بر گرفته از کتاب بهترين نکته ها و قطعه ها :gol:
 

sajad_strant

عضو جدید
سلام

فكر كنم زنه اشتباه مي كرده اگه با اون كارگر پمپ بنزين ازدواج مي كرد شك

نكنيد الان اون مرد مرده بود (دليلش فقر و بيكاري).

راستي الان از توماس چه خبر؟
:w22:
 

mohaghegh64

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابا جون به قول یکی از رفقا
پشت هر مرد موفق و با هوشی
زنی بوده که نتونسته جلوی موفقیته اونو بگیره :biggrin:
 
بالا