دانشگاه فردوسی مشهد

دغدغه مند

عضو جدید
سلام دوستان
من كامپيوتر 88 ام
جالب بود:smile:
اميدوارم فعال بمونه

خیلی خیلی خوش آمدید.
بهرحال باید بگم که اینجا داره از بین میره.یعنی کشتی به گل نشسته.
البته کسی نمیاد کمک و اگرنه هم یک هل بدیم روشن میشه:D
بهرحال موفق باشی.بیشتر ببینیمت
 

توسلي

عضو جدید
خیلی خیلی خوش آمدید.
بهرحال باید بگم که اینجا داره از بین میره.یعنی کشتی به گل نشسته.
البته کسی نمیاد کمک و اگرنه هم یک هل بدیم روشن میشه:D
بهرحال موفق باشی.بیشتر ببینیمت

سلام
ممنون
اما انشاءالله اين كشتي رو با همت دوستان از گل درش مياريم.;)
اميدوار باشيد.:D
 

apple-b

عضو جدید
از دانشگاه های دیگه هم میشه بیایم برای کلاس آموزشی یا نه ؟ اگه میشه برای ای میلم تاریخ کلاس و شرایط رو بفرستید ممنون armin69me@yahoo.com
 

دغدغه مند

عضو جدید
باران بشدت میبارید و مرد در حالیکه ماشین خود را در جاده پیش میراند ، ناگهان تعادل اتومبیل بهم خورده و از نرده های کنار جاده به سمت خارج منحرف شد .
از شانس خوبش ، ماشین صدمه ای ندید اما لاستیکهای آن داخل گل و لای گیر کرد و راننده هر چه سعی نمود نتوانست آن را از گل بیرون بکشه
بناچار زیر باران از ماشین پیاده شد و بسمت مزرعه مجاور دوید و در زد .
کشاورز پیر که داشت کنار اجاق استراحت میکرد به آرومی اومد دم در و بازش کرد
راننده ماجرا رو شرح داد و ازش درخواست کمک کرد .
پیرمرد گفت که ممکنه از دستش کاری بر نیاد اما اضافه کرد که : " بذار ببینم فردریک چیکار میتونه برات بکنه . "
لذا با هم به سمت طویله رفتند و کشاورز افسار یه قاطر پیر رو گرفت و با زور اونو کشید بیرون
تا راننده شکل و قیافه قاطر رو دید ، باورش نشد که این حیوون پیر و نحیف بتونه کمکش کنه ، اما چه میشد کرد ، در اون شرایط سخت به امتحانش میارزید
با هم به کنارجاده رسیدند و کشاورز طناب رو به اتومبیل بست و یه سردیگه اش رو محکم چفت کرد دور شونه های فردریک یا همون قاطر و سپس با زدن ضربه رو پشت قاطر داد زد : " یالا فردریک ، هری ، تام ،پل ، فردریک ، تام ، هری پل .... یالا همگی با هم سعیتون رو بکنین ... آهان فقط یک کم دیگه ، یه کم دیگه .... خوبه تونستین !!! "
راننده با ناباوری دید که قاطر پیرموفق شد اتومیبل رو از گل بیرون بکشه .
با خوشحالی زائد الوصفی از کشاورز تشکر کرد و در حین خداحافظی ازش این سوال رو کرد :
" هنوزهم نمیتونم باور کنم که این حیوون پیرتونسته باشه ، حتما هر چی هست زیر سر اون اسامی دیگه است ، نکنه یه جادوئی در کاره ؟! "
کشاورز پاسخ داد : " ببین عزیزم ، جادوئی در کار نیست "
اون کار رو کردم که این حیوون باور کنه عضو یه گروهه و داره یک کار تیمی میکنه ، آخه میدونی قاطر من کوره !!!
 

توسلي

عضو جدید
از دانشگاه های دیگه هم میشه بیایم برای کلاس آموزشی یا نه ؟ اگه میشه برای ای میلم تاریخ کلاس و شرایط رو بفرستید ممنون armin69me@yahoo.com

سلام
تا اون جا که من می دونم و تو این یک سال فهمیدم میشه که از دانشگاههای دیگه هم تو بعضی از کلاس های متفرقه شرکت کرد.
اما اطلاعات دقیق تری در حال حاضر ندارم.
 

دغدغه مند

عضو جدید
پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب کند...
چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند.
آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت که: «در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد، تا زمانی که آن جدول را حل نکنید نخواهید توانست قفل را باز کنید. اگر بتوانید مسئله را حل کنید می توانید در را باز کنید و بیرون بیایید»...
پادشاه بیرون رفت و در را بست...
سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند. اعدادی روی قفل نوشته شده بود، آنان اعداد را نوشتند و با آن اعداد، شروع به کار کردند.
نفر چهارم فقط در گوشه ای نشسته بود!
آن سه نفر فکر کردند که او دیوانه است. او با چشمان بسته در گوشه ای نشسته بود و کاری نمی کرد. پس از مدتی او برخاست، به طرف در رفت، در را هل داد،باز شد و بیرون رفت!!!
و آن سه تن پیوسته مشغول کار بودند. آنان حتی ندیدند که چه اتفاقی افتاد که نفر چهارم از اتاق بیرون رفته!
وقتی پادشاه با این شخص به اتاق بازگشت، گفت: «کار را بس کنید. آزمون پایان یافته و من نخست وزیرم را انتخاب کردم».
آنان نتوانستند باور کنند و پرسیدند: «چه اتفاقی افتاد؟ او کاری نمی کرد، او فقط در گوشه ای نشسته بود. او چگونه توانست مسئله را حل کند؟»
مرد گفت: «مسئله ای در کار نبود. من فقط نشستم و نخستین
سؤال و نکته ی اساسی این بود که آیا قفل بسته شده بود یا نه؟ لحظه ای که این احساس را کردم فقط در سکوت مراقبه کردم. کاملأ ساکت شدم و به خودم گفتم که از کجا شروع کنم؟
نخستین چیزی که هر انسان هوشمندی خواهد پرسید این است که آیا واقعأ مسأله ای وجود دارد، چگونه می توان آن را حل کرد؟ اگر سعی کنی آن را حل کنی تا بی نهایت به قهقرا خواهی رفت؛
هرگز از آن بیرون نخواهی رفت. پس من فقط رفتم که ببینم آیا در، واقعأ قفل است یا نه و دیدم قفل باز است».
پادشاه گفت: «آری، کلک در همین بود. در قفل نبود. قفل باز بود. من منتظر بودم که یکی از شما پرسش واقعی را بپرسد و شما شروع به حل آن کردید؛ در همین جا نکته را از دست دادید. اگر تمام عمرتان هم روی آن کار می کردید نمی توانستید آن را حل کنید. این مرد، می داند که چگونه در یک موقعیت هشیار باشد. پرسش درست را او مطرح کرد».
 

helios

عضو جدید
سلااااااااااااااام:w12::w30:
من که سال آخرم دیگه دارم میرم اما سلاااااااااااام:):gol:
 

توسلي

عضو جدید
آخه یک مشکلی هست.اونم اینکه اصلا دیگه کسی چک نمیکنه.
باید بریم ایمیل هاشون رو پیدا کنیم.
یکمی کار می بره.
بهرحال بری جلو ما تا آخرش هستیم:neutral::w18::w43:

سلام نمي دونم چه جوري بايد ايميل هاشون رو پيدا كرد:hypocrite:
اما مي دونم كه وقتي يك نفرو به عنوان دوست add مي كنيم ايميلي براش مي ره شايد بتونيم از اين راه اين جا رو 2 باره به ياد دوستان بياريم؟!نظرتون چيه؟
 

cristianor

عضو جدید
سلام ، دوستاني كه در دانشگاه فردوسي هستند و در اين سايت عضويت دارن خودشون رو معرفي كنن تا بهتر بتونيم با هم كار كنيم و تعامل بين رشته اي رو گسترش بديم . من محمد كاملي برق 86 هستم
احسان چمبری متالورژی88
 

دغدغه مند

عضو جدید
سلام نمي دونم چه جوري بايد ايميل هاشون رو پيدا كرد:hypocrite:
اما مي دونم كه وقتي يك نفرو به عنوان دوست add مي كنيم ايميلي براش مي ره شايد بتونيم از اين راه اين جا رو 2 باره به ياد دوستان بياريم؟!نظرتون چيه؟


سلام
ما دو دسته داریم:
1-اونایی که فعالن اما نمیان به اینجا سر بزنن.
2-اونایی که اصلا سر نمیزنن.
اما نمیشه اونها رو از پست های قدیمی تشخیص داد.
همه رو هم که ادد کردن کار...:w20:
نمی دونم اما فکر کنم در قسمتی که نوشته بود دادن یک پیام شخصی به فلانی.اونجا بشه بدون ادد کردن.به ایمیل ارسال کرد.البته مطمئن نیستم.
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان من کشاورزی میخونم (ورودی 86) . خوب دیگه معرفی از این کاملتر نمیشد!!!!
 

sepiiid88

عضو جدید
سلام دوستان...من مهندس شیمی هستم....با عشق وارد این رشته شدم..
 

m.baghani

عضو جدید
سلام دوستان عزيز و ارجمند

محمد باغاني هستم
مهندسي مواد و متالورژي صنعتي ورودي 88
 

hamidelahi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به دوستان همشهری گلم.
اقای دغدغه مند دغدغت کم شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟دوستای جدیدی داری پیدا میکنی
امیدوارم روز به روز به تعدادشون افزوده شه
 

دغدغه مند

عضو جدید
سلام به دوستان همشهری گلم.
اقای دغدغه مند دغدغت کم شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟دوستای جدیدی داری پیدا میکنی
امیدوارم روز به روز به تعدادشون افزوده شه

دست شما درد نکنه.
حداقل یکسری زدی و یادی از ما کردی.
حالا فرض بر اینکه دوستان جدید بیایند.اما این وسط دوستان قدیمی باید تنها بگذارند.
بیشتر ببینیمت
 

دغدغه مند

عضو جدید
به نام خالق ریحان و بوی خوش آن

خدای من

گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی، من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی، من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم.

گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان، چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود.

گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟
گفت: بارها صدایت کردم، آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی، تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید.

گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی، می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی. آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی.

گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر، من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.

گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت ...
گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت ...
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
خیلی خوش اومدی
دو ساله تو دانشگاهید تازه الان اومدید.
اما بهرحال هم خوش اومدید.

چه کنیم دوست عزیز کم سعادت بودیم (چشمک)

خوب اگه ممکنه توضیح بدید توی این تاپیک بیشتر رو چی بحث مشه ؟
 

hamidelahi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست شما درد نکنه.
حداقل یکسری زدی و یادی از ما کردی.
حالا فرض بر اینکه دوستان جدید بیایند.اما این وسط دوستان قدیمی باید تنها بگذارند.
بیشتر ببینیمت

ما خیلی 4کریم هر تایم اراده کردی ما در خدمتیم.
اینم تقدیم به شما و بچه های گله فردوسی:gol::gol::gol::gol::gol:
 

دغدغه مند

عضو جدید
چه کنیم دوست عزیز کم سعادت بودیم (چشمک)

خوب اگه ممکنه توضیح بدید توی این تاپیک بیشتر رو چی بحث مشه ؟

آخه سواله پرسیدی.:surprised:وقتی کسی نمی یومد قرار بوده بحث بشه.:wallbash:
در هر مورد که بخواین ما هستیم:cool:.من که دنبال موضوع گشتم.هم زیاد بود اما اکثرا چرت و پرت.:whistle:
شما بگو.:cool:
 

دغدغه مند

عضو جدید
ما خیلی 4کریم هر تایم اراده کردی ما در خدمتیم.
اینم تقدیم به شما و بچه های گله فردوسی:gol::gol::gol::gol::gol:
ما مخلصیم:cool:
اصلا ما در حدی نیستیم.که تایم مشخص کنیم.
در ضمن به شخصه از اول ترم نخوندم.:whistle:حالا بقیه رو نمی دونم.الان نمیشه هماهنگ کرد.
اما حتما یک تایم مشخص بشه بد نیست.
در کل 9کریم.:w18:
 

hamidelahi

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما مخلصیم:cool:
اصلا ما در حدی نیستیم.که تایم مشخص کنیم.
در ضمن به شخصه از اول ترم نخوندم.:whistle:حالا بقیه رو نمی دونم.الان نمیشه هماهنگ کرد.
اما حتما یک تایم مشخص بشه بد نیست.
در کل 9کریم.:w18:

سلام.منم به شخصه نخوندم میخوام برم تو فازه درس انشالله بعده امتحانات خودت بیا یه حالی به این تاپیک بده:gol::gol::gol:
 

Similar threads

بالا