داستان عشقی خیلی قشنگ

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mmm98k

عضو جدید


شب عروسیه آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده.داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :
سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می
دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می
بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.
دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم
خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد
قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش
بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام
دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم
تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی
من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات ا
ز خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.
یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی
و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی
قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی
دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که
دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل
می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم
ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از
بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه
نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر.
منم باهات میام ….
پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که
به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر
علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که
خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی
پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود
و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ
دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند …
 

mmm98k

عضو جدید
خوووووووووووووووووووووووووووووووووووووب

نه

اما عشقی فوق غم انگیز که بود ...
 

صبا68

عضو جدید
کاربر ممتاز
قرار نیس که هر کسی شکست عشقی میخوره بره خودکشی کنی
هر عشقی هرچقدر هم بزرگ باشه یه روزی یه خاطره میشه
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون عزیزم...عالی بود...
 

reza4321

عضو جدید
کاربر ممتاز
بدبخت اون کسانی هستن که به خاطر عشق دنیایی میرن پست ترین کار دنیا یعنی خودکشی میکنن.

بر فرض واقعی بودن داستان الان اون دنیا جفتشون به غلط کردن افتادند.


راههای بهتری هست برای اینطور مشکلات.که تا حالا هم جواب داده.
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واقعا متاسفم واسه كساني كه حتي به خودكشي فكر مي كنن
 

genral36

عضو جدید
مرسي
خيلي خيلي عاشقانه و غم انگيز بود.
آره بعضي وقتا بايد براي عشق خودكشي كرد ... ولي نه عشقهاي امروزي كه دو سوته يادشون ميره.
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاشق واقعی؟
این یعنی چی؟!
عشق واقعی امتدادش تو آسموناس...
امتداد اين عشق تو جهنمه مگه نمي دوني خودكشي گناه كبيرس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اونا راه هاي بهتري داشتن واقعا واسشون متاسفممممممممممممممم

كسي كه عاشق باشه حتي حاضر نيست طرفش يك خار تو پاش بره اون وقت اينا خودكشي مي كنن
 

mmm98k

عضو جدید
فکر کنم جواب های لازم رو خودتون دادید.

بهتره من حرفی نزنم

مرسی از جواباتون
 

???zendegi

عضو جدید
داستان قشنگی بود ممنون.
خودکشی احمقانه ترین کار ممکنه.کسی که بخاطر عشقش خودکشی میکنه اول از همه داره عشقشو میکشه.اصلا این راه و قبول ندارم.
 

b_xxxxxxeman

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاااااااااااااااااااااااااااالللللللللللللللللللللللللللللللللليييييييييييييييييييييييييييييييي
اما
دلسوز
 

68686868

عضو جدید
اخه چرا خودکشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جای تاسف داره بخدا. وقتی هیچ جوره امکان بهم رسیدن نیست بهتر که کنار بکشی و برای خوشبختی عشقت دعا کنی.
 

arashlolos

عضو جدید
اخه چرا خودکشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جای تاسف داره بخدا. وقتی هیچ جوره امکان بهم رسیدن نیست بهتر که کنار بکشی و برای خوشبختی عشقت دعا کنی.
اگه كنار بكشي يعني عشق واقعي
ولي اگه اين كاري كه اينا كردنو بكني يعني نياز
راستي شما خوش اومدين به باشگاه
تاريخ تفلدتونه اسم كاربريتون؟
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
:cry::cry::cry:....................................................................................................................
 

oneunited

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا حالا داستان به این مزخرفی تو عمرم نخونده بودم:surprised:
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اخه دیگه از این عشق آ نداریم که !
به یاد داستان رومئو و ژولیت افتادم ، خودکشی راهش نبود . :cry:
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا