خوابگاه دختران .....

ne_sh67

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوابگاه دختران
:w02:استفاده از موبایل دوربین‌دار در خوابگاه‌های دانشجوئی ممنوع می‌باشد !!!

خوابگاه دانشجوئی دختران. ساعت پنج بعد‌ازظهر سه‌شنبه. دختر جوان دانشجوئی کارتش را به مامور دم در نشان می‌دهد و وارد راهرو ساختمان می‌شود. یک خواهر نتراشیده نخراشیده در راهرو پشت میزی نشسته. دختر دانشجو را صدا می‌زند:

خواهر:‌ بیا اینجا ببینم.
دختر: (کمی جا خورده به سمت او می‌رود) بله؟ کاری داشتید؟
خواهر: این چه طرز صحبت کردنه؟ موبایلت رو بده ببینم.
دختر: (حیرت زده) موبایلم؟
خواهر: آره دیگه. موبایلت. همراهت.
دختر: من موبایل ندارم.
خواهر: که نداری؟ هان؟ پس چطوری سر قرار با دوست پسرت می‌روی؟
دختر: دوست پسرم؟ من دوست پسر ندارم که.
خواهر: دوست پسر نداری؟ هان؟ (داد می‌زند) بده ببینم اون موبایلت رو.
دختر: (به گریه می‌افتد) گفتم که موبایل ندارم. پولم کجا بود موبایل بخرم؟ پدرم در … کارمند بازنشسته آموزش و پرورش است. به‌زور حقوقش کفاف زندگی خودش و مادرم و دوتا برادرم را می‌دهد.
خواهر: موبایلت رو بده. همون موبایلی که دوست پسرت برایت خریده.
دختر: (جیغ می‌زند) گفتم که من دوست پسر ندارم.
خواهر: (با تحکم)‌ صدایت را بیاور پائین بببنم. الان همه چیز معلوم می‌شه. خواهرا! (از داخل توالت طبقه همکف، از درون اتاقک نگهبانی، از توی یکی از انبارهای طبقه اول سه خواهر دیگر در مایه‌های همان خواهر اول به چشم برهم زدنی ظاهر می‌شوند و دور دختر را می‌گیرند. دختر از ترس و ناباوری خشکش زده. خواهر اول کیف او را از دستش می‌گیرد و محتویاتش را روی میز می‌ریزد. چیز خاصی نیست. یک جفت دستکش، یک جفت جوراب پشمی، کلید‌های خوابگاه، کارت دانشجوئی، چندتا آدامس و یک بسته دستمال کاغذی، دوهزارتومان پول و کمی پول خرد. یک کتاب نو هم در کیف است. خواهر اول با غیظ به یکی از خواهران دیگر اشاره می‌کند و او دختر را تفتیش بدنی می‌کند)
دختر: گفتم که من موبایل ندارم.
خواهر: پس چطوری با دوست پسرت قرار می‌گذاری؟ لابد باهاش چرت می‌کنی هرشب؟ هان؟ با مارک و سافت؟ هان؟
دختر: (سعی می‌کند خنده‌اش را بخورد) من دوست پسر ندارم. خوابگاه هم که کامپیوتر ندارد.
یکی از خواهرها: لابد می‌رود سر کوچه از این تلفن عمومی به دوست پسرش زنگ می‌زند. حدود صد تومان پول خرد توی کیفش است.
خواهر: تو که می‌گوئی دوست پسر نداری پس این موقع شب بیرون چکار می‌کنی توی این سوز سرما؟
دختر: اولا که تازه ساعت پنج عصره. دوما رفته‌ بودم کتاب بخرم.
خواهر: توی این سرما؟
دختر: از اول ترم تا حالا پول نداشتم که بخرم،‌ وقت هم نمی‌کردم. امروز که کلاس‌ها بخاطر برف تعطیل بود رفتم.
خواهر: چرا صبح نرفتی؟ دوست پسرت ماشین باباش عصر دستش بود؟
دختر: (بی حوصله) صبح برف می‌آمد. گرفتم خوابیدم. ساعت یک بعد از ظهر که برف وا گذاشت رفتم.
خواهر: چرا حالا اومدی؟ چهارساعت رفته بودی یک کتاب بخری؟
دختر: حدود بیست‌تا کتاب‌فروشی را گشتم تا این را پیدا کردم. بعدش هم توی ترافیک موندم.
خواهر: ماشین دوست پسرت توی ترافیک موند؟
دختر: نخیر. اتوبوس‌مان توی ترافیک موند. گفتم که من دوست پسر ندارم. اهلش هم نیستم.
خواهر: حالا کتابت چی هست؟
دختر: خواص و نحوه بررسی مقاومت آلیاژهای گروه دوم جدول تناوبی نوشته پروفسور دیوید روک‌هام ترجمه دکتر سید محمد‌حسن علی‌دوست از انتشارات دانشگاه امام حسین
خواهر: (نگاهی به کتاب می‌کند. معلوم است که از هیچ‌چیز آن سر در نمی‌آورد) رشته‌ات چیه؟
دختر: فیزیک نظری.
خواهر: دوست‌پسرت هم هم‌رشته تو است؟
دختر: گفتم که من دوست پسر ندارم.
خواهر: اسم نویسنده این کتاب گفتی چیه؟
دختر: (کمی بی‌حوصله) روی جلدش نوشته. پروفسور دیوید..
خواهر: (به وسط حرف دختر می‌پرد. بُراق می‌شود) دیوید؟ یهودیه؟ صهیونیسته؟
دختر: من چه می‌دانم. استاد دانشگاهه توی استرالیا.
خواهر: همانجا که بغل انگلستانه؟ (اشاره می‌کند به خواهرها. دوتا از خواهرها بازوهای دختر را می‌گیرند) این کتاب باید بازبینی بشود. مطالبش صهیونیستیه. (خواهرها دختر را که داد و بیداد می‌کند با خودشان بیرون می‌برند. خودش می‌ماند و یکی از خواهرها)
همان یکی از خواهرها: ملیحه خانم می‌گویم خوب دخترک را ترساندیش‌ها. آفرین.
خواهر: (پشت چشم نازک می‌کند) ما در خدمت اخلاق جامعه‌هستیم دیگر. موبایل نداشت کتاب صهیونیستی که داشت.
همان یکی از خواهرها: راستی ملیحه‌جان، امشب که هستی پای درس حاجی؟
خواهر: من نباشم کی باشد؟
همان یکی از خواهرها: من فکر نمی‌کنم که باقی بیایند. هوا خیلی سرد است. ممکن است فقط همین من و شما و بدری باشیم.
خواهر: چه بهتر. کلاس حاجی خصوصی می‌شود (چشمکی حواله همان یکی از خواهرها می‌کند و با دست به پهلوی او می‌زند. هر دو زیر زیرکی می‌خندند) عین جلسه پارسال. خیلی چسبید، نه؟ اون پسر خوش تیپه ریشوه کی بود با حاجی؟ آهان پسر برادرش بود. چقدر حزبل بازی در می آورد. ولی ملیحه خانم بالاخره راهش آورد. فرق من با تو اینه.(دهانش را نزدیک گوش همان یکی از خواهرها می کند) از دستت درش آوردم ها، نه؟ هنوز دلخوری؟ ببین امشب توی جلسه تو به تلافی اون… (ااز دم کیوسک نگهبانی دختر دیگری به سمت داخل می‌آید) بپر برو توی مستراح قایم شو ببینم. این یکی دیگر موبایل دوربین‌دار دارد. (خطاب به دختر) آهای بیا اینجا ببینم، موبایلت باید بازرسی بشه. دوست پسرت کجاست؟ ماشینش چیه؟ پژو ۲۰۶؟
دختر : (هاج و واج کیسه نان و تخم‌مرغ و تن‌ماهی را زمین می‌گذارد) چی گفتید؟
خواهر: موبایلت رو بده ببینم. دوست پسرت برایت خریده؟
دختر: من نه موبایل دارم و نه دوست پسر.
خواهر:…




امیدوارم تکراری نباشه...:w05:
 

mina_1367

عضو جدید
ولی من کلی خندیدم یاد خوابگاهمون افتادم
زمستونا ساعت 5 در خوابگاه بسته میشه بمونی پشت در باید تو کوچه بخوابی
روزهای تعطیل (تعطیل رسمی و جمعه ها) حق خروج از خوابگاه رو ندارید
پنج شنبه ها فقط تا 12 می تونید بیرون باشید
فقط 3 بار در هفته حق خروج دارید
حیاط خوابگاه تا ساعت 9 شب قابل استفاده است
خاموشی ساعت 11
آشپزخانه ساعت 11 تعطیل
 

mina_1367

عضو جدید
جواب مسئول امور رفاهی خیلی جالبه وقتی ازش می پرسیم چرا روز تعطیل رسمی وسط هفته نمی شه بیرون رفت ؟؟؟؟
چون دانشگاه های دیگه هم تعطیله !!!
 

moaqfe

کاربر بیش فعال
منکر تحجر نیستیم


ولی داستان جذابیتی نداشت


شاید بخاطر غلظت بعضی صحنه ها
 

achool

اخراجی موقت
ولی من کلی خندیدم یاد خوابگاهمون افتادم
زمستونا ساعت 5 در خوابگاه بسته میشه بمونی پشت در باید تو کوچه بخوابی
روزهای تعطیل (تعطیل رسمی و جمعه ها) حق خروج از خوابگاه رو ندارید
پنج شنبه ها فقط تا 12 می تونید بیرون باشید
فقط 3 بار در هفته حق خروج دارید
حیاط خوابگاه تا ساعت 9 شب قابل استفاده است
خاموشی ساعت 11
آشپزخانه ساعت 11 تعطیل

یک سوال
فکر نمی کنید اگه یک دختر رو راه ندن خیلی اتفاق بدتر ممکن هست رخ بده

یعنی تا حالا پیش اومده کسی را چون دیر اومده راه ندن
طرف چیکار کرد؟
 

nagola

عضو جدید
ارومیه خوابگاههای خودگردان داخل شهر واقعا اینجوریه ولی خوابگاه ما دولتی و توی دانشگاهه ایجوری نیست
ولی خوابگاه داخل شهر واقعا اینجوریه من تابستون یه شب موندم فک کنم بدترین شب زندگیم بود تا صبح نخوابیدم
 

archi_atish

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک سوال
فکر نمی کنید اگه یک دختر رو راه ندن خیلی اتفاق بدتر ممکن هست رخ بده

یعنی تا حالا پیش اومده کسی را چون دیر اومده راه ندن
طرف چیکار کرد؟
نه اینجور نیستش که کسی رو راه ندن..
اما اگه کسی به هر دلیلی دیر برسه خودش ترجیح میده که نره خوابگاه چون اینقدر سوال جواب باید پس بده و فردا و فرداها تو کمیته انضباطی پدرش رو در میارن.حتی اگه به خاطر این دیر کرده باشه که تو صف نون وایساده

دیگه کسی گوشش به این حرفها بدهکار نیست.

فقط مهم اینه که دیر اومده حتی 5 دقیقه و این یه جرم محسوب میشه و حکمش اعدامه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ولی من کلی خندیدم یاد خوابگاهمون افتادم
زمستونا ساعت 5 در خوابگاه بسته میشه بمونی پشت در باید تو کوچه بخوابی
روزهای تعطیل (تعطیل رسمی و جمعه ها) حق خروج از خوابگاه رو ندارید
پنج شنبه ها فقط تا 12 می تونید بیرون باشید
فقط 3 بار در هفته حق خروج دارید
حیاط خوابگاه تا ساعت 9 شب قابل استفاده است
خاموشی ساعت 11
آشپزخانه ساعت 11 تعطیل

جواب مسئول امور رفاهی خیلی جالبه وقتی ازش می پرسیم چرا روز تعطیل رسمی وسط هفته نمی شه بیرون رفت ؟؟؟؟
چون دانشگاه های دیگه هم تعطیله !!!

نه اینجور نیستش که کسی رو راه ندن..
اما اگه کسی به هر دلیلی دیر برسه خودش ترجیح میده که نره خوابگاه چون اینقدر سوال جواب باید پس بده و فردا و فرداها تو کمیته انضباطی پدرش رو در میارن.حتی اگه به خاطر این دیر کرده باشه که تو صف نون وایساده

دیگه کسی گوشش به این حرفها بدهکار نیست.

فقط مهم اینه که دیر اومده حتی 5 دقیقه و این یه جرم محسوب میشه و حکمش اعدامه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
:eek::eek::eek::eek::eek::eek:عجب چیزی!
خوب ما الان تا 9 کلاس داریم که!
اگه شب نره کسی گیر نمیدن؟به دیر رفتن گیر میدن!
بعد شب نرین باید کجا برین!؟
 

ویدا

عضو جدید
پس من چه کار خوبی کردم خوابگاه نرفتما! خوشحالم

سمانه جون اشتباه نکن!
خوابگاه های دولتی الان اصلا و به هیچ عنوان مثل این داستانه نیستن.
من خودم خوابگاهی ام.
ولی توی خوابگاهمون خیلی آزادیم.
موبایل,دوربین ,لپ تاپ و هرچی که بگی اونجا می بریم.کسی هم کاری به کارمون نداره.
درمورد بیرون رفتن هم فقط باید توی ی دفتر خروجی بزنیم.
یعنی بگیم که کجا می ریم.همین.در غیر این صورت هم فقط غیبت می خوریم که با واسطه گری پدر و مادر این مسئله حل شده ست.
تازه توی خوابگاهمون سایت هم داریم,آرایشگاه,خیاطی,میوه فروشی,سوپرمارکت....
فکر می کنم این طور شرایط مربوط به خوابگاه های دانشگاه های درجه n یا خوابگاه های خودگردان باشه...........بازم کامل مطلع نیستم!!
 

mina_1367

عضو جدید
یک سوال
فکر نمی کنید اگه یک دختر رو راه ندن خیلی اتفاق بدتر ممکن هست رخ بده

یعنی تا حالا پیش اومده کسی را چون دیر اومده راه ندن
طرف چیکار کرد؟
ارجاع می دن به امور رفاهی اگر بار اول باشه تعهد و در غیر این صورت اخراج
 

ویدا

عضو جدید
ولی من کلی خندیدم یاد خوابگاهمون افتادم
زمستونا ساعت 5 در خوابگاه بسته میشه بمونی پشت در باید تو کوچه بخوابی
روزهای تعطیل (تعطیل رسمی و جمعه ها) حق خروج از خوابگاه رو ندارید
پنج شنبه ها فقط تا 12 می تونید بیرون باشید
فقط 3 بار در هفته حق خروج دارید
حیاط خوابگاه تا ساعت 9 شب قابل استفاده است
خاموشی ساعت 11
آشپزخانه ساعت 11 تعطیل
:eek::eek::eek::eek:
چی می گی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وای مینا کدوم دانشگاه بودی مگه؟؟؟
:eek::surprised::eek::surprised:
 

mina_1367

عضو جدید
سمانه جون اشتباه نکن!
خوابگاه های دولتی الان اصلا و به هیچ عنوان مثل این داستانه نیستن.
من خودم خوابگاهی ام.
ولی توی خوابگاهمون خیلی آزادیم.
موبایل,دوربین ,لپ تاپ و هرچی که بگی اونجا می بریم.کسی هم کاری به کارمون نداره.
درمورد بیرون رفتن هم فقط باید توی ی دفتر خروجی بزنیم.
یعنی بگیم که کجا می ریم.همین.در غیر این صورت هم فقط غیبت می خوریم که با واسطه گری پدر و مادر این مسئله حل شده ست.
تازه توی خوابگاهمون سایت هم داریم,آرایشگاه,خیاطی,میوه فروشی,سوپرمارکت....
فکر می کنم این طور شرایط مربوط به خوابگاه های دانشگاه های درجه n یا خوابگاه های خودگردان باشه...........بازم کامل مطلع نیستم!!
ویدا عزیز من هم خوابگاه دولتی بودم خوابگاه هم داخل خود دانشگاه بود در ضمن یه شهر دورافتاده هم نبودم اراک بود
خوابگاه های خودگردان به رفت وآمد کاری ندارند ولی بعضی امکانات خوب و بعضی هم امکاناتشون صفر شما خیلی شانس آوردی که خوابگاهت خوب بوده
البته من ناراضی نبودم چون در هر شرایطی می تونم خوش باشم
شب های خوبی داشتیم .
 

nazliii

مدیر مهندسی برق مخابرات - متخصص نیمه هادی
ارومیه خوابگاههای خودگردان داخل شهر واقعا اینجوریه ولی خوابگاه ما دولتی و توی دانشگاهه ایجوری نیست
ولی خوابگاه داخل شهر واقعا اینجوریه من تابستون یه شب موندم فک کنم بدترین شب زندگیم بود تا صبح نخوابیدم
من خودم خوابگاه دولتي اروميه بودم.خوابگاهش لبه مرزه.اگه دير برگردي قبل از اينكه مسوول راهت نده تو يا گرفتاره سگ ها ميشي.ژس ترجيحا خودت زود مياي خوابگاه.جمعه هام كه هم محوطه قدغنه همم سرويس تعطيله بايد تا شنبه تو انفرادي خودت بموني.ولي خدايي به لباس و تلفنات گير نميدن
 

ویدا

عضو جدید
ویدا عزیز من هم خوابگاه دولتی بودم خوابگاه هم داخل خود دانشگاه بود در ضمن یه شهر دورافتاده هم نبودم اراک بود
خوابگاه های خودگردان به رفت وآمد کاری ندارند ولی بعضی امکانات خوب و بعضی هم امکاناتشون صفر شما خیلی شانس آوردی که خوابگاهت خوب بوده
البته من ناراضی نبودم چون در هر شرایطی می تونم خوش باشم
شب های خوبی داشتیم .

خب این نشان از بی برنامگی نظام خوابگاه های ما داره.
زندونی که نیستی!! دانشجویی!!
واقعا متاسفم........:razz::(:mad:
بهت تبریک می گم مینا جون آدم انعطاف پذیری هستی.مطمئنا توی زندگی ت موفق هستی و خواهی بود:gol:
 

santiyana

عضو جدید
خوابگاه دختران
:w02:استفاده از موبایل دوربین‌دار در خوابگاه‌های دانشجوئی ممنوع می‌باشد !!!

خوابگاه دانشجوئی دختران. ساعت پنج بعد‌ازظهر سه‌شنبه. دختر جوان دانشجوئی کارتش را به مامور دم در نشان می‌دهد و وارد راهرو ساختمان می‌شود. یک خواهر نتراشیده نخراشیده در راهرو پشت میزی نشسته. دختر دانشجو را صدا می‌زند:

خواهر:‌ بیا اینجا ببینم.
دختر: (کمی جا خورده به سمت او می‌رود) بله؟ کاری داشتید؟
خواهر: این چه طرز صحبت کردنه؟ موبایلت رو بده ببینم.
دختر: (حیرت زده) موبایلم؟
خواهر: آره دیگه. موبایلت. همراهت.
دختر: من موبایل ندارم.
خواهر: که نداری؟ هان؟ پس چطوری سر قرار با دوست پسرت می‌روی؟
دختر: دوست پسرم؟ من دوست پسر ندارم که.
خواهر: دوست پسر نداری؟ هان؟ (داد می‌زند) بده ببینم اون موبایلت رو.
دختر: (به گریه می‌افتد) گفتم که موبایل ندارم. پولم کجا بود موبایل بخرم؟ پدرم در … کارمند بازنشسته آموزش و پرورش است. به‌زور حقوقش کفاف زندگی خودش و مادرم و دوتا برادرم را می‌دهد.
خواهر: موبایلت رو بده. همون موبایلی که دوست پسرت برایت خریده.
دختر: (جیغ می‌زند) گفتم که من دوست پسر ندارم.
خواهر: (با تحکم)‌ صدایت را بیاور پائین بببنم. الان همه چیز معلوم می‌شه. خواهرا! (از داخل توالت طبقه همکف، از درون اتاقک نگهبانی، از توی یکی از انبارهای طبقه اول سه خواهر دیگر در مایه‌های همان خواهر اول به چشم برهم زدنی ظاهر می‌شوند و دور دختر را می‌گیرند. دختر از ترس و ناباوری خشکش زده. خواهر اول کیف او را از دستش می‌گیرد و محتویاتش را روی میز می‌ریزد. چیز خاصی نیست. یک جفت دستکش، یک جفت جوراب پشمی، کلید‌های خوابگاه، کارت دانشجوئی، چندتا آدامس و یک بسته دستمال کاغذی، دوهزارتومان پول و کمی پول خرد. یک کتاب نو هم در کیف است. خواهر اول با غیظ به یکی از خواهران دیگر اشاره می‌کند و او دختر را تفتیش بدنی می‌کند)
دختر: گفتم که من موبایل ندارم.
خواهر: پس چطوری با دوست پسرت قرار می‌گذاری؟ لابد باهاش چرت می‌کنی هرشب؟ هان؟ با مارک و سافت؟ هان؟
دختر: (سعی می‌کند خنده‌اش را بخورد) من دوست پسر ندارم. خوابگاه هم که کامپیوتر ندارد.
یکی از خواهرها: لابد می‌رود سر کوچه از این تلفن عمومی به دوست پسرش زنگ می‌زند. حدود صد تومان پول خرد توی کیفش است.
خواهر: تو که می‌گوئی دوست پسر نداری پس این موقع شب بیرون چکار می‌کنی توی این سوز سرما؟
دختر: اولا که تازه ساعت پنج عصره. دوما رفته‌ بودم کتاب بخرم.
خواهر: توی این سرما؟
دختر: از اول ترم تا حالا پول نداشتم که بخرم،‌ وقت هم نمی‌کردم. امروز که کلاس‌ها بخاطر برف تعطیل بود رفتم.
خواهر: چرا صبح نرفتی؟ دوست پسرت ماشین باباش عصر دستش بود؟
دختر: (بی حوصله) صبح برف می‌آمد. گرفتم خوابیدم. ساعت یک بعد از ظهر که برف وا گذاشت رفتم.
خواهر: چرا حالا اومدی؟ چهارساعت رفته بودی یک کتاب بخری؟
دختر: حدود بیست‌تا کتاب‌فروشی را گشتم تا این را پیدا کردم. بعدش هم توی ترافیک موندم.
خواهر: ماشین دوست پسرت توی ترافیک موند؟
دختر: نخیر. اتوبوس‌مان توی ترافیک موند. گفتم که من دوست پسر ندارم. اهلش هم نیستم.
خواهر: حالا کتابت چی هست؟
دختر: خواص و نحوه بررسی مقاومت آلیاژهای گروه دوم جدول تناوبی نوشته پروفسور دیوید روک‌هام ترجمه دکتر سید محمد‌حسن علی‌دوست از انتشارات دانشگاه امام حسین
خواهر: (نگاهی به کتاب می‌کند. معلوم است که از هیچ‌چیز آن سر در نمی‌آورد) رشته‌ات چیه؟
دختر: فیزیک نظری.
خواهر: دوست‌پسرت هم هم‌رشته تو است؟
دختر: گفتم که من دوست پسر ندارم.
خواهر: اسم نویسنده این کتاب گفتی چیه؟
دختر: (کمی بی‌حوصله) روی جلدش نوشته. پروفسور دیوید..
خواهر: (به وسط حرف دختر می‌پرد. بُراق می‌شود) دیوید؟ یهودیه؟ صهیونیسته؟
دختر: من چه می‌دانم. استاد دانشگاهه توی استرالیا.
خواهر: همانجا که بغل انگلستانه؟ (اشاره می‌کند به خواهرها. دوتا از خواهرها بازوهای دختر را می‌گیرند) این کتاب باید بازبینی بشود. مطالبش صهیونیستیه. (خواهرها دختر را که داد و بیداد می‌کند با خودشان بیرون می‌برند. خودش می‌ماند و یکی از خواهرها)
همان یکی از خواهرها: ملیحه خانم می‌گویم خوب دخترک را ترساندیش‌ها. آفرین.
خواهر: (پشت چشم نازک می‌کند) ما در خدمت اخلاق جامعه‌هستیم دیگر. موبایل نداشت کتاب صهیونیستی که داشت.
همان یکی از خواهرها: راستی ملیحه‌جان، امشب که هستی پای درس حاجی؟
خواهر: من نباشم کی باشد؟
همان یکی از خواهرها: من فکر نمی‌کنم که باقی بیایند. هوا خیلی سرد است. ممکن است فقط همین من و شما و بدری باشیم.
خواهر: چه بهتر. کلاس حاجی خصوصی می‌شود (چشمکی حواله همان یکی از خواهرها می‌کند و با دست به پهلوی او می‌زند. هر دو زیر زیرکی می‌خندند) عین جلسه پارسال. خیلی چسبید، نه؟ اون پسر خوش تیپه ریشوه کی بود با حاجی؟ آهان پسر برادرش بود. چقدر حزبل بازی در می آورد. ولی ملیحه خانم بالاخره راهش آورد. فرق من با تو اینه.(دهانش را نزدیک گوش همان یکی از خواهرها می کند) از دستت درش آوردم ها، نه؟ هنوز دلخوری؟ ببین امشب توی جلسه تو به تلافی اون… (ااز دم کیوسک نگهبانی دختر دیگری به سمت داخل می‌آید) بپر برو توی مستراح قایم شو ببینم. این یکی دیگر موبایل دوربین‌دار دارد. (خطاب به دختر) آهای بیا اینجا ببینم، موبایلت باید بازرسی بشه. دوست پسرت کجاست؟ ماشینش چیه؟ پژو ۲۰۶؟
دختر : (هاج و واج کیسه نان و تخم‌مرغ و تن‌ماهی را زمین می‌گذارد) چی گفتید؟
خواهر: موبایلت رو بده ببینم. دوست پسرت برایت خریده؟
دختر: من نه موبایل دارم و نه دوست پسر.
خواهر:…




امیدوارم تکراری نباشه...:w05:
*****************************
جالب نبود.راستش مزخرف بود.
 

Hamid MB

مدیر تالار زنگ تفریح
مدیر تالار
کاربر ممتاز
سمانه جون اشتباه نکن!
خوابگاه های دولتی الان اصلا و به هیچ عنوان مثل این داستانه نیستن.
من خودم خوابگاهی ام.
ولی توی خوابگاهمون خیلی آزادیم.
موبایل,دوربین ,لپ تاپ و هرچی که بگی اونجا می بریم.کسی هم کاری به کارمون نداره.
درمورد بیرون رفتن هم فقط باید توی ی دفتر خروجی بزنیم.
یعنی بگیم که کجا می ریم.همین.در غیر این صورت هم فقط غیبت می خوریم که با واسطه گری پدر و مادر این مسئله حل شده ست.
تازه توی خوابگاهمون سایت هم داریم,آرایشگاه,خیاطی,میوه فروشی,سوپرمارکت....
فکر می کنم این طور شرایط مربوط به خوابگاه های دانشگاه های درجه n یا خوابگاه های خودگردان باشه...........بازم کامل مطلع نیستم!!



اهان این شد ی حرف منطقی

در ضمن داستان جذابی بود مرسی ne-sh67
 

سماته

عضو جدید
سمانه جون اشتباه نکن!
خوابگاه های دولتی الان اصلا و به هیچ عنوان مثل این داستانه نیستن.
من خودم خوابگاهی ام.
ولی توی خوابگاهمون خیلی آزادیم.
موبایل,دوربین ,لپ تاپ و هرچی که بگی اونجا می بریم.کسی هم کاری به کارمون نداره.
درمورد بیرون رفتن هم فقط باید توی ی دفتر خروجی بزنیم.
یعنی بگیم که کجا می ریم.همین.در غیر این صورت هم فقط غیبت می خوریم که با واسطه گری پدر و مادر این مسئله حل شده ست.
تازه توی خوابگاهمون سایت هم داریم,آرایشگاه,خیاطی,میوه فروشی,سوپرمارکت....
فکر می کنم این طور شرایط مربوط به خوابگاه های دانشگاه های درجه n یا خوابگاه های خودگردان باشه...........بازم کامل مطلع نیستم!!
ویدا جان حتماً هینطوره که میگی. اما اینجا دانشگاه خوابگاه نداره و خوابگاه ها خودگردان هستند و چیزی که من دیدم اصلاً خوب نیست. به خاطر همین خونه گرفتم . به خاطر اینکه تنها نباشم بابا بیشتر پیش منه. ;)
 

حمید...HaMiD

عضو جدید
کاربر ممتاز
خلایق هر چه لایق.
خودکرده را تدبیر نیست.
و....
از این ضرب المثل ها زیاده.:gol:
 

nagola

عضو جدید
من خودم خوابگاه دولتي اروميه بودم.خوابگاهش لبه مرزه.اگه دير برگردي قبل از اينكه مسوول راهت نده تو يا گرفتاره سگ ها ميشي.ژس ترجيحا خودت زود مياي خوابگاه.جمعه هام كه هم محوطه قدغنه همم سرويس تعطيله بايد تا شنبه تو انفرادي خودت بموني.ولي خدايي به لباس و تلفنات گير نميدن
خوبی هم دانشگاهی؟:w36:
بابا بی خیال جمعه که سرویس هست. انفردی هم نیست خیلی هم خوبه محوطه به این خوبی
در ضمن کی گفته محوطه دانشگاه جمعه ها نباید بری این دفعه بیا من میبرمت
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاملا جالب بود
کسانی که در دانشگاه آزاد دزفول درس میخونن از این جریانها زیاد دیدن البته تو محیط دانشگاه!
با اینکه غلو شده بود ولی در کل از این جور اتفاقا زیاد می افتد ولی در باره ی خوابگاه دختران باید بگویم:
در مورد دیر آمدن و یا زود آمدن حق با مسئولین است اگر افراطی نباشند.
جامعه ای ما جامعه ای نیست که دختر خوابگاهی که از شهر دیگر است ساعت 9 یا 10 شب ببیند و او ..
خیلی خطرناک است
خدایی نکرده در صورت یک اتفاق ناخواسته ممکن خانواده ای از هم بپاشد و یا
این طور در نظر بگیرد آن زمان که پدر و مادر به مسئولین خوابگاه مراجعه می کنند تا دختراشان از او بگیرند!
من نمیگوییم دوست پسر نداشته باشید نمی گوییم اصلا تفریح نداشته باشید و ..
ولی خواهشا مواظب باشید!
خود یکی پسرهای خوابگاه نمیدونم ساعت 11 -12 رفته بود تا یک چیزی بخره چند تا از معتادا و اراذل ریخته
بودن سرش و با چاقو مجروحش کردند و ...
خودتان دیگر قضاوت کنید که در چه جامعه ای زندگی می کنید!
موفق و پیروز باشید
یا حق
 

ویدا

عضو جدید
این آقاحمید با دخترا خورده حساب دارن انگار. مگه نه؟ پس بهتره چیزی نگیم ویدا جان
آخه عزیزم خرده حساب داشتن یه طرفه,توهین به انسان ها یه طرف دیگه.
ایشون از همه ی دختران ایران زمین که کینه به دل ندارن,دارن؟؟
پس به هیچ وجه حق ندارن توهین کنن.
این دفعه رو چیزی نگفتیم,چون انسان ها حق دارن اشتباه کنن.....
 
بالا