خنده بر هر در بی درمان دواست ...

Ebrahim n

عضو جدید
[h=2]خنده بر هر در بی درمان دواست
[/h]
قلیون وایرلس
————————————————————————————-​
دیالوگی که امروز تو تاکسی شاهدش بودم (بین ۲ دختر) :
.
.
.
.
.
.
.
.
موبایلت داره زنگ میخوره گلم
- اَه پیداش نمیکنم!!
نکنه خونه جا گذاشتیش؟!!
بعدشم بخاطر افراط در خنده ، راننده لطف کرد پیادم کرد !​
—————————————————————————————————–​
مرتضی احمدی اینگونه گفت: من همه بازیکنان شاهین و پرسپولیس را می‌شناسم و قدیمی‌ترین هوادار پرسپولیس هستم. فکر نمی‌کنم مسن‌تر از من کسی مانده باشد و این خاطره را هم شاید هیچکس نشنیده باشد.
من کارمند راه‌آهن بودم. آن روز حقوق و مزایای خودم که ۷۰۰ تومان می‌شد را گرفتم و از آنجا به جای خانه، یک راست به ورزشگاه رفتم تا بازی پرسپولیس با استقلال که آن زمان تاج بود را ببینم.
دل توی دلم نبود، بازی که شروع شد گفتم یا ابوالفضل‌ (ع) هر گلی که پرسپولیس بزند صد تومان را صدقه کنار می‌گذارم. پرسپولیس گل اول را زد، صد تومان از آن جییب در آوردم و در جیب دیگر گذاشتم. گل دوم را هم زدند، اینکار را کردم. همینطور گل سوم، چهارم و پنجم هم زده شد. گل ششم که زده شد، گفتم: یا حضرت ابوالفضل (ع) غلط کردم، حداقل صد تومان برای خودم بگذار، من بدون پول چه کار کنم؟
خاطره احمدی که به اینجا رسید، سالن از خنده منفجر شد …​
—————————————————————————————————–​
رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه ؟؟؟
.
.
.
.
.
یه دختر بچه ۷ ساله اونجا بود گفت نَ سزارینه !
.
.
.
.
.
.
.
.
به جون خودم من تا ۱۵ سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن​
———————————————————————————————​
بچه های دهه ۹۰ در راهن! اینم یکیشون! خدا بخیر کنه!​
این که چیزی نیس. پراید منم خودشو تعمیر میکنه. تو راه برام داستان هم میگه
نون هم میره میخره​
———————————————————————————————​
بچه که بودم یه آبمیوه گیری داشتیم که وقتی روشنش میکردیم رسما رم میکرد و علاوه بر صدا و ویبره، میرفت یه دوری هم میزد تو آشپزخونه​
بعد بابام همش منو مامور میکرد اینو نیگر دارم تا خودش هویجا رو آب بگیره. دقیقن حس اون کارگرایی رو داشتم که آسفالت رو سوراخ میکنن​
———————————————————————————————​
چه قیافه ای گرفته به خودش​
———————————————————————————————​
ای تکنولوژی لطفا دیگه پیشرفت نکن
پول نداریم بخریم دلمون میسوزه​
———————————————————————————————​
هنر نزد ایرانیان است و بس…​
رقص رنگ و نور در “مسجد نصیرالملک” شیراز​
———————————————————————————————​
اکبر عبدی و پدر و مادرش​

———————————————————————————————​

 

emperatoretanhai

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه ؟؟؟
.
.
.
.
.
یه دختر بچه ۷ ساله اونجا بود گفت نَ سزارینه !
.
.
.
.
.
.
.
.
به جون خودم من تا ۱۵ سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن
*********************
بچه که بودم یه آبمیوه گیری داشتیم که وقتی روشنش میکردیم رسما رم میکرد و علاوه بر صدا و ویبره، میرفت یه دوری هم میزد تو آشپزخونه​
بعد بابام همش منو مامور میکرد اینو نیگر دارم تا خودش هویجا رو آب بگیره. دقیقن حس اون کارگرایی رو داشتم که آسفالت رو سوراخ میکنن
*********************
اخ گفتیا بردیمون به خاطرات بچگی
دمت گرم داداش
 

Ebrahim n

عضو جدید
رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه ؟؟؟
.
.
.
.
.
یه دختر بچه ۷ ساله اونجا بود گفت نَ سزارینه !
.
.
.
.
.
.
.
.
به جون خودم من تا ۱۵ سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن
*********************
بچه که بودم یه آبمیوه گیری داشتیم که وقتی روشنش میکردیم رسما رم میکرد و علاوه بر صدا و ویبره، میرفت یه دوری هم میزد تو آشپزخونه​
بعد بابام همش منو مامور میکرد اینو نیگر دارم تا خودش هویجا رو آب بگیره. دقیقن حس اون کارگرایی رو داشتم که آسفالت رو سوراخ میکنن
*********************
اخ گفتیا بردیمون به خاطرات بچگی
دمت گرم داداش

:w27:
 

Similar threads

بالا