خلوتی با خدا
- شروع کننده موضوع shadii
- تاریخ شروع
خدای عاشقانِ خسته، دل شکسته!
تو می‌دانی
چقدر سخت است ساده بودنو ساده ماندن
در دنیای آدمک‌ها، نقش‌ها، نقاب‌ها، ادعاها
و چه جرم بزرگیست سادگی!
که اینگونه تنِ نحیفِ عشق به درد می‌آید…
تو را قسم به اشک‌های لرزانِ آن دلِ ساده ، که ساده شکست
تو را قسم به نگاهِ نگرانِ چشم‌های منتظر به راه
تو را قسم به سادگیِ آن “اسمِ سه حرفی”
تو را به “عشق”، به “اشک”، تو را به “خدا” قسم
هوایِ سادگانِ عاشق‌ات را داشته باش
تو می‌دانی
چقدر سخت است ساده بودنو ساده ماندن
در دنیای آدمک‌ها، نقش‌ها، نقاب‌ها، ادعاها
و چه جرم بزرگیست سادگی!
که اینگونه تنِ نحیفِ عشق به درد می‌آید…
تو را قسم به اشک‌های لرزانِ آن دلِ ساده ، که ساده شکست
تو را قسم به نگاهِ نگرانِ چشم‌های منتظر به راه
تو را قسم به سادگیِ آن “اسمِ سه حرفی”
تو را به “عشق”، به “اشک”، تو را به “خدا” قسم
هوایِ سادگانِ عاشق‌ات را داشته باش
نمی دانم طلوع صبح بود یا غروب شب . .
شب همچو مِهی نازک و رو به سقوط از روی بام خانه در حال کم شدن بود ، آسمان
هم از پشت پرده ی شب نیم نگاهی بر من داشت .
لحظه ای جاوید ، لحظه ای برای نوشتن . .
چهره ی رنگ باخته ی شب و نگاه امیدوار آسمان درآمیخته شده بود با من ، چیزی
نمانده بود دلم را ببرد ، به همان نقطه ی دور در ذهنم ، جایی که تو زنده ای
در آن و همان چهره ی خاص و نگاه تاثیر گذار ، همان گونه که بودی و هستی نه
کم و نه زیاد . .
و درخشش ستاره های شب که هرچند کم اما نورافشان بودند ، همان مسافرانی که
حال از شهر رفته اند ، نه از دودِ شهر بلکه از آدم هایش و خاک غریب بیابان
ها را بوسه می زنند ، هم صحبت کویر شده اند و چراغانی اش می کنند . .
شب می رفت ، رازها را می برد و دل ها را ، نمی دانم طلوع صبح بود یا غروب
شب . .
شب همچو مِهی نازک و رو به سقوط از روی بام خانه در حال کم شدن بود ، آسمان
هم از پشت پرده ی شب نیم نگاهی بر من داشت .
لحظه ای جاوید ، لحظه ای برای نوشتن . .
چهره ی رنگ باخته ی شب و نگاه امیدوار آسمان درآمیخته شده بود با من ، چیزی
نمانده بود دلم را ببرد ، به همان نقطه ی دور در ذهنم ، جایی که تو زنده ای
در آن و همان چهره ی خاص و نگاه تاثیر گذار ، همان گونه که بودی و هستی نه
کم و نه زیاد . .
و درخشش ستاره های شب که هرچند کم اما نورافشان بودند ، همان مسافرانی که
حال از شهر رفته اند ، نه از دودِ شهر بلکه از آدم هایش و خاک غریب بیابان
ها را بوسه می زنند ، هم صحبت کویر شده اند و چراغانی اش می کنند . .
شب می رفت ، رازها را می برد و دل ها را ، نمی دانم طلوع صبح بود یا غروب
شب . .
میخوای ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺭ ﺑﺎﺷﯽ …ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﻮﻭ ﻻﮎ
ﺧﻮﺩﺕ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﯼ.. ﺣﺎﻝ ﻭ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﯼ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ
ﻧﺪﺍﺭﯼ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺩﺍﺭﯼ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺗﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﻭ
ﺍﺯ ﻫﺮﭼﯽ ﻫﯿﺎﻫﻮ ﻭ ﻫﺮﭼﯽ ﺁﺩﻡ ِ ﺩﻭﺭ ﮐﻨﯽ …ﻓﺮﻭ
ﻣﯿﺮﯼ ﺗﻮﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﺎﺕ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮﯼ ﮐﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ
ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﺴﺘﯽ …
ﺁﺩﻣﺎ ﺗﻮﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺯ
ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﯾﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﻥ ﺟﻮﺭﯼ ﮐﻪ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺍﺯ ﭘﯿﻠﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭﺑﯿﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ
ﻗﺒﻠﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ .. ﭘﺎﮎ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﯼ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ
ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﺴﺘﯽ …
ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﺴﺘﯽ …
ﺁﺩﻣﺎ ﺗﻮﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺯ
ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﯾﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﻥ ﺟﻮﺭﯼ ﮐﻪ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺍﺯ ﭘﯿﻠﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭﺑﯿﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ
ﻗﺒﻠﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ .. ﭘﺎﮎ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﯼ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ
ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﺴﺘﯽ …
آخرین ویرایش:
خدایا چکار کنم
نیاز به پرستار دارم خدایا ی چند روزی خودم خودت باشی خوب میشم
نیاز به پرستار دارم خدایا ی چند روزی خودم خودت باشی خوب میشم
mzibast
عضو جدید
ای كسی كه در هر امر خیری به تو امید دارم
وای آن كه در مقابل اعمال اندك و ناچیز ما،
پاداش بسیار عطا می نمایی
.عطا كن به من در مقابل خواهش و خواسته ام
همه خیر دنیا و همه خیر آخرت را.
و دور كن از من بنا برخواسته و خواهشم جمیع
شر و بدی دنیا و شر و بدی آخرت را،
ای كسی كه بر ما منت می گذاری و (حاجات ما را برآورده می سازی)
و ای بلند مرتبه سخاوتمند، آتش جهنم را بر من حرام گردان
وای آن كه در مقابل اعمال اندك و ناچیز ما،
پاداش بسیار عطا می نمایی
.عطا كن به من در مقابل خواهش و خواسته ام
همه خیر دنیا و همه خیر آخرت را.
و دور كن از من بنا برخواسته و خواهشم جمیع
شر و بدی دنیا و شر و بدی آخرت را،
ای كسی كه بر ما منت می گذاری و (حاجات ما را برآورده می سازی)
و ای بلند مرتبه سخاوتمند، آتش جهنم را بر من حرام گردان
خدایا نمیدونم با این همه بزرگی که داری چرا بازم ادمای کوچیک این زمین اینقدر منو زمین گیر کردن
خدایا دستم بکش ببرم پیش خودت
خدایا دستم بکش ببرم پیش خودت
خدایااااا دوست دارم
به همه ارامش بده
مواظب همه عزیزام باش
به همه ارامش بده
مواظب همه عزیزام باش
خدایا هوامو داشته باش خواهش میکنم
خدایاااااا
خدای من
خدایاااااا
خدای من
خدایا هزاران مرتبه شکرت
خودت کمک کن
دوست دارم
خودت کمک کن
دوست دارم
خدایا هیچ تنهایی رو اونقدر تنها نکن که به هر بی لیاقتی بگه
” عشقم...”
” عشقم...”
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮﻥ ﻫﺴﺖ، ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﻪ...
ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﻣﯿﮕﯿﻢ:
تکراری . . .
ﺧﺴﺘﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ . . . !
ﻭﻟﯽ ﺣﻮﺍﺳﻤﻮﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ
ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺖ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﯼ ﺑﺪﯼ ﺑﯿﻔﺘﻪ !
ﺧﺪﺍﯾﺎ...
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺭﻭﺯﺍﯼ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ...
ﺷﮑـــــﺮﺕ...!
ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﻣﯿﮕﯿﻢ:
تکراری . . .
ﺧﺴﺘﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ . . . !
ﻭﻟﯽ ﺣﻮﺍﺳﻤﻮﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ
ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺖ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﯼ ﺑﺪﯼ ﺑﯿﻔﺘﻪ !
ﺧﺪﺍﯾﺎ...
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺭﻭﺯﺍﯼ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ...
ﺷﮑـــــﺮﺕ...!
خداااااااااااا جووونیممم ببخش که من هیچ جوره آدم نمیشم : (((((((
mojtaba kondor
عضو جدید
اگه فقط روزی پنج آیه از قران تلاوت بشه دیگه هیچ روزی تکراری نیس
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
می دانید عرش خدا روی دوش کیست؟ | خدا ، عشق ، عرفان | 0 | |
|
برترین نعمت خدا رو بشناسید | خدا ، عشق ، عرفان | 7 | |
|
چرا گاهی خدا به ما پس گردنی می زند؟! | خدا ، عشق ، عرفان | 0 | |
|
در جستجوی خدا | خدا ، عشق ، عرفان | 2 | |
|
پیامی از سوی خدا به بنده های دلشکسته | خدا ، عشق ، عرفان | 2 |