آقا اسم تاپیکو بذارید خاطرات تحصیل!!
برین سر خاطره!!!
آقا تو دانشگاه سر کلاس الکترونیک بود(ما قدرتی ها هم با الکترونیک میونمون خوب نیست) حسابی پنچر شده بودیم....
قبلش بگم که تو کلاس ما حداقل 12 نفر گیلانی بودیم!!!(5 دختر و 7 پسر)
بچه ها منت میکردن که استاد خسته نباشید،استاد خسته نباشید.....
اما استاد اصلا محل نمیداد...این روند ادامه پیدا کرد تا اینکه رامین (رفیق بغل دستم) دستشو بالا برد و جمله ای گفت که همه رو متوجه خودش کرد!!
دستشو بلند کرد و با کمال خونسردی
گفت: استاد ببخشید شما میدونید
کردخاله(در زبان گیلکی به چوبی میگن که سرش بصورت نیم دایره خمه) چیه؟؟؟؟
آقا تا اینو گفت بچه های گیلان شاخکاشون تیز شد!!!(راستش فکر نمیکردیم درجه خلاصیه بچه ها اینقدر باشه)
چند تا دختر گیلانی که جلو نشسته بودند که یهو ترکیدن از خنده!!!استاد هم یه چشم غره به اون بیچاره ها رفت!!فکر کرد الکی میخندن!!
بعد رو کرد به ما و گفت کردخاله؟؟؟توضیح میدی؟؟؟
رفیقمون باز هم کم نیاورد!!!خیلی خونسرد و بدون هیچ تغییری تو چهره و کاملا جدی گفت: باهاش هواپیما ها رو میندازن!!!
(بچه های شمال ماجراشو میدونن)
یکی از این دختر تهرانی های
(مثبت و...) که احتمالا" از طریق دوستای گیلانیش ماجرارو فهمیده بود، برگشت و گفت: آقایون کلاسه ها!!!
همینجا یکی دیگه از بچه ها از اونور کلاس گفت: یک سبد گل یاس عروس ما چه زیباست!!!
آقا منم سریع ایهام رو گرفتم و چند ثانیه بعد گفتم:
گمج گمج ترشه تره امی داماد قشنگتره!!! (یعنی گمج گمج خورشت تره داماد ما قشنگتره!!)
آقادر تمام طول این مدت استاد مات و مبهوت به کنتاکت ما نگاه میکرد!!!
بعد از جمله من چند ثانیه نگذشت که استاد به آرامی در ماژیک رو بست و گفت: برای امروز کافیه و با بهت که همراه ترس بود از کلاس رفت
اینم تعطیل کردن کلاس به سبک گیلانی!!!