اینکه کشور ما یک کشور پهناور چندین قومیتی ست یک واقعیت آشکار است.در اینکه چرا اتحاد را بر تجزیه ترجیح داده ایم مطمئناً منافع بسیاری برای تمامی اراضی متحد شده وجود داشته،دارد و خواهد داشت.در این میان اینکه قومیت ها تمدن،ادبیات و فرهنگ متفاوتی دارند دلیل بر اهانت صاحبان تمدن هر یک بر دیگری نمی شود.گاهاً تاریخ دو قومیت در قدیم چنان برخوردی با همدیگر داشته است که یادآوری آنها در حال حاضر به صلاح هیچ یک از دو طرف نیست.گاهاً افراطی طلب های قومیت های ایران، چنان فرهنگ سایر قومیت ها را کوبیده اند که فضایی برای عرض اندام آنها لااقل در داخل خاک کشور وجود نداشته باشد.اینکه یک ایرانی از نیچه به یک فیلسوف و شاعر بزرگ یاد کند و بزرگترین فیلسوف های هم وطن ها ولو متعلق به قومیت های دیگر را نشناسد یک فاجعه بزرگ است.
اینان نه تنها در این راه قدم بر داشته اند بلکه در جهت تخریب یکدیگر بر آمده اند.بیچاره گان نمی دانند هر توهین و تخریبی کل اعضای جامعه را به درد می آورد،مگر می شود دستی زحم بر بندد و انسان در آسایش باشد!؟
حتی کوچکترین خراش در جزئی ترین اعضای بدن نیز ناراحتی هایی برای کل اعضا بوجود می آورد وای به زمانی که حساس ترین عضو اندام به مانند مغز و یا قلب دچار اختلال شود.این برای نادانان و سفیهان غیر قابل درک است ولی چنین زخم های کاری جز مرگ انسان و نابودی تک تک اعضای حتی سالم بار دیگری ندارد.
سخن اینجاست آیا ما متحد هستیم تا منافع بیشتری داشته باشیم؟
و یا محکوم به تحمل یکدیگر هستیم که از هر کوششی برای گسستن زنجیر اتحاد کم نمی گذاریم!
اگر گزینه ی اولی را مد نظر دارید بیاد داشته باشید که در همزیستی کثیف ترین جانداران من جمله زالو ها نیز احترام به حریم دو طرف لازمه و شرط اول همزیستی ست. در واقع در ابتدا باید چنین شود که سپس به دنبال منافع مشترک بود.
اگر گزینه ی شما دومی ست،پس چه اصراری بر چنین پیوندی ست؟
اگر غیر این مد نظر دارید که زمان برده و برده داری تمام شده است که یک اقا همواره آقاست و شما نمی توانید یک آقای ولو فقیر را برده خود کنید که در ابتدایی ترین دست نبشته های حقوق بشر نیز چنین بوده است.
صحبت اینجاست،آیا این یک جهالت عوام است که ناخواسته سعی بر هلاکت خویش دارد و با قدمهای جهالت پا در وادی هلاکت می گذارد؟ ویا این چنین مسائلی دست پشت پرده هایی دارد؟
اگر جهالت است که چگونه انسانهایی در قرن 21 صحبت از تمدن و فرهنگ می کنند حال آنکه از کوچکترین دستاورد های بشری نیز اطلاعی ندارند.انسانی که در عمر خود فقط یک بار مستند راز بقا را ببیند حالت عرف آن اینست که از این جهالت درون خلاص یابد.
اما اگر چنین نیست و دست پشت پرده ای در کارست که به ولله اگر منظور غربیان است که نیست.که آنان وقت خود صرف اختراعات و مکشوفات کنند و برای حیوانات نیز حرمتی قائل شوند.
اگر بر فرض که چنین است پس چگونه یک پلاکارد توهینی با نظارت مسؤالان درجه یک کشوری و نیروی انتظامی تابع جمهوری اسلامی ایران وارد یک فضای ورزشی و فرهنگی می شود؟
شاید بگویید اتفاق است!،اما وقتی چنین صحنه ای در استادیوم انزلی رخ می دهد و هیچ مسؤلی مؤاخده نمی شود پس فردای آن روز در آبادان رخ خواهد داد و پس فردای آن در اصفهان و روز بعد تهران و تبریز و شیراز و...
این به این معنی نیست که دولتمردانی،خود قصد بر تفرقه دارد؟اگر غیر اینست چگونه خود دامن به چنین مسائلی می زنند؟
صحبت من دفاع از یک قومیت خاص نیست و تنبیه یک قومیت که همگی را شامل می شود، بی پرده سخن بگویم امروز یک فارس،ترک را خر می خواند فردا یک ترک همان فارس را سگ خطاب خواهد کرد،امروز یک جنوبی یک رشتی را بی غیرت خطاب خواهد کرد و فردا یک رشتی همان جنوبی را ملخ خور!
این اوضاع ماست،نمی گویم خود مبرا هستم ولی به ولله که اس ام اسی با مضمون "یه روز یه (فارس،لر،رشتی،ترک،عرب بلوچ و...)" داشته باشم نخوانده پاک می کنم.
دیگران همه ی ما را حیوان خطاب می کنند خودمان نیز برای خود آدمیت قائل نیستیم.چنین آدمهایی شاید شهر را با جنگل اشتباهی گرفته اند و شاید آثار و نتایج مسخ شده گان هستند که در قالب موجودی دو پا به شکل انسان ظهور یافته اند.
تصویر زیر دیروز از شبکه ملی ایران پخش مستقیم شده است چه می توان گفت!؟
یا اشباح الرجال...
كمالوند در پايان گفت: افتخار مي كنم كه پدر و مادرم آباداني هستند چون فوتبال ايران از آن آبادانيهاست. معتقدم تيمهاي نفت آبادان، ملوان بندرانزلي، تراكتورسازي تبريز و شاهين بوشهر نمك ليگ هستند و اگر نباشند، فوتبال ايران از استقبال كمي برخوردار خواهد بود. تماشاگران آباداني در بازي رفت كه به تبريز آمده بودند قدري ناراحت بودند(به علت شعار آبادان مالدیوته) كه جا دارد از آنها عذر خواهي كنم و اگر هم امروز شعاري بر عليه تيم ما(تیم شما یا مردم ترک ایران!؟) دادند من رنجيده خاطر نشدم. اميدوارم خداوند اين سعادت را به من بدهد كه بتوانم در زمين آبا و اجدادي خود مربيگري كنم!
منبع:خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: ورزشي - فوتبال
جالب است که یک انسان نیز در پی منافع خود پی در پی رنگ عوض می کند،
این الطاف ما به یکدیگر است از بیگانه چه انتظاری می رود.
اینان نه تنها در این راه قدم بر داشته اند بلکه در جهت تخریب یکدیگر بر آمده اند.بیچاره گان نمی دانند هر توهین و تخریبی کل اعضای جامعه را به درد می آورد،مگر می شود دستی زحم بر بندد و انسان در آسایش باشد!؟
حتی کوچکترین خراش در جزئی ترین اعضای بدن نیز ناراحتی هایی برای کل اعضا بوجود می آورد وای به زمانی که حساس ترین عضو اندام به مانند مغز و یا قلب دچار اختلال شود.این برای نادانان و سفیهان غیر قابل درک است ولی چنین زخم های کاری جز مرگ انسان و نابودی تک تک اعضای حتی سالم بار دیگری ندارد.
سخن اینجاست آیا ما متحد هستیم تا منافع بیشتری داشته باشیم؟
و یا محکوم به تحمل یکدیگر هستیم که از هر کوششی برای گسستن زنجیر اتحاد کم نمی گذاریم!
اگر گزینه ی اولی را مد نظر دارید بیاد داشته باشید که در همزیستی کثیف ترین جانداران من جمله زالو ها نیز احترام به حریم دو طرف لازمه و شرط اول همزیستی ست. در واقع در ابتدا باید چنین شود که سپس به دنبال منافع مشترک بود.
اگر گزینه ی شما دومی ست،پس چه اصراری بر چنین پیوندی ست؟
اگر غیر این مد نظر دارید که زمان برده و برده داری تمام شده است که یک اقا همواره آقاست و شما نمی توانید یک آقای ولو فقیر را برده خود کنید که در ابتدایی ترین دست نبشته های حقوق بشر نیز چنین بوده است.
صحبت اینجاست،آیا این یک جهالت عوام است که ناخواسته سعی بر هلاکت خویش دارد و با قدمهای جهالت پا در وادی هلاکت می گذارد؟ ویا این چنین مسائلی دست پشت پرده هایی دارد؟
اگر جهالت است که چگونه انسانهایی در قرن 21 صحبت از تمدن و فرهنگ می کنند حال آنکه از کوچکترین دستاورد های بشری نیز اطلاعی ندارند.انسانی که در عمر خود فقط یک بار مستند راز بقا را ببیند حالت عرف آن اینست که از این جهالت درون خلاص یابد.
اما اگر چنین نیست و دست پشت پرده ای در کارست که به ولله اگر منظور غربیان است که نیست.که آنان وقت خود صرف اختراعات و مکشوفات کنند و برای حیوانات نیز حرمتی قائل شوند.
اگر بر فرض که چنین است پس چگونه یک پلاکارد توهینی با نظارت مسؤالان درجه یک کشوری و نیروی انتظامی تابع جمهوری اسلامی ایران وارد یک فضای ورزشی و فرهنگی می شود؟
شاید بگویید اتفاق است!،اما وقتی چنین صحنه ای در استادیوم انزلی رخ می دهد و هیچ مسؤلی مؤاخده نمی شود پس فردای آن روز در آبادان رخ خواهد داد و پس فردای آن در اصفهان و روز بعد تهران و تبریز و شیراز و...
این به این معنی نیست که دولتمردانی،خود قصد بر تفرقه دارد؟اگر غیر اینست چگونه خود دامن به چنین مسائلی می زنند؟
صحبت من دفاع از یک قومیت خاص نیست و تنبیه یک قومیت که همگی را شامل می شود، بی پرده سخن بگویم امروز یک فارس،ترک را خر می خواند فردا یک ترک همان فارس را سگ خطاب خواهد کرد،امروز یک جنوبی یک رشتی را بی غیرت خطاب خواهد کرد و فردا یک رشتی همان جنوبی را ملخ خور!
این اوضاع ماست،نمی گویم خود مبرا هستم ولی به ولله که اس ام اسی با مضمون "یه روز یه (فارس،لر،رشتی،ترک،عرب بلوچ و...)" داشته باشم نخوانده پاک می کنم.
دیگران همه ی ما را حیوان خطاب می کنند خودمان نیز برای خود آدمیت قائل نیستیم.چنین آدمهایی شاید شهر را با جنگل اشتباهی گرفته اند و شاید آثار و نتایج مسخ شده گان هستند که در قالب موجودی دو پا به شکل انسان ظهور یافته اند.
تصویر زیر دیروز از شبکه ملی ایران پخش مستقیم شده است چه می توان گفت!؟
یا اشباح الرجال...
كمالوند در پايان گفت: افتخار مي كنم كه پدر و مادرم آباداني هستند چون فوتبال ايران از آن آبادانيهاست. معتقدم تيمهاي نفت آبادان، ملوان بندرانزلي، تراكتورسازي تبريز و شاهين بوشهر نمك ليگ هستند و اگر نباشند، فوتبال ايران از استقبال كمي برخوردار خواهد بود. تماشاگران آباداني در بازي رفت كه به تبريز آمده بودند قدري ناراحت بودند(به علت شعار آبادان مالدیوته) كه جا دارد از آنها عذر خواهي كنم و اگر هم امروز شعاري بر عليه تيم ما(تیم شما یا مردم ترک ایران!؟) دادند من رنجيده خاطر نشدم. اميدوارم خداوند اين سعادت را به من بدهد كه بتوانم در زمين آبا و اجدادي خود مربيگري كنم!
منبع:خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: ورزشي - فوتبال
جالب است که یک انسان نیز در پی منافع خود پی در پی رنگ عوض می کند،
این الطاف ما به یکدیگر است از بیگانه چه انتظاری می رود.