بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرما خوردگی که این روزا عادیه. منم خوبم، شکر
یاسمن کجا رفت پس؟
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز

 
  • Like
واکنش ها: pme

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سرما خوردگی که این روزا عادیه. منم خوبم، شکر
یاسمن کجا رفت پس؟

آره والا، یجورایی انگار مُد شده این سرماخوردگی تو دنیا، فقط خداکنه هر چه زودتر از روی مد بیفته و بره دنبال کار خودش ... :razz:
یاسمن؟ یاسمن خانوم کلا به حضور من آلرژی داره، مگه نمیدونستی؟ ... :D
 
  • Like
واکنش ها: pme

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
ممد صادق جان دلمون برات تنگ شده بود
حالت خوبه که انشالله ؟

علیک داش مقصود ... :D
منم همچنین، بینم کجا بودی؟ نبودی یه مدتی این زیر میرای کرسی ... :D
شکر خدا زنده ایم، میگذرونیم دیگه در کنار دوستان ...
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واسه دانش آموزها که بد نشده، به تعطیلیاشون اضافه میشه بی خودی
عجب!!!!! از این به بعد یه ضد حساسیت بهش میدیم بعد میاریمش
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
علیک داش مقصود ... :D
منم همچنین، بینم کجا بودی؟ نبودی یه مدتی این زیر میرای کرسی ... :D
شکر خدا زنده ایم، میگذرونیم دیگه در کنار دوستان ...
الهی من فدات بشم
خوب دیگه درس ومشق شروع شده زیاد وقت دیگه واسه نت نداریم .
امروز هم واسه خاطر دیدن روی ماه دوستان گفتیم یه سری بزنیم .
خدا رو شکر روی ماه تو رو هم دیدیم الان میتونیم بریم راحت بخوابیم .:w21:
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
واسه دانش آموزها که بد نشده، به تعطیلیاشون اضافه میشه بی خودی
عجب!!!!! از این به بعد یه ضد حساسیت بهش میدیم بعد میاریمش
آره والا، نه که ما خیلی کم تعطیلی و مابین التعطیلی و تعطیلی پس از تعطیلی و یه تعطیلی هم واسه سلامتیه همه تعطیلیا و یه تعطیلی هم محض رضای خدا و یه تعطیلی هم واسه شادی روح اموات و از این چیزا نداریم، اینا هم به دانش آموزامون اضافه شد ...
نه بابا، بذار راحت باشه، آخه هر وقت منو میبینه فکر میکنه من شب و روز دنبالشم تا دادگاهیش کنم، شنیدم شبا هم با کابوس " دادگاهی شدنش توسط من" از خواب میپره ... :D

الهی من فدات بشم
خوب دیگه درس ومشق شروع شده زیاد وقت دیگه واسه نت نداریم .
امروز هم واسه خاطر دیدن روی ماه دوستان گفتیم یه سری بزنیم .
خدا رو شکر روی ماه تو رو هم دیدیم الان میتونیم بریم راحت بخوابیم .:w21:
خدا نکنه، این حرفا چیه داش مقصود ...
دشمنت به فدات ...
لطف کردی عزیز که امشب از وقتت گذاشتی اومدی، ایشالا سرت خلوت میشه بیشتر میبینمت ...
مرسی اومدی، ایشالا ما هم از دیدن روی ماه شما بی نصیب نمونیم هیچوقت ... :)
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداییش تعطیلیامون باحاله
آخی خب داداگاهیش کن خیالش راحت بشه دیگه
 
  • Like
واکنش ها: pme

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جوانک گوشه ی خیابان نشسته بود و فریاد کمک سر می داد. اصلاً به ظاهرش نمی خورد که گدا باشد. یک جوان رشید ، زیبا و تمام عیار بود ، ولی هر رهگذری که از کنارش رد می شد ، پایش را می گرفت و با چنان لحن ملتمسانه ای می گفت: « تو را به خدا، التماس می کنم کمکم کنید. » که دل سنگ هم آب می شد.
پیرزن از کنارش رد شد ، جوانک التماس کرد ، اما او خودش را کنار کشید و گفت: خجالت بکش مردک حیا کن ، واقعاً که آدم نمی دونه چی بگه ؟!
پیرمردی از دور ، نگاه عاقل اندر سفیهانه ای به او انداخته بود و مرتب سرش را به نشانه ی تأسف تکان می داد.
زنان و مردان جوان تر ، بی اینکه کوچکترین محلی به او بگذارند ، از کنارش رد می شدند و او همچنان از ته دل التماس می کرد.
دختر بچه ای به خودش جرأت داد ، جلو رفت و چند ثانیه به او نگاه کرد ، سپس به آرامی گفت: چی می خوای؟
جوانک نگاهی به دختر بچه انداخت و بغضش ترکید. دقایقی دخترک را در آغوش گرفت و به شدت گریست. وقتی گریه کمی آرامش کرد ، گفت: نمی خوام.
چی...؟ چیو نمی خوای؟
- نمی خوام غرق بشم.
تو چی؟
تو دنیا.
مگه داری غرق می شی؟
آره... آره... دارم غرق می شم.
- خوب ، مگه چی می شه؟
- هیچی ، می شم مثل اینا.
مگه آدمی که داره غرق می شه خودش می تونه به کسی کمک کنه ؟
نه.
پس چرا داری از اینا کمک می خوای؟
پس از کی بخوام؟
دخترک سرش را بالا گرفت و به آسمان نگاه کرد ، جوان هم همین کار را کرد. وقتی سرش را پایین آورد ، دخترک آنجا نبود.
 

mahsa1984

عضو جدید
پس چرا تا من اومدم اینجا خلوت شد؟؟
ببین تورو خدا کنار دریا هم بریم دریا خشک میشه...
 
  • Like
واکنش ها: pme

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام بچه ها
من اولین باره که میام تو این تاپیک
میشه به منم بگین اینجا چه خبره؟

سلام به همه دوستان عزیز ... :gol:
بازم عید همگی مبارک ...
این مهمونمونم مثل اینکه هفت ساعت پیش اومده زیر کرسی ولی کسی نبوده درو براش باز کنه، دست خالی برگشته ...
اول از همه اینکه خوش اومدی به اینجا دوست عزیز و بعدم اینکه میتونم بهتون بگم که ایجا هیچ خبری جز سادگی و مهربونی و محبت نیست و شبا دوستان اینجا دور هم جمع میشن و هر چند کوتاه یا بلند توی این هوای سرد زیر کرسی دور هم هستن و میگن و میخندن و قصه میشنون ... :)
راستی اینم بگم که وقتی که میخوای وارد اینجا بشی دم در بازرسی بدنی میشی تا یه وقت خدای نکرده همراه خودت غم یا دلتنگی یا ناراحتی رو نیاری تو و همون بیرون بذاریش تا یخ بزنه ... :D
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه دوستان عزیز ... :gol:
بازم عید همگی مبارک ...
این مهمونمونم مثل اینکه هفت ساعت پیش اومده زیر کرسی ولی کسی نبوده درو براش باز کنه، دست خالی برگشته ...
اول از همه اینکه خوش اومدی به اینجا دوست عزیز و بعدم اینکه میتونم بهتون بگم که ایجا هیچ خبری جز سادگی و مهربونی و محبت نیست و شبا دوستان اینجا دور هم جمع میشن و هر چند کوتاه یا بلند توی این هوای سرد زیر کرسی دور هم هستن و میگن و میخندن و قصه میشنون ... :)
راستی اینم بگم که وتی که میخوای وارد اینجا بشی دم در بازرسی بدنی میشی یا یه وقت خدای نکرده همراه خودت غم یا دلتنگی یا ناراحتی رو نیاری تو و همون بیرون بذاریش تا یخ بزنه ... :D
سلام:redface:
مهسا جان معرفي مي كنم اشون يكي از مردان قانون هستند:d
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آره ، انار دونه کردم ، سبزی پاک کردم و خرد کردم، هویج و سیب برای ترشی خرد کردم، یه عالمه هم پیاز پوست کندم، همه اینا به کنار درس هم خوندم
 
  • Like
واکنش ها: pme

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
آره ، انار دونه کردم ، سبزی پاک کردم و خرد کردم، هویج و سیب برای ترشی خرد کردم، یه عالمه هم پیاز پوست کندم، همه اینا به کنار درس هم خوندم
چرا اينقدر كار كردي؟:w00:
فقط درستو مي خوندي:w00:
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
طلا...
با مادرم به ویترین طلافروشی خیره شده بودیم. ویترین مغازه پر بود از طلا و جواهرات قشنگ و جورواجور. مادرم با لبخند نگاهم کرد و وارد مغازه شد. اما من خیره به طلاها پشت ویترین ماندم. انتخاب کردن کار سختی بود. همه طرحها و مدلها چشمگیر و زیبا بودند اما...
گردنبند مادرم که تازه وارد ویترین شده بود،از همه زیباتر بود...
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
آره ، انار دونه کردم ، سبزی پاک کردم و خرد کردم، هویج و سیب برای ترشی خرد کردم، یه عالمه هم پیاز پوست کندم، همه اینا به کنار درس هم خوندم

آفرین به تو دختر کاری و درس خون که الحق و الانصاف آبجی خانومه خودمی ... :)
میگم ترشی نخوری یه چیزی ... :D
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
آق ق اااااآ لطفن :
3 تا دفتر 100 برگ
2 تا 80 برگ
1 دفتر انگلیسی
6 تا 80 برگ
.
.
.
مداد پاككن خودكار آبی و قرمز به مقدار كافی.
حالا همه اینها روی هم چقدر شده؟
-- 85000ریال !
چی؟ تومان می گین؟
-- شوخی داری ؟ 6 ساعته وقت همه رو گرفتی !
نه بابا ! ‎آخه ...!
-- آخه چی نداری نخر! چرا این همه همه رو علاف می كنی !
جلوی بچه اش كلی رنگ عوض كرد و گفت : ببخشید آقا بعدن میام می برم.
با خودش فكر می كرد .زمانی كه مدرسه می رفت دفتر ها همه كاهی بودند با قیمت خیلی كم ! حتی اونی كه نداشت می تونست دفتر رو بخره .اما حالا چی ...
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
:d یعنی اگه ترشی بخورم هیچ ....؟ :d

آره، ولی راستش بستگی به ترشیش هم داره یجورایی، مثلا اگه ترشی لیته و از این حرفا بخوری هیچ تاثیری روت نمیذاره، ولی اگه از این ترشی معمولیا بخوری و با دخترایی که زود به زود هم دادگاهی میشن بگردی و بحرفی ممکنه روت تاثیر بزرگی بذاره ... :D
 

Similar threads

بالا