بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

Eshragh-Archi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به به!!کلی ای ول داری!!بچه ها حمله به سوی فرزانه برای دوخت لباس!!

به به فرزانه جون
اتفاقا ما هم مراسم داريم..ميگم آدرس بده خدمت برسيم:D

بفرمائید بفرمائید..واسه دوستای گلم هر چی بخوان میدوزم..:smile:
 

Civil Boy

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من طرف خانواده عروسم
مسئول سرشماري مهمونا
دارم كارت مي نويسم
 

Civil Boy

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دهه!!محمدحسین کی رو به جای خودت فرستادی سر قرار با محمدصادق؟تو که وزنت بالای 425 بود!!
نه اشتباه نکن، اون که خودت بودي جلوي آينه، مگه نميدوني،:D
من الان بدنسازي ميرم، هيکلم رديفه
 

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
حالا ملودی اینجوری نسبت ما چی میشه؟؟:question::surprised::question:

به به!!کلی ای ول داری!!بچه ها حمله به سوی فرزانه برای دوخت لباس!!
نمي دونم والا آرام :question:دوماد كه پسرعمه دختر داييه خاله منه
...تو بالاخره كيه دوماد شدي؟
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
ارزش

یک سخنران معروف سمینار خود را با بالا گرفتن یک 20 دلاری آغاز نمود. او از 200 نفر شرکت کننده در سمینار پرسید : " کی این اسکناس 20 دلاری رو دوست داره ؟ "
دست ها شروع به بالا رفتن کرد. او گفت : " من می خوام این 20 دلاری رو به یکی از شما بدم. اما اول بذارین یه کاری بکنم. " سپس شروع به مچاله نمودن اسکناس کرد. پس دوباره پرسید : " کسی هست که هنوز این اسکناس رو بخواد ؟ " باز دست ها بالا رفت.
او اینگونه ادامه داد : " خب ، اگر من اینکار رو با اسکناس بکنم چی ؟ " و بعد اسکناس رو به زمین انداخت و با کفش خود شروع به مالیدن آن به کف اتاق کرد.
سپس آنرا که کثیف و مچاله شده بود برداشت و باز گفت : " هنوز کسی هست که این 20 دلاری رو بخواد ؟ " اما هنوز دست ها در هوا بود.
سخنران گفت : " دوستان من ، همگی شما یک درس با ارزش فرا گرفتید. شما بی توجه به اینکه من چه بلایی سر این اسکناس آوردم باز هم خواستار آن بودید زیرا هیچ چیز از ارزش آن کم نشده بود و هنوز 20 دلار می ارزید. "
" خیلی از اوقات در زندگیمون ، ما بوسیله تصمیم هایی که می گیریم و وقایعی که واسه مون پیش میاد ، پرتاب ، مچاله و به زمین مالیده می شیم . در این جور مواقع احساس می کنیم که ارزش خود را از دست داده ایم.
اما مهم نیست که چه اتفاقی افتاده یا خواهد افتاد ، به هر حال شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید : تمیز یا کثیف ، مچاله یا صاف ، باز هم شما از نظر اونایی که دوستتون دارن ارزش فوق العاده زیادی دارین. " ارزش زندگی ما با کارهایی که انجام می دهیم و افرادی که می شناسیم تعیین نمی گردد بلکه بر اساس اون چیزی که هستیم تعیین می شه.:gol:

تقدیم به همه دوستان عزیزم:gol:
 

HALMAS

عضو جدید
سلام منم اومدم .......

سلام منم اومدم .......

سلام ؛
مث اينكه خيلي دير اومدم .........
اميدوارم يه جايي پيدا بشه كه منم بشينم و با علافه به قصه هاتون گوش كنم .
ولي دلم مي خواد بيشتر گوش كنم تا قصه بگم چون زيادبلدنيستم قصه تعريف كنم ...
سعي ميكنم شنونده ي خوبي بشم .
به هر حال جاي خوبي پيدا كردم .
ممنون از همگي .......

:gol:دلتون شاد - لبتون خندون:gol:

 

Civil Boy

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زياد به خودتون زحمت ندين
ارامش ميشه عمه دختر داييه خاله ملودي
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
پس شجره نامه ما دست شما چی کار میکنه؟؟؟:w12:
والا!!!!:surprised::Dفضوله
نه اشتباه نکن، اون که خودت بودي جلوي آينه، مگه نميدوني،:D
من الان بدنسازي ميرم، هيکلم رديفه
پس چرا محمدصادق میگه پوست و استخونی میزون؟؟ردیف؟کار درت؟
نمي دونم والا آرام :question:دوماد كه پسرعمه دختر داييه خاله منه
...تو بالاخره كيه دوماد شدي؟
ملودی میخوای ما دوست باقی بمونیم بهتره نه؟؟نزدیک تر میشه نسبتمون!!:cry:
بالاخره به فاميل عروسي گفتم
من امار همرو مي گيرم بعد كارت صادر مي كنم
امار شمارم گرفتم رسيدم به اين نتايج
هی میخواد خودش رو نخود هر آش کنه ها!!قوم ما رو دو باربر بزن
 

Setayesh

مدیر تالار کتابخانه الکترونیکی
مدیر تالار
بالاخره به فاميل عروسي گفتم
من امار همرو مي گيرم بعد كارت صادر مي كنم
امار شمارم گرفتم رسيدم به اين نتايج

من دارم میرم لالا!!
ولی قبلش گفته باشم محمد حسین عامل نفوذیه اون عامل نفوذیه دیگه که عروس ما باشه است!!!!:razz:
مواظب خودتون باشید(اینو با اقوام خودم بودم!!)
;)

ارزش

یک سخنران معروف سمینار خود را با بالا گرفتن یک 20 دلاری آغاز نمود. او از 200 نفر شرکت کننده در سمینار پرسید : " کی این اسکناس 20 دلاری رو دوست داره ؟ "
دست ها شروع به بالا رفتن کرد. او گفت : " من می خوام این 20 دلاری رو به یکی از شما بدم. اما اول بذارین یه کاری بکنم. " سپس شروع به مچاله نمودن اسکناس کرد. پس دوباره پرسید : " کسی هست که هنوز این اسکناس رو بخواد ؟ " باز دست ها بالا رفت.
او اینگونه ادامه داد : " خب ، اگر من اینکار رو با اسکناس بکنم چی ؟ " و بعد اسکناس رو به زمین انداخت و با کفش خود شروع به مالیدن آن به کف اتاق کرد.
سپس آنرا که کثیف و مچاله شده بود برداشت و باز گفت : " هنوز کسی هست که این 20 دلاری رو بخواد ؟ " اما هنوز دست ها در هوا بود.
سخنران گفت : " دوستان من ، همگی شما یک درس با ارزش فرا گرفتید. شما بی توجه به اینکه من چه بلایی سر این اسکناس آوردم باز هم خواستار آن بودید زیرا هیچ چیز از ارزش آن کم نشده بود و هنوز 20 دلار می ارزید. "
" خیلی از اوقات در زندگیمون ، ما بوسیله تصمیم هایی که می گیریم و وقایعی که واسه مون پیش میاد ، پرتاب ، مچاله و به زمین مالیده می شیم . در این جور مواقع احساس می کنیم که ارزش خود را از دست داده ایم.
اما مهم نیست که چه اتفاقی افتاده یا خواهد افتاد ، به هر حال شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید : تمیز یا کثیف ، مچاله یا صاف ، باز هم شما از نظر اونایی که دوستتون دارن ارزش فوق العاده زیادی دارین. " ارزش زندگی ما با کارهایی که انجام می دهیم و افرادی که می شناسیم تعیین نمی گردد بلکه بر اساس اون چیزی که هستیم تعیین می شه.:gol:

تقدیم به همه دوستان عزیزم:gol:

محمد صادق !دیگه باید رسما دعوتت کنم تاپیک خودمون!!!;)
داستانو امضا و ...
:gol:
 

Civil Boy

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام ؛
مث اينكه خيلي دير اومدم .........
اميدوارم يه جايي پيدا بشه كه منم بشينم و با علافه به قصه هاتون گوش كنم .
ولي دلم مي خواد بيشتر گوش كنم تا قصه بگم چون زيادبلدنيستم قصه تعريف كنم ...
سعي ميكنم شنونده ي خوبي بشم .
به هر حال جاي خوبي پيدا كردم .
ممنون از همگي .......

:gol:دلتون شاد - لبتون خندون:gol:
سلام
نه دير نيومدي بفرما به موقع اومدي
 

Setayesh

مدیر تالار کتابخانه الکترونیکی
مدیر تالار
دوست جونیا!!!
من دیگه برم..
شماهام برید!!
دهه!!:mad:
خجالت نمیکشین؟؟
فردا تعطیله مگه؟؟
:surprised:
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
باشه گلم..فقط هزینت میره بالا قول میدم تخفیف بدم..:cool:
:razz: از سنگر من برو بیرون!!:biggrin:
سلام ؛
مث اينكه خيلي دير اومدم .........
اميدوارم يه جايي پيدا بشه كه منم بشينم و با علافه به قصه هاتون گوش كنم .
ولي دلم مي خواد بيشتر گوش كنم تا قصه بگم چون زيادبلدنيستم قصه تعريف كنم ...
سعي ميكنم شنونده ي خوبي بشم .
به هر حال جاي خوبي پيدا كردم .
ممنون از همگي .......

:gol:دلتون شاد - لبتون خندون:gol:
سلام دوست عزیز.خوش اومدید
زياد به خودتون زحمت ندين
ارامش ميشه عمه دختر داييه خاله ملودي
ملودی!!!!!منم!!!عمه ی دختر دایی خاله ت!!!بیا بغلم!!!!!!!!!!!!!:D:gol:
 

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
:biggrin::biggrin::biggrin: وایییییی عجب نسبتی داره این دوماد باهات
راستی کی من بود؟:surprised:

سلام ؛
مث اينكه خيلي دير اومدم .........
اميدوارم يه جايي پيدا بشه كه منم بشينم و با علافه به قصه هاتون گوش كنم .
ولي دلم مي خواد بيشتر گوش كنم تا قصه بگم چون زيادبلدنيستم قصه تعريف كنم ...
سعي ميكنم شنونده ي خوبي بشم .
به هر حال جاي خوبي پيدا كردم .
ممنون از همگي .......

:gol:دلتون شاد - لبتون خندون:gol:
سلام
خوش اومدين
ملودی میخوای ما دوست باقی بمونیم بهتره نه؟؟نزدیک تر میشه نسبتمون!!:cry:
:cry::cry:
حالشو دارین..؟
یه داستان طنز دارم بگم..؟؟
بگو :w16:
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
من دارم میرم لالا!!
ولی قبلش گفته باشم محمد حسین عامل نفوذیه اون عامل نفوذیه دیگه که عروس ما باشه است!!!!:razz:
مواظب خودتون باشید(اینو با اقوام خودم بودم!!);)

محمد صادق !دیگه باید رسما دعوتت کنم تاپیک خودمون!!!;)
داستانو امضا و ...:gol:
شما لطف داری به من
کدوم تایپیکو میگی عزیز؟


حالشو دارین..؟

یه داستان طنز دارم بگم..؟؟
بله بفرما، چرا کنه
گوش فرا میدهیمممممممممممم :D
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار

Civil Boy

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
حالشو دارین..؟

یه داستان طنز دارم بگم..؟؟
بگو سر و پا گوشيم
من دارم میرم لالا!!
ولی قبلش گفته باشم محمد حسین عامل نفوذیه اون عامل نفوذیه دیگه که عروس ما باشه است!!!!:razz:
مواظب خودتون باشید(اینو با اقوام خودم بودم!!);)
عامل نفوزي هم كاري از دستش بر نمي ياد
شبت خوش خواباي خوب خوب ببني

والا!!!!:surprised::Dفضوله

پس چرا محمدصادق میگه پوست و استخونی میزون؟؟ردیف؟کار درت؟

ملودی میخوای ما دوست باقی بمونیم بهتره نه؟؟نزدیک تر میشه نسبتمون!!:cry:

هی میخواد خودش رو نخود هر آش کنه ها!!قوم ما رو دو باربر بزن
من نخود هر اش هستم مي خواي بخواه مي خواي نخواه الانم شمارو نصفه حساب كردم تا شما باشي به من نگي فضول
من فضولم وقتي هر دو نفر شمارو يك چهارم نفر حساب كردم مي فهمي:biggrin:
 

Eshragh-Archi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینجا کجاست ؟ شما کیانید ؟!!

مرحوم سلیمان هاج و واج به مرحوم احمد علی زل می زند : ـــ : این صداها چیست که از قبر همسایه تازه واردمان می آید ؟!
احمد علی گوش تیز می کند :
به گمانم صدای مایکل جکسون باشد ! الله اکبر ! مایکل جکسون اینجا چه می کند ؟!
و چون سراسیمه به قبر همسایه اندرون می شوند جوان کفن پوش و رقصانی با ناز و کرشمه
آنچنانی به استقبال می آید :
بیایید به شهر ما ......................... شهر ما شهر شما !!
مرحوم سلیمان در حالیکه قلبش را می چسبد به مرحوم احمد علی خیره می شود ...
جوان قاه قاه می خندد :
ای بابا ؟! چرا هاج و واج مانده اید دوستان ؟! اصلا " با بندری موافقید که ؟! خوب پس تحویل
بگیرید ... مرحوم سلیمان آب دهانش را به سختی قورت می دهد : جل الخالق !!
جوان رقصان بندری بندری می آید جلوی مرحوم سلیمان و ادامه میدهد...

سیاه نرمه نرمه .... سیاه توبه توبه .......
مرحوم احمد علی با چشمان از حدقه در آمده در گوش سلیمان نجوا می کند :
ـــ : این مدلی توبه ! ندیده بودیم تا کنون الله اکبر !!
و چون در یک اقدام غافلگیرانه از دو سو کفن جوان محکم کشیده و وی را به زمین می کوبند جوان هوار
می کشد :
ول کنید کفنمان را ! الساعه است که کفن به در آید و آبرو ریزی شود ...
مرحوم سلیمان هم فریاد می کشد :
ای بتمرگ دیگر ! سر گیجه گرفتیم بس که داری تکان میخوری ! یک لحظه آرام بگیر ببینیم از کدام جهنم
دره آمده ای ؟! که جوان بی درنگ و نفس زنان پاسخ می دهد : نمی توانم !
در حال حاضر آرام و قرار ندارم ! ول کنید کفن را که دارد جر می خورد .. و دوباره بندری از سر
می گیرد ...
و چون از تکانهای اضافی و رقص خلاف آدمیزاد فارغ می شود گوشه ای می نشیند :
ما اکس خورده ایم !
مرحوم احمد علی هم می پرسد : اکس دیگر چه زهر ماری است ؟! دوره ما مرگ موش بود و ما پیر
پاتالهای قبرستان چیزی به نام اکس نمی شناسیم !
جوان لحظاتی در سکوت به چشمان از حدقه در آمده مرحوم سلیمان زل می زند :
اوف ! وای !! شروع شد !!!
و دوباره بندری از سر می گیرد که مرحوم سلیمان و احمد علی محکم کفنش را می چسبند :
آرام بگیر ! لا اله الا الله ! ظاهرا " قرصها بسیار قوی بوده اند که هنوز هم اثر و آثارشان مانده است ...
آخر خدا نیامرزت جوان ! بابا ما هم داریم دچار تکان می شویم بس که مدام داری تکان و وول می خوری !
مثل آدمیزاد هم که نمی رقصی که ! پس چرا پاهای وامانده ات را داری به کله ! می کوبی ؟؟!
مرحوم سلیمان هم زار می زند :
حیف از جوانیت نیامد ؟!
که جوان بی درنگ و رقصان پاسخ می دهد :
خواستیم خوشی کنیم !
مرحوم احمد علی سری تکان می دهد :
خسته نباشی ! معلوم است خیلی هم خوشی کرده ای ! آنچنان که از خوشی مرده ای !
حالا نمی شد بی آنکه بمیری خوشی کنی ؟!
جوان رقصان ناگهان سکوت می کند :
بمیری ؟! مگر ما مرده ایم ؟! اینجا کجاست ؟ شما کیانید ؟!! این ملافه سفید پشت پنجره ای را چه
کسی تنمان کرده است ؟!
و برای همیشه آرام می گیرد ....


 

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زياد به خودتون زحمت ندين
ارامش ميشه عمه دختر داييه خاله ملودي
تو چي ميگي واسه خودت همين طوري نسبت ميسازي

اين به اون يكي قبليه چه ربطي داره؟

اصلا من دخترخاله...(آرام شما طرف دومادين يا عروس بالاخره:confused:؟)زوج طرف آرام اينام
 

Eshragh-Archi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من اول...



من تنهام الان گرگه میاد منو میخوره مامان کمککک..
من میترسم..
 

Civil Boy

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
محمد صادق و فرزانه خانم ممنون از داستاناي قشنگتون ببخشيد تشكر نداشتم
شب همگي خوش خواباي عروسي ببنيد:biggrin:
يا حق
 

Similar threads

بالا