بچه ها الان که دارم اینو مینویسم تموم تنم داره میلرزه و انقدر ناراحت و نگرانم که نمیدونید
الان یکی از آشناهامون بهم خبر داد که یکی از فامیلامون که تازه ازدواج کرده بودن{1ماه هم نمیشد} برای این چند روز تعطیلات اومده بودن شمال و وقتی داشتن برمیگشتن از لاین مخالف یه نیسان با سرعت کنترلشو از دست میده و از جدول بین دو لاین عبور میکنه و میزنه به ماشین اینا
هر 2تا حالشون خیلی بده
اینا با بدبختی بهم رسیدنو دیوانه وار همو دوس دارن
بچه ها دعا کنید که هر2تا اگه زنده موندن اول سالم باشن یعنی خدای نکرده فلج یا قطع نخا نشن
دوم اینکه اگه خدا بخواد یکیشونو بگیره اون یکی رو هم بگیره چون میدونم چقد همو دوس دارن
بچه ها ب هر چه میپرستید براشون دعا کنید
____________________________________________________________________
الان یکی از آشناهامون بهم خبر داد که یکی از فامیلامون که تازه ازدواج کرده بودن{1ماه هم نمیشد} برای این چند روز تعطیلات اومده بودن شمال و وقتی داشتن برمیگشتن از لاین مخالف یه نیسان با سرعت کنترلشو از دست میده و از جدول بین دو لاین عبور میکنه و میزنه به ماشین اینا
هر 2تا حالشون خیلی بده
اینا با بدبختی بهم رسیدنو دیوانه وار همو دوس دارن
بچه ها دعا کنید که هر2تا اگه زنده موندن اول سالم باشن یعنی خدای نکرده فلج یا قطع نخا نشن
دوم اینکه اگه خدا بخواد یکیشونو بگیره اون یکی رو هم بگیره چون میدونم چقد همو دوس دارن
بچه ها ب هر چه میپرستید براشون دعا کنید
____________________________________________________________________
بچه ها اگه اونجوری گفتمو خیلیاتونو ناراحت کردم واسه اینه که گفته بودن محمد حالش خیلی خیلی بده
محمد رفت بچه ها بعد اینکه رسید بیمارستان تو عمل تموم کرد
راضیه هم تو کماس
نمیدونم چیکار کنم و چی بگم
خدا ب هیشکی نشون نده
با اینکه باهاشون زیاد نزدیک نبودم ولی آتیش گرفتم
محمد رفت بچه ها بعد اینکه رسید بیمارستان تو عمل تموم کرد
راضیه هم تو کماس
نمیدونم چیکار کنم و چی بگم
خدا ب هیشکی نشون نده
با اینکه باهاشون زیاد نزدیک نبودم ولی آتیش گرفتم
آخرین ویرایش: