onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1] برونسپاری هوشمندانه توليد در خدمت نوآوری[/h] DEN-785777
سيدکامران باقری*
بخش سوم
برخی شرکتها در پروراندن ايده محصولات جديد و حتی ساخت نمونه اوليه آن محصولات موفقند؛ اما همانجا و قبل از رسيدن محصولات به بازار، کارشان گره میخورد. اين مشکل در شرکتهای کوچک و نوپا بيشتر به چشم میخورد. بسياری از اين شرکتها اساسا با هدف ساخت و فروش محصولی جديد شکل میگيرند و در ميانه راه زمينگير میشوند؛ اما دليل اين مشکل چيست؟ يکی از اين دلايل، گرفتار شدن در مشکلات و پيچيدگیهای توليد انبوه است.
خلق محصولات جديد معمولا نيازمند توانمندی بالايي در حوزه علمی و فنی مربوطه است؛ اما وقتی کار به توليد انبوه میرسد، ملاحظات ديگری در کنار ملاحظات فنی پررنگ میشوند. معمولا تخصصهای لازم برای ساخت خط توليد با تخصصهای لازم برای ساخت نمونه اوليه بسيار متفاوتند. مثلا برای توليد انبوه يک قطعه الکترونيکی که توسط يک يا چند مهندس الکترونيک طراحی شده، به انواع تخصصهای ديگر همچون طراحی صنعتی، قالبريزی، کنترل و ابزار دقيق، بستهبندی و... نياز است. بايد مکان بزرگی به توليد اختصاص يابد. خريد و تجهيز مکان مناسب، کاری دشوار است. گاهی لازم است انواع مجوزهای قانونی، تاييديهها و استانداردها اخذ شوند. فرآيند گرفتن اين مجوزها میتواند به نوبه خود کاری زمانبر و سخت باشد. همچنين توليد انبوه، نيازمند منابع مالی فراوان است و آشنايي خوب با روشهای تامين مالی را میطلبد. فهرست اين ملاحظات طولانی است.
خلاصه اينکه برخی شرکتها که در خلق و ساخت نمونه اوليه محصولات جديد خوب عمل میکنند، در مرحله توليد انبوه گرفتار میشوند؛ چون تخصص، منابع و تجربه لازم برای اين کار را ندارند. هسته اوليه اين نوآوریها معمولا توسط تيمی از مهندسين توانمند و خلاق شکل میگيرد؛ اما آنها درگير اموری میشوند که با آن ناآشنايند و از آن لذت نمیبرند. اين امر باعث میشود که از سرعت و کيفيت پيشرفت کار کاسته شود و تمام انرژی اين تيم خلاق صرف اموری شود که برای آنها غيرتخصصی و ملالآورند. اين تيم حتی اگر خوششانس باشد و با تاخير و خسته به مرحله توليد انبوه برسد، شايد با دو سناريوی تلخ ديگر روبهرو شود: (1) شرکتهای بزرگ و باتجربه در توليد انبوه، از محصول آنها ايده بگیرند و محصولی مشابه را با سرعتی بيشتر و قيمتی کمتر به بازار عرضه کنند و (2) در زمانی که آنها درگير مشکلات توليد انبوه بودند، شرکت ديگری بتواند نسل بعدی محصول را به بازار برساند و توجه مشتريان را به خود جلب کند. نبايد فراموش کرد که مزيت اصلی اين تيمهای خلاق، همان دانش فنی و توان ايدهپردازی آنهاست و پرداختن به توليد انبوه و مشکلات آن، آنها را از مزيت اصلیشان دور میکند؛ اما برای رفع اين مشکل چه میتوان کرد؟
آشنايي با تجربه شرکت صوتآذين در این زمينه میتواند آموزنده باشد. در سال 1377 شرکت صوت آذين بهمنظور ساخت و فروش يک محصول موسيقايي جديد بنيان گذاشته شد. اين محصول يک تيونر جديد بود که میتوانست ربع پردههاي توليد شده توسط سازهاي موسيقي ايراني را شناسايي کرده و نمايش دهد. نخستين نمونه اين محصول که در سال 1378 روانه بازار شد، بدنهای چوبی و ابتدايي داشت. در نسل دوم، بدنه چوبي دستگاه که بسيار مشکلساز بود، حذف و با جعبههاي پلاستيکي جايگزين و در سال 1381 براي فروش عرضه شد. اما تقاضا برای اين محصول رو به افزايش بود و مديران اين شرکت با توجه به مشکلات فزاينده توليد بر آن شدند که ساخت نسل جديد محصول خود را به يك شركت توانمند و باتجربه خارجي واگذار کنند. به همين دليل پس از ارزيابي توانمندي چند شركت، يك شرکت چينی را انتخاب و قرارداد ساخت محصول را با آن منعقد کردند. توان مهندسي و تجربه شرکت توليدکننده بهگونهاي بود که به فاصله اندکي پس از توافق اوليه، کار توليد انبوه محصول شروع شد و توانست کل نياز بازار ايران را با هزينهای اندک پوشش دهد. در نتيجه نسل سوم اين محصول نوآورانه در سال 83 توليد و بهصورت يک محصول صنعتي به همراه تمام لوازم جانبی لازم به بازار عرضه شد. اين محصول شکل و شمايلی حرفهای و قيمتی مناسب داشت. با برونسپاری توليد انبوه، شرکت صوتآذين توانست فعاليتهای پژوهشی و نوآورانه خود را با تمرکز بيشتری دنبال کند. در نتيجه از سال 1383 به بعد اين شرکت توانست بارها آن محصول نوآورانه خود را بهبود دهد و ويژگیهای بيشتری به آن بيفزايد. همين تداوم در نوآوری باعث شده تا بازار اين محصول بومی روز به روز در ايران افزايش يابد. بهتازگی اين شرکت توانسته با طراحی و ساخت نمونهای ويژه از اين محصول متناسب با موسيقی ترکی، بازار بزرگ کشور ترکيه را نيز هدف بگیرد و بازار محصولات خود را از مرزهای ايران فراتر ببرد. نگاهی دقيق به اين تجربه موفق نشان میدهد که برگ برنده برخی شرکتها، نوآوری است. اين شرکت با تصميم درست خود در برونسپاری توليد، چندين مزيت را همزمان به دست آورد: 1-برونسپاری توليد و پرهيز از مشکلات ريز و درشت آن باعث شد که اين شرکت بر فعاليتهای پژوهشی و نوآورانه خود متمرکز شود و بر عمق آنها بيافزايد؛ 2- برونسپاری توليد و تکيه بر توان و تجربه بالای مهندسی شرکت همکار باعث شد که سرعت رساندن ايدههای نو به بازار بسيار افزايش يابد؛ 3- اين کار توانست هزينهها و در نتيجه قيمت محصول را هم کاهش دهد؛ 4- اين شرکت توانست سرمايهگذاری سنگين اوليه در خط توليد را به هزينه متغير تبديل کند و از اين راه بر انعطافپذيری خود بيفزايد؛ بهگونهایکه هر زمان که اراده کند توليد نسل جديدی از محصول را به شرکتهای همکار سفارش دهد.
البته برونسپاری برای همه شرکتها و هرگونه فعاليتی قابل تجويز نيست. برای نمونه، شرکتها نبايد در حوزه مزيت رقابتی خود دست به برونسپاری بزنند. مزيت رقابتی شرکت صوتآذين در «تخصص ميانرشتهای آهنگسازي و توسعه نرمافزار» است. اين شرکت نه تنها اين حوزه را برونسپاری نکرده، بلکه با بهکارگيری خبرگان بيشتر در اين زمينه، بر استحکام اين مزيت خود کوشيده است. بنابراين با يک برنامهريزی هوشمندانه میتوان برونسپاری توليد را در خدمت نوآوری قرار داد و از اين راه در بازار مزيت آفريد..
*مشاور مديريت نوآوری و مالکيت فکری
(kambagheri@yahoo.com)
سيدکامران باقری*
بخش سوم
برخی شرکتها در پروراندن ايده محصولات جديد و حتی ساخت نمونه اوليه آن محصولات موفقند؛ اما همانجا و قبل از رسيدن محصولات به بازار، کارشان گره میخورد. اين مشکل در شرکتهای کوچک و نوپا بيشتر به چشم میخورد. بسياری از اين شرکتها اساسا با هدف ساخت و فروش محصولی جديد شکل میگيرند و در ميانه راه زمينگير میشوند؛ اما دليل اين مشکل چيست؟ يکی از اين دلايل، گرفتار شدن در مشکلات و پيچيدگیهای توليد انبوه است.
خلق محصولات جديد معمولا نيازمند توانمندی بالايي در حوزه علمی و فنی مربوطه است؛ اما وقتی کار به توليد انبوه میرسد، ملاحظات ديگری در کنار ملاحظات فنی پررنگ میشوند. معمولا تخصصهای لازم برای ساخت خط توليد با تخصصهای لازم برای ساخت نمونه اوليه بسيار متفاوتند. مثلا برای توليد انبوه يک قطعه الکترونيکی که توسط يک يا چند مهندس الکترونيک طراحی شده، به انواع تخصصهای ديگر همچون طراحی صنعتی، قالبريزی، کنترل و ابزار دقيق، بستهبندی و... نياز است. بايد مکان بزرگی به توليد اختصاص يابد. خريد و تجهيز مکان مناسب، کاری دشوار است. گاهی لازم است انواع مجوزهای قانونی، تاييديهها و استانداردها اخذ شوند. فرآيند گرفتن اين مجوزها میتواند به نوبه خود کاری زمانبر و سخت باشد. همچنين توليد انبوه، نيازمند منابع مالی فراوان است و آشنايي خوب با روشهای تامين مالی را میطلبد. فهرست اين ملاحظات طولانی است.
خلاصه اينکه برخی شرکتها که در خلق و ساخت نمونه اوليه محصولات جديد خوب عمل میکنند، در مرحله توليد انبوه گرفتار میشوند؛ چون تخصص، منابع و تجربه لازم برای اين کار را ندارند. هسته اوليه اين نوآوریها معمولا توسط تيمی از مهندسين توانمند و خلاق شکل میگيرد؛ اما آنها درگير اموری میشوند که با آن ناآشنايند و از آن لذت نمیبرند. اين امر باعث میشود که از سرعت و کيفيت پيشرفت کار کاسته شود و تمام انرژی اين تيم خلاق صرف اموری شود که برای آنها غيرتخصصی و ملالآورند. اين تيم حتی اگر خوششانس باشد و با تاخير و خسته به مرحله توليد انبوه برسد، شايد با دو سناريوی تلخ ديگر روبهرو شود: (1) شرکتهای بزرگ و باتجربه در توليد انبوه، از محصول آنها ايده بگیرند و محصولی مشابه را با سرعتی بيشتر و قيمتی کمتر به بازار عرضه کنند و (2) در زمانی که آنها درگير مشکلات توليد انبوه بودند، شرکت ديگری بتواند نسل بعدی محصول را به بازار برساند و توجه مشتريان را به خود جلب کند. نبايد فراموش کرد که مزيت اصلی اين تيمهای خلاق، همان دانش فنی و توان ايدهپردازی آنهاست و پرداختن به توليد انبوه و مشکلات آن، آنها را از مزيت اصلیشان دور میکند؛ اما برای رفع اين مشکل چه میتوان کرد؟
آشنايي با تجربه شرکت صوتآذين در این زمينه میتواند آموزنده باشد. در سال 1377 شرکت صوت آذين بهمنظور ساخت و فروش يک محصول موسيقايي جديد بنيان گذاشته شد. اين محصول يک تيونر جديد بود که میتوانست ربع پردههاي توليد شده توسط سازهاي موسيقي ايراني را شناسايي کرده و نمايش دهد. نخستين نمونه اين محصول که در سال 1378 روانه بازار شد، بدنهای چوبی و ابتدايي داشت. در نسل دوم، بدنه چوبي دستگاه که بسيار مشکلساز بود، حذف و با جعبههاي پلاستيکي جايگزين و در سال 1381 براي فروش عرضه شد. اما تقاضا برای اين محصول رو به افزايش بود و مديران اين شرکت با توجه به مشکلات فزاينده توليد بر آن شدند که ساخت نسل جديد محصول خود را به يك شركت توانمند و باتجربه خارجي واگذار کنند. به همين دليل پس از ارزيابي توانمندي چند شركت، يك شرکت چينی را انتخاب و قرارداد ساخت محصول را با آن منعقد کردند. توان مهندسي و تجربه شرکت توليدکننده بهگونهاي بود که به فاصله اندکي پس از توافق اوليه، کار توليد انبوه محصول شروع شد و توانست کل نياز بازار ايران را با هزينهای اندک پوشش دهد. در نتيجه نسل سوم اين محصول نوآورانه در سال 83 توليد و بهصورت يک محصول صنعتي به همراه تمام لوازم جانبی لازم به بازار عرضه شد. اين محصول شکل و شمايلی حرفهای و قيمتی مناسب داشت. با برونسپاری توليد انبوه، شرکت صوتآذين توانست فعاليتهای پژوهشی و نوآورانه خود را با تمرکز بيشتری دنبال کند. در نتيجه از سال 1383 به بعد اين شرکت توانست بارها آن محصول نوآورانه خود را بهبود دهد و ويژگیهای بيشتری به آن بيفزايد. همين تداوم در نوآوری باعث شده تا بازار اين محصول بومی روز به روز در ايران افزايش يابد. بهتازگی اين شرکت توانسته با طراحی و ساخت نمونهای ويژه از اين محصول متناسب با موسيقی ترکی، بازار بزرگ کشور ترکيه را نيز هدف بگیرد و بازار محصولات خود را از مرزهای ايران فراتر ببرد. نگاهی دقيق به اين تجربه موفق نشان میدهد که برگ برنده برخی شرکتها، نوآوری است. اين شرکت با تصميم درست خود در برونسپاری توليد، چندين مزيت را همزمان به دست آورد: 1-برونسپاری توليد و پرهيز از مشکلات ريز و درشت آن باعث شد که اين شرکت بر فعاليتهای پژوهشی و نوآورانه خود متمرکز شود و بر عمق آنها بيافزايد؛ 2- برونسپاری توليد و تکيه بر توان و تجربه بالای مهندسی شرکت همکار باعث شد که سرعت رساندن ايدههای نو به بازار بسيار افزايش يابد؛ 3- اين کار توانست هزينهها و در نتيجه قيمت محصول را هم کاهش دهد؛ 4- اين شرکت توانست سرمايهگذاری سنگين اوليه در خط توليد را به هزينه متغير تبديل کند و از اين راه بر انعطافپذيری خود بيفزايد؛ بهگونهایکه هر زمان که اراده کند توليد نسل جديدی از محصول را به شرکتهای همکار سفارش دهد.
البته برونسپاری برای همه شرکتها و هرگونه فعاليتی قابل تجويز نيست. برای نمونه، شرکتها نبايد در حوزه مزيت رقابتی خود دست به برونسپاری بزنند. مزيت رقابتی شرکت صوتآذين در «تخصص ميانرشتهای آهنگسازي و توسعه نرمافزار» است. اين شرکت نه تنها اين حوزه را برونسپاری نکرده، بلکه با بهکارگيری خبرگان بيشتر در اين زمينه، بر استحکام اين مزيت خود کوشيده است. بنابراين با يک برنامهريزی هوشمندانه میتوان برونسپاری توليد را در خدمت نوآوری قرار داد و از اين راه در بازار مزيت آفريد..
*مشاور مديريت نوآوری و مالکيت فکری
(kambagheri@yahoo.com)