تا اسکیسو کنکور گشت پدید--- کس به ز می ناب ندید
در عجبم ز کار داوطلبان--بدون شراب چه خواهند کشید؟؟
دی، اسکیسننده ای بدامن مادر گریست زار
کز داوران کوی دانشگاه، بمن کس نظر نداشت
دیروز، در میانه ی داوری، ز اسکیسننده ها
آن حجت شاه شد که اسکیس بی مقیاس ارزش نداشت
دیگر ای داوطلب اسکیس نمای ماژیک فروش
با راندوی عجب، عیب خود مپوش
دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال شیتم بودم
نشد جواب بگیرم سلام های سلامگاهم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
دلگیرم از حجت و آزرده ام ز توکلی
امشب دگر ز هر که و هر راندو خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین داوری بی مقیاس دل آزار خسته ام
آخرین ویرایش: