برای شهریار بخوانید...

Sarp

مدیر بازنشسته


صاحب این عکس را می شناسید،فارس باشید یا ترک بر گردنتان حق دارد.اگر فارس هستید که دیوان اشعار فارسی وی آخرین نسل شعر کلاسیک فارسی بود و مطمئن باشید همانند آن دیگر نخواهید دید.

اگر ترک هستید تنها شعر سهندیه که چند دقیقه قبل ارسال نمودم کفایتتان کند،بدانید که هزار حرف ناگفته در حق پایمال شده یتان را ولو به شیوه ی رمز وار بازگو کرده است.

سهندیه فراتر از یک صنعت ادبی ست،مهم نیست که اهل شعر باشید و یا نباشید،اگر آن شعر را از اول تا آخر بخوانید خواهید فهمید که با که طرف هستید.

دوستان امروز برایمان روز تلخی بود،اما می دانید چیست باید فرقی میان مرد و نامرد باشد،

پس اکنون برای شادی روح این مرد حمد و سوره ای بخوانید،
 

Tabrizli Atila

اخراجی موقت
سلام استاد
استاد چه غریبانه رفتی و اکنون چه آشنا شدی که برایت سریال میسازند
روز مرگت روز شعر میشود عجب انگار اینان همانهایی نیستند که بر دلت داغ گزاشتند عجب گستاخانه برایت شب شعر میگیرند استاد میخواهند تو را از ما بگیرند اینان میخواهند به ما یاد بدهند تو اصلا تورک نبودی
استاد چه خوب شد که رفتی و این روزها را ندیدی استاد زبانمان را به سخره گرفته اند برایشان سوژه ی جوک شده ایم حیدربابای تو را با زبان سوسک یکی دانسته اند
استاد چه خوب شد که رفتی و این روزها را ندیدی دختر مهربانت به سریال شهریار اعتراض کرد سانسورش کردند تو را انقلابی نام دادند
استاد چه خوب شد که رفتی و این روزها را ندیدی همشهریانت را به خاطر دفاع از تو و هزاران تورک زبان به گلوله بستند همانکه که کنارت نشسته بود صدایش در نیامد انگار نشید صدای رگبار هارا
استاد چه خوب شد که رفتی و این روزها را ندیدی کسروی را برایمان بزرگ کرده اند او را از همه سر میداند نبودی ببینی زهتابی را ......... آنانکه به عزایش رفته بودند را کتک زدند خوب شد که ندیدی باز هم گفتند عر عر میکند تورک
استاد چه خوب شد که رفتی و این روزها را ندیدی..............​
 

Sarp

مدیر بازنشسته
27 شهریور"روز ملّی شعر و ادب ایران" !

حسن راشدی

روز 27 شهریور سال 1367 ، روز خاموشی استاد شهریار، شهریار سخن ایران و آذربایجان است. شاعری که شعر ترکی " حیدر بابایه سلام " اش به نوشته بسیاری از مطبوعات(روزنامه " ایران " شنبه 21 شهریور 1383 شماره 2909) به بیش از 90 زبان زنده دنیا ترجمه شده است ، و از این منظر است که استاد شهریار شناخته شده ترین شاعر آذربایجانی در دنیا بخصوص در بین کشورهای ترک زبان است .
در سال 1381 به پیشنهاد نماینده آذربایجانی مجلس شورای اسلامی و تصویب شورای انقلاب فرهنگی، به پاس گرامیداشت یاد و خاطره استاد شهریار و تحکیم مودّت و دوستی بین اقشار مختلف جامعه، روز بیست وهفتم شهریور ماه، " روز ملّی شعر و ادب ایران " نامگذاری شد .

انتخاب چنین روزی به این نام هم بی دلیل نبود، چرا که اشعار فارسی شهریار چون، " علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را "، "آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا "، " ای وای مادرم "، " پیام به انیشتین "و دیگر اشعار استاد شهریار به عنوان شاعر معاصر مشهور خاص و عامّ، و خود وی مورد احترام قریب باتفاق جامعه ایران با زبانها و فرهنگهای گوناگون بود .

این نامگذاری بجا، استاد شهریار را به سمبل دوستی و اخوت بین ملل و اقوام کشور بخصوص به عنوان نماد و نماینده بارز ادب و فرهنگ ترکی آذربایجانی و فارسی کشور که سخنگویان این دو زبان اکثریت جمعیت کشور را تشکیل میدادند تبدیل کرد.

از طرفی شهریار، با اشعار ترکی اش، بخصوص با منظومه " حیدر بابایه سلام " اش به محبوب ترین شاعر آذربایجانی و مشهورترین آن در جهان تبدیل شده بود که منظومه " حیدر بابا" به عنوان شاهکار ادبی کم نظیر توجه ادب دوستان دنیا قرار گرفته و در اکثر دانشگاه های جهان از جمله دانشگاه " کلمبیا " در ایالات متحده آمریکا مورد بحث رساله دکترا قرار گرفته بود (روزنامه " ایران " شنبه 21 شهریور 1383 شماره ۲۹۰۹) .

این اتفاق خوب یعنی نامیدن روز 27 شهریور به نام " روز ملّی شعر و ادب ایران" با استقبال اکثریت جامعه چند زبانی و چند فرهنگی ایران مواجه گردید.

با نامیده شدن روز 27 شهریور به عنوان روز ملّی شعر و ادب ایران که معنا و مفهوم روز شعر و ادب همه زبانها و فرهنگهای کشور چون ترکی، فارسی، کردی، عربی، ترکمنی،بلوچی و غیره را می رساند، رضایت سخنگویان همه زبانها و فرهنگهای غنی کشورمان را فراهم آورد.

لاکن چند صباحی از این تصویب نگذشته بود که صداهای مخالف و آنهایی که ایران را مساوی فارس میدانستند بلند شد و زبان به اعتراض گشودند ، چرا که شاعری که روز وفات او به عنوان " روز ملّی شعر و ادب ایران " نامیده شده بود شاعری بود که علاوه بر دیوان سه جلدی و قطورش که به زبان فارسی سروده بود و مشهورترین شاعر معاصر در بین اقشار مختلف جامعه ایران از فارس و غیر فارس بود، دیوان کوچکی هم داشت که به زبان مادری اش یعنی به زبان ترکی آذربایجانی که نزدیک به نصف جمعیت کشور به آن زبان صحبت میکردند سروده بود و اتفاقاً در بین این دیوان کوچکش هم منظومه حیدر بابایش جهانی شده بود، یعنی شهریار جهانی شده بود با حیدر بابایش !

گناه بزرگ شهریار هم همین بود؛ جهانی شدن شهریار با سروده غیر فارسی اش مورد خشم و غضب شوونیسم شده بود. از نظر شوونیسم کسی حق سرودن اشعار غیر فارسی در ایران ندارد؛ اگر هم اشعار غیر فارسی بسراید حقّ مشهور شدن در ایران و جهان ندارد؛ و شهریار هم دچار چنین خشمی شد !!بهاء‌الدين خرمشاهي ـ پژوهشگر ـ انتخاب شهريار ابراز نگراني كرده بود كه " اين انتخاب ممكن است حركت‏هاي پان‌تركيسم را موجب شود و عليه مسائل ملي ما باشد! "

پرويز ورجاوند - نيز متذكر شده بود: "اميدوارم با اين انتخاب ذهنيت قوميت‌گرايي در جامعه ايران به‌وجود نيايد " !
البته اين انتخاب موافقاني نيز داشت؛ محمود عباديان ـ مدرس زبان و ادبيات فارسي دانشگاه‌هاي تهران - انتخاب شهريار را به‌عنوان شاعري صاحب قريحه و عامل ايجاد وحدت بين ملت ايران (فارس ) و آذري (ترك )، صحيح دانسته بود و حتا رضا انزالي‌نژاد - عضو هيات علمي دانشگاه فردوسي مشهد ـاعتقاد داشت: شهريار شاعر بزرگي است و " آناني كه گمان مي‏كنند يك شاعر آذري در رديف شاعران درجه يك نبايد بيايد، گرايش متعصابه دارند."
مدرسان دانشگاه‌هاي تبريز نيز بر منطقي بودن اين نامگذاري تاكيد داشتند؛ باقر صدري‌نيا با بيان اينكه به‌خاطر يك نامگذاري كه افتخار و هويت ملي ماست، نبايد اختلافي پيش بيايد، عنوان كرده بود: " چنين سخني كه مثلا چرا شهريار باشد و ديگري نباشد، كودكانه است. "
معصومه معدن‌كن هم اين انتخاب را در ايجاد تعامل فرهنگ‏ها و تفاهم در ميان آنها بسيار مؤثر توصيف كرده بود و نعمت‌الله موسوي نيز با صحه گذاشتن بر همين موضوع، معتقد بود: " از آنجا كه شهريار برجسته‏ترين شاعر كلاسيك‌سراي معاصر است، درنتيجه اين انتخاب بدون انتخاب روز حافظ‏ها، نظامي‏ها و سعدي‏ها درست است"
محمدعلي سپانلو نيز از موافقان اين انتخاب بود و منوچهر آتشي، از مخالفان آن.

ضیا موحّد گفت : " شهریار در حدی نیست که روز ملّی شعر و ادب به نام او باشد " ( روزنامه "ایران " چهار شنبه 3 مهر 1381 صفحه 20)؛ و اما مخالفان پرده دري و جسارت را به بينهايت رساندند و چیزهایی سخیف زیادی گفتند و حتی جسارت به خرج داده کاریکاتور استاد شهریار را کشیدند !!

اما کسانی در انتخاب این روز سخن از ترس از پان ترکیسم و قومیت گرایی می زدند که خود سخت گرفتار افکار پان فارسیستی و شوونیسم بودند؛ چه، همه امکانات کشور از آموزش ابتدایی تا دانشگاه، از رادیو – تلویزیون گرفته تا مطبوعات و سینما و تئاتر و غیره همه در اختیار زبان فارسی بود و بقیه زبانها با کثرت سخنگویانشان تقریباً هیچگونه حضوری در این رسانه ها در کشور نداشتند ، پس اینها از کدام پان و از کدام قومیت گرایی سخن می گفتند ؛ اينها حتي كمترين حقوق مدني هم به غير فارس زبانان بخصوص تركان قائل نبودند ، به قول معروف پیش میگرفتند تا پس نیفتند !

گویی در کشور فقط فارس زبانان صاحب كشورند و زبان فارسی هم مقدس و آسماني است و بقیه مردم بيگانه و زبانشان هما لعنت شده و هيچگونه حقوق مدني هم در اين كشور ندارند و هر کسی هم در زبان دیگری جز فارسی اشعاری داشته باشد باید لعین باشد!

و این چنین شد که شهریاری که در اشعار ترکی اش هم جز انساندوستی پیام دیگری برای بشریت نداشت مثل:

گؤز یاشینا باخان اولسا قان آخماز

انسان اولان خنجر بئلینه تاخماز

(کسانی که اشک چشم ستمدیدگان را درک کنند هر گز شمشیر ظلم بر کمر نمی آویزند )

مورد لعن و نفرین قرار گرفت و در نهایت " روز ملّی شعر و ادب ایران " را به " روز شعر و ادب فارسی " تبدیل کردند که مبادا غیر فارس زبانان ایران هم برای خود و زبان خود در ایران جایگاهی را تصور کنند !

و از آن سال به بعد همه ساله در 27 شهریور افرادی در رادیو و تلویزیون ظاهر می شوند و از اشعار فارسی شهریار صحبت می کنند و تحلیل ها می دهند که انگار شهریار فقط به زبان فارسی شعر سروده است و شعر ترکی او به 90 زبان زنده دنیا ترجمه نشده است !
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز


صاحب این عکس را می شناسید،فارس باشید یا ترک بر گردنتان حق دارد.اگر فارس هستید که دیوان اشعار فارسی وی آخرین نسل شعر کلاسیک فارسی بود و مطمئن باشید همانند آن دیگر نخواهید دید.

اگر ترک هستید تنها شعر سهندیه که چند دقیقه قبل ارسال نمودم کفایتتان کند،بدانید که هزار حرف ناگفته در حق پایمال شده یتان را ولو به شیوه ی رمز وار بازگو کرده است.

سهندیه فراتر از یک صنعت ادبی ست،مهم نیست که اهل شعر باشید و یا نباشید،اگر آن شعر را از اول تا آخر بخوانید خواهید فهمید که با که طرف هستید.

دوستان امروز برایمان روز تلخی بود،اما می دانید چیست باید فرقی میان مرد و نامرد باشد،

پس اکنون برای شادی روح این مرد حمد و سورhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_gol.gifه ای بخوانید،

درود بر شهریار کبیر
:gol::gol::gol::gol::gol:
میتونی چند تا از شعر های باحالش را بزاری که یک تجدید خاطره کنیم :gol:
 

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
[/CENTER]
سلام استاد
استاد چه غریبانه رفتی و اکنون چه آشنا شدی که برایت سریال میسازند
روز مرگت روز شعر میشود عجب انگار اینان همانهایی نیستند که بر دلت داغ گزاشتند عجب گستاخانه برایت شب شعر میگیرند استاد میخواهند تو را از ما بگیرند اینان میخواهند به ما یاد بدهند تو اصلا تورک نبودی
استاد چه خوب شد که رفتی و این روزها را ندیدی استاد زبانمان را به سخره گرفته اند برایشان سوژه ی جوک شده ایم حیدربابای تو را با زبان سوسک یکی دانسته اند
استاد چه خوب شد که رفتی و این روزها را ندیدی دختر مهربانت به سریال شهریار اعتراض کرد سانسورش کردند تو را انقلابی نام دادند
استاد چه خوب شد که رفتی و این روزها را ندیدی همشهریانت را به خاطر دفاع از تو و هزاران تورک زبان به گلوله بستند همانکه که کنارت نشسته بود صدایش در نیامد انگار نشید صدای رگبار هارا
استاد چه خوب شد که رفتی و این روزها را ندیدی کسروی را برایمان بزرگ کرده اند او را از همه سر میداند نبودی ببینی زهتابی را ......... آنانکه به عزایش رفته بودند را کتک زدند خوب شد که ندیدی باز هم گفتند عر عر میکند تورک
استاد چه خوب شد که رفتی و این روزها را ندیدی..............​

عزیر من.لطفا این تاپیک را در نژآد و این چیز ها خراب نکن.
البته متن شما خیلی هم قشنگ بود.
ولی باور کن .من به عنوان یک ایرانی که پارس هم نیستم.
چون مادرم اهل مازندران هست و فقط پدرم فارس هست.
هر وقت نام شهریار را میشنوم.غرور تمام وجودم را فرا میگیره.
شهریارهرچه که بود.ولی یک ایرانی بود.
نمیگم نژاد ایرانی.میگم ایرانی بود.
شما میگید ترک بود.شما میگید اذری بود.
من هم میگم بود.بر منکرش لعنت
و من به ایشون افتخار میکنم.
واقعا بعضی شعر هایش را که میخونم.
میبینم که یک انسان چقدر میتونی فهم و شعور و منطق داشته باشه
من فقط میخواستم بگم که این تاپیک هم مثل تاپیک های نژآدی دیگه الوده بشه؟؟؟
:gol::gol::gol::gol::gol:
 

SHRP

همکار مدیر تالار مهندسی کامپیوتر متخصص برنامه نوی
کاربر ممتاز
خدا رحمتش كنه
برو اي گداي مسكين در خانه علي زن....
 
  • Like
واکنش ها: Sarp

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدن که یه شعر به اسم استاد واسه ..... ساختن.
واقعا حالم به هم خورد
 

Sarp

مدیر بازنشسته
دیدن که یه شعر به اسم استاد واسه ..... ساختن.
واقعا حالم به هم خورد
عزیز من نمیخوای که استاد بیاد بگه :

"ای محمدرضا پهلوی خر توئی یا من ؟"

میشه ؟
نمیشه دیگه

شهریار منظورش شخص یا اشخاص تقصیرکار هست
تقصیرکار هم معلومه کی بوده
دربار پهلوی !

تو شعر و ادبیات از این تشبیهات و اسعاره ها زیاد استفاده میشه
حافظ تو شهراش از مستی می سخن میگه ، پس باید دیوانش ممنوع الچاپ بشه که چون میخوار بوده !:surprised:
 

Sarp

مدیر بازنشسته
علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را
که به ماسوا فکندي همه سايه‌ي هما را

دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين
به علي شناختم به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علي گرفته باشد سر چشمه‌ي بقا را

مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو اي گداي مسکين در خانه‌ي علي زن
که نگين پادشاهي دهد از کرم گدا را

بجز از علي که گويد به پسر که قاتل من
چو اسير تست اکنون به اسير کن مدارا

بجز از علي که آرد پسري ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهداي کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز ميان پاکبازان
چو علي که ميتواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحيرم چه نامم شه ملک لافتي را

بدو چشم خون فشانم هله اي نسيم رحمت
که ز کوي او غباري به من آر توتيا را

به اميد آن که شايد برسد به خاک پايت
چه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تويي قضاي گردان به دعاي مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چوناي هردم ز نواي شوق او دم
که لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را

«همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهي
به پيام آشنائي بنوازد و آشنا را»

ز نواي مرغ يا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهريارا
 

Sarp

مدیر بازنشسته
 

Sarp

مدیر بازنشسته
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند
در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا؟
در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟
شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کردی سفر
این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا؟
 

Sarp

مدیر بازنشسته
وی اولین دفتر شعر خود را در سال ۱۳۰۸ با مقدمهٔ ملک‌الشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری منتشر کرد. بسیاری از اشعار او به فارسی و ترکی آذربایجانی جزء آثار ماندگار این زبان‌هاست. منظومهٔ حیدربابایه سلام که در سال ۱۳۳۳ سروده شده‌است، از مهم‌ترین آثار ادبی ترکی آذربایجانی شناخته می‌شود.

گفته می‌شود شهریار دانشجوی سال آخر رشتهٔ پزشکی بود که عاشق دختری شد. پس از مدتی خواستگاری نیز از سوی دربار برای دختر پیدا می‌شود. گویا خانوادهٔ دختر با توجه به وضع مالی محمدحسین تصمیم می‌گیرند که دختر خود را به خواستگار مرفه‌تر بدهند. این شکست عشقی بر شهریار بسیار گران آمد و با این‌که فقط یک سال به پایان دورهٔ ۷ سالهٔ رشتهٔ پزشکی مانده‌بود، ترک تحصیل کرد. شهریار بعد از این شکست عشقی که منجر به ترک تحصیل وی می‌شود. به‌صورت جدی به شعر روی می‌آورد و منظومه‌های بسیاری را می‌سراید. غم عشق حتی باعث مریضی و بستری‌شدن وی در بیمارستان می‌شود. ماجرای بیماری شهریار به گوش دختر می‌رسد و همراه شوهرش به عیادت محمدحسین در بیمارستان می‌رود. شهریار پس از این دیدار، شعری را در بستر می‌سراید. این شعر بعدها با صدای غلامحسین بنان به‌صورت آواز درآمد.
 

f.saba

عضو جدید
:gol: :gol:شهریار بابا روحون شاد اولسون:gol::gol:

سن یاریمین قاصدی سن

ایلش سنه چای دئمیشم



خیالینی گوندریب دی

بسکی من آخ وای دئمیشم



آخ گئجه لر یاتمامیشام

من سنه لای لای دئمیشم



سن یاتالی من گوزومه

اولدوزلاری سای دئمیشم



هر کس سنه اولدوز دئیه

اوزوم سنه آی دئمیشم



سندن سونرا حیاته من

شیرین دیسه زای دئمیشم



هر گوزه لدن بیرگول آلیب

سن گوزه له پای دئمیشم



سنین گون تک باتماغیوی

آی باتانا تای دئمیشم



ایندی یایا قیش دئییرم

سابق قیشا یای دئمیشم



گاه طویووی یاده سالیب

من ده لی نای نای دئمیشم



سونرا یئنه یاسه باتیب

آغلاری هایهای دئمیشم



اتک دولی دریا کیمی

گوز یاشیما چای دئمیشم



عمره سوره ن من قره گون

آخ دئمیشم وای دئمیشم
 

f.saba

عضو جدید
شهریارا چه می‌كنی با ما

چیست پنهان تو را درون صدا؟

شعرت ار پارسی بود، شكراست

ور كه تركی‌ست برترین هنر است

سخنت عطر آسمان دارد

بوی صد غنچه در دهان دارد

لایه لایه است معنی سخنت

همچو گل تو به توست پیرهنت

چون «بهار آفتاب» تبریزی

گرم و دلچسب و شادی‌انگیزی

چشمه‌ای در سخن، «سخن جوشی»

می‌تراود ز تو، نمی‌كوشی

مثل گلپونه‌های نوروزی

سبز و خوش طعم و تند و لب‌سوزی

گرم و گیراست چون نگاه غزال

نرم و پویا چو چشمه‌های زلال

*

چون به نام «علی رسی به فراز

شعرت آید به پیش وی به نماز

از علی درخورِ «علی» گویی

در رُخش چهرة خدا جویی

گویی از مهرِ «حیدر» است كه كوه

یافت در شعرِ تركیِ تو شكوه

قله‌ی كوهِ «حیدربابا»

می‌رسد تا به عرش پاك خدا

این چه كوه است و چون بود آنجا

كه بود هم بهشت و هم دریا

هم بهشت خیال و جان و دل است

هم رگ و ریشه‌اش در آب و گل است

گرنه دریاست، اوج غم زچه رو

اندر آن موج می‌زند هرسو

یادت آید در آن چه‌ها گفتی

وین دُر نغز را چسان سُفتی؟

چون حكایت زخشكناب كنی

دل ما را زغصه آب كنی

گرچه با كوه هم سخن شده‌ای

قصه خوانِ غمِ وطن شده‌ای

روح صدزندگی در‌ آن پیداست

نقش برجسته گذشته ماست

باغچه، عاشق و سه تار و اتاق

كوچه باغ ده و تنور و اجاق

درفكندن به پنجره از بام

شال را بهر كشمش و بادام

آن جوانان و رسم نامزدی

همگی دور از كژّی و بدی

***

شهریارا دوباره شال بگیر

بفكن از بام، شال خویش به زیر

تا در آن، جایِ پسته و بادام

«دل» نهیم و روان كنیم به بام

شود آیا در آن شود جایم

شال گیرم به آسمان آیم؟

وانهم این جهان گلخن و زشت

از پَرِ شال تو رسم به بهشت؟

 
  • Like
واکنش ها: Sarp

Sarp

مدیر بازنشسته
امروز شاهد بودیم که نفاق گزاری فارس یه قطعه شعر منتسب به استاد گذاشته که آقایون . . . .هم تو کرنا کردند که استاد واسه آقا شعر گفته و . . . .!!
حالا . . . .

این هم جواب من،


شعر فوق بسیار ضعیف تر از آنی ست که به اشعار شهریار شبیه باشد،چه از نظر تناسب آرایه ها و چه از نظر ربط مضامین،مخصوصا اینکه استاد در شعر فارسی مهارت وافر داشتند. و واقعا این یک شعر بسیار ضعیف است.از طرفی تا به حال استاد در باب شخص غیر شاعر نسروده است،در مورد صابر و فضولی و سهند سه شاعر نامی و در باب انقلاب و غیره سروده است اما این یکی کمی جعلی به نظر می رسد.دست خط هم که مسأله چندان سختی نمی تواند باشد.البته برای تصدیق گفته ام قطعه شعری وجود دارد که در سال های بعد 62 سروده شده است که متأسفانه نمی توانم آن را در اینجا آورده و تفسیر کنم!

خداوند عاقبت همه ی ما را بخیر کند...
 

saray_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:



خدا بصیرتی به انان عطا فرماید که شهریار را با سریال تلویزیونیش شناختند
 
  • Like
واکنش ها: Sarp

Tabrizli Atila

اخراجی موقت
عزیر من.لطفا این تاپیک را در نژآد و این چیز ها خراب نکن.
البته متن شما خیلی هم قشنگ بود.
ولی باور کن .من به عنوان یک ایرانی که پارس هم نیستم.
چون مادرم اهل مازندران هست و فقط پدرم فارس هست.
هر وقت نام شهریار را میشنوم.غرور تمام وجودم را فرا میگیره.
شهریارهرچه که بود.ولی یک ایرانی بود.
نمیگم نژاد ایرانی.میگم ایرانی بود.
شما میگید ترک بود.شما میگید اذری بود.
من هم میگم بود.بر منکرش لعنت
و من به ایشون افتخار میکنم.
واقعا بعضی شعر هایش را که میخونم.
میبینم که یک انسان چقدر میتونی فهم و شعور و منطق داشته باشه
من فقط میخواستم بگم که این تاپیک هم مثل تاپیک های نژآدی دیگه الوده بشه؟؟؟
:gol::gol::gol::gol::gol:
شهریار رو خراب کنند ما هم نگاه کنیم؟
 

mehdix622

عضو جدید
کاربر ممتاز
تهرانين غيرتي يوخ شهرياري ساخلا ماغا
قشميشام تبريز گوي ياخجي يامان بللن سين

تهران غيرت نگهداري شهريار رو نداره
اومدم تبريز كه بد و حوب معلوم بشه


راستي 2 تا سوال؟
استاد برا كي سعر گفته اون وقت؟؟


اون شعر خر تويي يا من براي كي بوده ؟؟؟امهاي مغرض يا دربار؟؟
منظورم كلمه تو شعره نه هدف شعر
 

bita.m

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالا کجاشو دیدی

قسمتیش رو هم جدا کردم و تو ندیدی
حرفات.تاپیکات ایدولوژیهاتو دوس دارم به دل میشنه.احساس میکنم درونت یه جوریه.ادمه خاصی هستی اما مواظب خودت باش اینجا ایرانه:gol::gol::gol:
 

bita.m

عضو جدید
کاربر ممتاز
اويون اولدوخ
ايتيميز قورد اولالي،بيزده قاييديق قويون اولدوخ
ايت ايله قول-بويون اولدوخ
ايت الينده ن قاييديب،قوردادا بير زاد بويون اولدوخ
ايت ايله قول-بويون اولدوخ
قوردوموز ديشلريني هي قارا داشلاردا ايتيددي
قويونون دا ايشي بيتدي
سون سوخولدي سورويه ،بير سوروني سوءكدو –داغيتدي
اكيليب ،ايت گئديب ايتدي
بيزده باخدخ ايت ايله قورد آراسيندا اويون اولوخ
ايت ايله قول-بويون اولدوخ


Oyun oldux
itimiz qurd olali bizdə qayıtdıx qoyun oldux
Itilə qol boyun oldux
It əlindən qayıdıb qurdada bir zad boyun oldux
Itilə qol boyun oldux
Qurdumuz dişlərini hey qara daşlarda itiddi
Qoyununda işi bitdi
Son soxuldu sürüyə bir sürüni sökdü dağıtdı
əkilib it gedib itdi
bizdə baxdıx itilə qurd arasında oyun oldux
Itilə qol boyun oldux
 

mehdix622

عضو جدید
کاربر ممتاز
پاشو ای مست که دنیا همه دیوانه‌ی تست
همه آفاق پر از نعره‌ی مستانه‌ی تست
در دکان همه باده فروشان تخته است
آن که باز است همیشه در میخانه‌ی تست
دست مشاطه‌ی طبع تو بنازم که هنوز
زیور زلف عروسان سخن شانه‌ی تست
ای زیارتگه رندان قلندر برخیز
توشه‌ی من همه در گوشه‌ی انبانه‌ی تست
همت ای پیر که کشکول گدائی در کف
رندم و حاجتم آن همت رندانه‌ی تست
ای کلید در گنجینه‌ی اسرار ازل
عقل دیوانه‌ی گنجی که به ویرانه‌ی تست
شمع من دور تو گردم به کاخ شب وصل
هر که توفیق پری یافته پروانه‌ی تست
همه غواص ادب بودم و هر جا صدفیست
همه بازش دهن از حیرت دردانه‌ی تست
زهره گو تا دم صبح ابد افسون بدمد
چشمک نرگس مخمور به افسانه‌ی تست
ای گدای سرخوانت همه شاهان جهان
شهریار آمده دربان در خانه‌ی تست

 

Similar threads

بالا