** براي من نوشتي براي تو نوشتم**

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
پرنده پرید
گربه ای جست زد
مرغکی دیگر اواز نخواند
زمستان زودتر از همیشه امد
و من
باز هم
در گوشه ای دنج مینشینم
و فقط نگاه میکنم
به تو
و تو حتی حواست به
نگاهم نیست
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمیشه رو تو حساب کرد مثل آفتاب زمستون
می ری بیخبر نگفته میشی باز دوباره مهمون
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی چتر نماز باران میخوانم ،
برای دل عاشق بارانت...

تو را چون سایه می دیدم...
تورا چون بید می خواندم..
دراین احساس بی رنگی
تو را از خویش می راندم...
نه چون دستان تو سرداست و همچون شمعِ خاموشی...
نه چون اندک زمانی را به چشمانم نمی جوشی...
نه این که سایه ات قهراست و من درگیر احساسم
نه اینکه همچو یک کودک به دنبال پناهی غرق در رازم...
تو را ازخویش من راندم...
همان لحظه که احساسی عجیب از غربت قلبم
مرا فریاد زد:این چشم ها ازعشق خاموشند!
و او میگفت در دریای این چشمان
نه موجی از سر مهر
نه حتی از سر کینه!
ببین چشم تو را میگفت!
و من احساس کردم گاه سنگینم...

کمی با بغض...
کمی باحسرتی خودجوش
تو را ازخویش من راندم!
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را چون سایه می دیدم...
تورا چون بید می خواندم..
دراین احساس بی رنگی
تو را از خویش می راندم...
نه چون دستان تو سرداست و همچون شمعِ خاموشی...
نه چون اندک زمانی را به چشمانم نمی جوشی...
نه این که سایه ات قهراست و من درگیر احساسم
نه اینکه همچو یک کودک به دنبال پناهی غرق در رازم...
تو را ازخویش من راندم...
همان لحظه که احساسی عجیب از غربت قلبم
مرا فریاد زد:این چشم ها ازعشق خاموشند!
و او میگفت در دریای این چشمان
نه موجی از سر مهر
نه حتی از سر کینه!
ببین چشم تو را میگفت!
و من احساس کردم گاه سنگینم...

کمی با بغض...
کمی باحسرتی خودجوش
تو را ازخویش من راندم!

گاهی دوای اشتباهی به دلم می خورانم
مثل گرفتن تو از خودم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مي خوام از دوست داشتن بگم

از دوست داشتن تو و خودم بگم

دوست داشتن براي من يه واژه بود

مثل موج تو دريا سرگردون بود

به وقت تنهايي سراغش ميرفتم

وقت خوشي فراموشش مي كردم

تو روزاي ابري

پشت پنجره واسي آدم برفي بيچاره

دل مي سوزندم

چون خودمو مثل اون تو حصار مي ديدم

وقت بهار

دنبالت مي گشتم

دنبال اداي دوست داشتن گلها

زير بارون مي رقصيدم

اما هيچي ازش نمي فهميدم

اما با اومدن تو

همه چيز عوض شد

رنگ گلها

خواب زندگي

رنگ ديگي شد

دفتر مشقم هر شب با اسم تو پر شد

رنگ نقاشيام رنگ چشماي تو شد

شبا تو خواب روياي من

نوازش دستهاي گرم تو شد

تو خواب و بيداري

تو زندگي و رويا

فقط يه آرزوي كوچيك دارم

يه آرزوي كوچيك و محال دارم
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این بار با نام و نشان می نویسم
آن هم فقط برای تویی که میخوانی...
و شاید هم برای خودم...
خوب است بدانی که وقتی آمدم سلام نکردم، که قصه ی پر غصه خداحافظی شروع نشود...
نمی دانم شاید رفتنم بازگشتی داشته باشد...
که حس میکنم نزدیک نیست که با بستن این در چراغش را خاموش میکنم...
ولی بدان به حرمت این چند صباح که مهمان این صفحات بودم،
مهمان دعایم هستی...
که اگر عشقی داری محفوظ بماند برایت...
رسیدن باشد سهم همیشگی ات از عشق...
تو هم اگر یادت ماند در دست رو به آسمانت برای این دخترک قاصدک به دست،
دعایی روانه کن!
روزگارتون قشنگ
smart student
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی
ادم
دلش
یه اغوش میخواد
تا بتونه
بعضی
حرفهاش
بهش بزنه
ولی وقتی
پیدا نمیکنه
میره
سراغ خیلی چیزها
اما گاهی
باز هم دلت
یه اغوش امن میخواد
ولی
باز هم
پیدا نمیکنی
و تنها
میتونی
بگی
کاش
کسی
هم
بود تا بشه خودت براش لوس کنی
و فقط تو رو
دوست داشته باشه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این بار با نام و نشان می نویسم
آن هم فقط برای تویی که میخوانی...
و شاید هم برای خودم...
خوب است بدانی که وقتی آمدم سلام نکردم، که قصه ی پر غصه خداحافظی شروع نشود...
نمی دانم شاید رفتنم بازگشتی داشته باشد...
که حس میکنم نزدیک نیست که با بستن این در چراغش را خاموش میکنم...
ولی بدان به حرمت این چند صباح که مهمان این صفحات بودم،
مهمان دعایم هستی...
که اگر عشقی داری محفوظ بماند برایت...
رسیدن باشد سهم همیشگی ات از عشق...
تو هم اگر یادت ماند در دست رو به آسمانت برای این دخترک قاصدک به دست،
دعایی روانه کن!
روزگارتون قشنگ
smart student


ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻳﻮﺍﺷﮑﻲ ﻫﺎ ﻣﺎﻥ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ !!!
......
ﻳﻮﺍﺷﮑﻲ
ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺷﺒﻮﻧﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ!!
ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﻱ ﭘﺸﺖ ﮔﻮﺷﻲ!!
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺁﻫﺴﺘﻪ
ﮔﻔﺘﻦ "ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !!"
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی
میشود
نوشت از کسی
اما
هرگز
نمیتوانی
لحظات
رفته را
باز گردانی
تنها
میتوانی
به این امید
باشی
لحظات
پیش رو
را زیبا نگارشش کنی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلــم می خــواهد بـــاور کنم

زندگــی مــن و تــو بــه هم ربـط دارد ...

اگــر بی ربــط بــود ،

هیــچ وقت خــدا ما را به هــم نشــان نمــی داد !
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلــم می خــواهد بـــاور کنم

زندگــی مــن و تــو بــه هم ربـط دارد ...

اگــر بی ربــط بــود ،

هیــچ وقت خــدا ما را به هــم نشــان نمــی داد !

گمان منم همین است...
که شاعر صفت شدم!

زهر و نوشدارو را توان تشخیص ندارم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گمان منم همین است...
که شاعر صفت شدم!

زهر و نوشدارو را توان تشخیص ندارم...

اگر از خانه عشق نروی

و بمانی با من

همه گل های دلم را به تو خواهم بخشید

اگر از خانه عشق نروی

تاج خورشید را نهم بر سر تو

ماه را می کشم از ابر برون

گر که نزدم آیی

کوچه را فرش کنم از گل یاس

به تنت می پوشانم

از حریر باور

از گل سادگی و عشق ، لباس...
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر از خانه عشق نروی

و بمانی با من

همه گل های دلم را به تو خواهم بخشید

اگر از خانه عشق نروی

تاج خورشید را نهم بر سر تو

ماه را می کشم از ابر برون

گر که نزدم آیی

کوچه را فرش کنم از گل یاس

به تنت می پوشانم

از حریر باور

از گل سادگی و عشق ، لباس...

من که ماندم
گاه با چراغی خاموش رمز هر نکته تو می خوانم...
ولی افسوس جدالی است مرا
بین عقل و دل و دین
یاد تو و فکر فراق...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من که ماندم
گاه با چراغی خاموش رمز هر نکته تو می خوانم...
ولی افسوس جدالی است مرا
بین عقل و دل و دین
یاد تو و فکر فراق...

خنده هاي تو كودكي ام را به من مي بخشد و آغوش تو
آرامش بهشتي و دست هاي تو اعتمادي كه به انسان دارم
چقدر از نداشتنت مي ترسم...
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خنده هاي تو كودكي ام را به من مي بخشد و آغوش تو
آرامش بهشتي و دست هاي تو اعتمادي كه به انسان دارم
چقدر از نداشتنت مي ترسم...

هر چقدر به ظاهر بزرگ شوم...
اما تو خوب می دانی کودک تر از هر کودکم هنوز!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی دلم میخواهد
در حین از تو نوشتن
ارام سر بگذارم
روی تمام رویاهای
داشتنت
و ارام به خودم
بگویم
تو را
دارم
 

راضیه (ت)

عضو جدید
انقدر از صبر گفتی که صبرم لبریز شد
انقدر بی اعتنایی کردی که بی اعتنا شدم
انقدر بی تفاوت از کنارم گذشتی که بی تفاوت از کنارت گذشتم
حالا من با لباس عروس سر سفره عقد " بله " را به کس دیگری میگویم ببین همیشه من مقصر نبودم ولی این بار تو باختی ....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر چقدر به ظاهر بزرگ شوم...
اما تو خوب می دانی کودک تر از هر کودکم هنوز!


سراب ردپای تو کجای جاده پیدا شد
کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد
کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
که هرشب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم
تو با دلتنگیای من، تو با این جاده هم دستی
تظاهر کن ازم دوری تظاهر میکنم هستیتو
آهنگ سکوت تو به دنبال یک تسکینم
صدایی تو جهانم نیست فقط تصویر میبینم
یک حسی از تو در من هست که میدونم تورو دارم
واسه برگشتنت هرشب درارو باز میذارم
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سراب ردپای تو کجای جاده پیدا شد
کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد
کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
که هرشب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم
تو با دلتنگیای من، تو با این جاده هم دستی
تظاهر کن ازم دوری تظاهر میکنم هستیتو
آهنگ سکوت تو به دنبال یک تسکینم
صدایی تو جهانم نیست فقط تصویر میبینم
یک حسی از تو در من هست که میدونم تورو دارم
واسه برگشتنت هرشب درارو باز میذارم

گاهی نمی بینمت
نه اینکه نخواهم
فقط دور از دنیای مجازی ام...
ولی به قول نیما
یادت خاطرم را روشن می دارد!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی نمی بینمت
نه اینکه نخواهم
فقط دور از دنیای مجازی ام...
ولی به قول نیما
یادت خاطرم را روشن می دارد!
من زندگي را در عشق ، عشق را درقلب .قلب را درچشم .

چشم را به خاطر ديدن تو دوست دارم ،

من عشق را در سكوت ، سكوت را درقلب .

قلب را به خاطر اين كه خانه توست دوست دارم ،

من اندوه را در اشك ، اشك را در تنهايي ،

تنهايي را به خاطر تپيدن قلبم ،

قلبم را براي تو و تو را همچون قلبم دوست دارم
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من زندگي را در عشق ، عشق را درقلب .قلب را درچشم .

چشم را به خاطر ديدن تو دوست دارم ،

من عشق را در سكوت ، سكوت را درقلب .

قلب را به خاطر اين كه خانه توست دوست دارم ،

من اندوه را در اشك ، اشك را در تنهايي ،

تنهايي را به خاطر تپيدن قلبم ،

قلبم را براي تو و تو را همچون قلبم دوست دارم

من در تمام عمر چند هزار روزه خویش شاید که نه ولی شبیه تو کم دیده ام...
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر دلم برايت تنگ شده
آنقدر که فقط نام زيباي تو در آن جاي مي گيرد
عزيز من ، قلب من
اي کاش مي شد اشک هاي طوفاني ام را قطره قطره جمع کرد
تا تو در درياي غم آلود آن غروب چشمانم را نظاره کني
اي کاش مي شد فقط يک بار
فرياد بزنم
دوستت دارم
و تو صدايم را مي شنيدي
نمي دانم چطور ، کجا و چگونه بايد به تو برسم؟
اي کاش به جاي عکس زيبايت
وجود نازنينت پيش رويم بود
و حرف هاي نا گفته ام را مي شنيدی
به راستي که تو اولين عشق راستينم هستي
شايد در گذشته هرگز اينچنين عاشق نشده بودم
اما؛
حال خوب مي دانم که فقط با شنيدن نام زيبايت
چشمانم بي اختيار مي بارد
اي اميد آخرينم
بدان که هر روز ، هر ساعت و هر لحظه
به در گاه آفريدگار تو دعا مي کنم
تا فقط يک بار بتوانم
چشمانم را زنداني نگاهت کنم

گاهی دلم می خواهد
فکر کنم همانقدر که من در فکر تو گیج می شوم
تو هم گاهی به یادمی...
آنجاست که خدایم را به باد خواهش و تمنا می گیرم برای بودنت...
خوب بودنت...
ماندنت...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دلم می خواهد
فکر کنم همانقدر که من در فکر تو گیج می شوم
تو هم گاهی به یادمی...
آنجاست که خدایم را به باد خواهش و تمنا می گیرم برای بودنت...
خوب بودنت...
ماندنت...
این آدم ها٬

این آدم ها٬

این آدم ها....


بهشان لطف می کنی و گره از کارشان باز می کنی٬

در نهایت می گویند :

بنده خدا خیلی ساده است٬ راحت سواری می ده
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این آدم ها٬

این آدم ها٬

این آدم ها....


بهشان لطف می کنی و گره از کارشان باز می کنی٬

در نهایت می گویند :

بنده خدا خیلی ساده است٬ راحت سواری می ده

اگر سادگی می کنم
اگر آرام می آیم و می روم...
و هزار اما و اگر دیگر
به حرمت یک فهم است که شاید در میان این خیل آدمها پنهان باشد
به حرمت همان یک نادیده است که همگان را محترم می دانم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر سادگی می کنم
اگر آرام می آیم و می روم...
و هزار اما و اگر دیگر
به حرمت یک فهم است که شاید در میان این خیل آدمها پنهان باشد
به حرمت همان یک نادیده است که همگان را محترم می دانم...
با دلی غرق سرور


غرق از مهر

جدا از دیروز

با تو ای همدم هر خاطره ام

کوله ام را بستم

تکه ای شوق

کمی هم احساس

در کنارش سبدی خالی و کوچک که در آن

با هم از باغچه ی این لحظات

گلی از جنس وفا

برچینیم

کاشکی خاطره ای خوش

بشودهمسفر ما
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با دلی غرق سرور


غرق از مهر

جدا از دیروز

با تو ای همدم هر خاطره ام

کوله ام را بستم

تکه ای شوق

کمی هم احساس

در کنارش سبدی خالی و کوچک که در آن

با هم از باغچه ی این لحظات

گلی از جنس وفا

برچینیم

کاشکی خاطره ای خوش

بشودهمسفر ما

سفری هست پر از مهر و پر از ماه...
سفری کو ته و پر بار...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سفری هست پر از مهر و پر از ماه...
سفری کو ته و پر بار...

شاهزاده ی من

دلواپسم .........دلواپس شب هایی که دیگر مهتاب قصه دلدادگیمان را نخواند .....

دلپواپس عشقی مقدسم ...

به مهتاب بگو که عشقمان جاودانه است ....

مهتاب را بگو که زندگی مان ابدیت است ....

بگذار همه ی دنیا بدانند که دل مجنون توست ...
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

شاهزاده ی من

دلواپسم .........دلواپس شب هایی که دیگر مهتاب قصه دلدادگیمان را نخواند .....

دلپواپس عشقی مقدسم ...

به مهتاب بگو که عشقمان جاودانه است ....

مهتاب را بگو که زندگی مان ابدیت است ....

بگذار همه ی دنیا بدانند که دل مجنون توست ...

آینه ات می شوم
من پژواک طنین صدای قلبت می شوم
آنگاه که لبریزی از محبت...
من همانندت می شوم...
 
بالا