براي خانم ها و آقايون با معرفت كه يادشون رفته؟

براي خانم ها و آقايون با معرفت كه يادشون رفته؟

  • واقعا خجالت ميكشم از دست خودم

    رای: 1 25.0%
  • اصلا اينطور نيستم

    رای: 0 0.0%
  • من از امروز جبران ميكنم طوريكه روسفيد باشم پيش خدا و پدر ومادرم

    رای: 3 75.0%

  • مجموع رای دهندگان
    4
  • نظرسنجی بسته .

mreza0

عضو جدید
بسم الله
يه بار ديگه بخون شايد كه
[FONT=&quot]مامان[/FONT]
[FONT=&quot]رفت بخوابد [/FONT]
[FONT=&quot]مامان و بابا داشتند [/FONT] [FONT=&quot]تلویزیون تماشا می کردند که مامان[/FONT] [FONT=&quot]گفت:"من خسته ام[/FONT]
[FONT=&quot]و دیگه دیروقته، می رم که [/FONT]
[FONT=&quot]بخوابم" مامان بلند شد،به[/FONT]
[FONT=&quot]آشپزخانه رفت و[/FONT]
[FONT=&quot]مشغول تهیه ساندویچ های[/FONT]
[FONT=&quot]ناهارفردا شد،سپس ظرف ها را[/FONT]
[FONT=&quot]شست،برای شام فردا[/FONT]
[FONT=&quot]از فریزر گوشت بیرون آورد،قفسه ها[/FONT]
[FONT=&quot]را مرتب کرد، شکرپاش را پرکرد،ظرف[/FONT]
[FONT=&quot]ها[/FONT]
[FONT=&quot]را خشک کردو در کابینت قرار[/FONT]
[FONT=&quot]دادو کتری را برای صبحانه فردا[/FONT]
[FONT=&quot]ازآب[/FONT]
[FONT=&quot]پرکرد.بعدهمه لباس های کثیف[/FONT]
[FONT=&quot]رادرماشین لباسشویی ریخت،پیراهنی[/FONT]
[FONT=&quot]را[/FONT]
[FONT=&quot]اتوکردودکمه لباسی را دوخت.اسباب[/FONT]
[FONT=&quot]بازی های روی[/FONT]
[FONT=&quot]زمین راجمع کردودفترچه[/FONT]
[FONT=&quot]تلفن را سرجایش درکشوی میز[/FONT]
[FONT=&quot]برگرداند.گلدان ها را آب داد، سطل[/FONT]
[FONT=&quot]آشغال اتاق[/FONT]
[FONT=&quot]را خالی کردو حوله خیسی را روی بند[/FONT]
[FONT=&quot]انداخت.بعد ایستادو خمیازه ای[/FONT]
[FONT=&quot]کشید[/FONT]
[FONT=&quot]کش وقوسی به بدنش دادو به طرف اتاق[/FONT]
[FONT=&quot]خواب به حرکت درآمد،کنار میز[/FONT]
[FONT=&quot]ایستادو یادداشتی برای معلم نوشت[/FONT]
[FONT=&quot]،مقداری پول را برای سفر[/FONT]
[FONT=&quot]شمردوکنارگذاشت و کتابی را که زیر[/FONT]
[FONT=&quot]صندلی افتاده بود برداشت.بعد کارت[/FONT]
[FONT=&quot]تبرکی را برای تولدیکی از دوستان[/FONT]
[FONT=&quot]امضا کردو در پاکتی گذاشت، آدرس[/FONT]
[FONT=&quot]را[/FONT]
[FONT=&quot]روی آن نوشت و تمبر چسباند؛[/FONT]
[FONT=&quot]مایحتاج را نیز روی کاغذ نوشت و[/FONT]
[FONT=&quot]هردورا[/FONT]
[FONT=&quot]درنزدیکی کیف خودقرارداد[/FONT].
[FONT=&quot]سپس دندان هایش[/FONT]
[FONT=&quot]رامسواک زد[/FONT]
.
[FONT=&quot]باباگفت: "فکرکردم گفتی داری می[/FONT]
[FONT=&quot]ری بخوابی" و مامان گفت:" درست[/FONT]
[FONT=&quot]شنیدی[/FONT]
[FONT=&quot]دارم میرم[/FONT]."
[FONT=&quot]سپس چراغ حیاط راروشن کردودرها را[/FONT]
[FONT=&quot]بست[/FONT]
.
[FONT=&quot]پس ازآن به تک تک بچه ها سرزد،چراغ[/FONT]
[FONT=&quot]ها راخاموش کرد،لباس های به هم[/FONT]
[FONT=&quot]ریخته را به چوب رختی آویخت،[/FONT]
[FONT=&quot]جوراب های کثیف را درسبد[/FONT]
[FONT=&quot]انداخت،با یکی از[/FONT]
[FONT=&quot]بچه ها که هنوز بیداربودو تکالیفش[/FONT]
[FONT=&quot]را انجام می داد گپی زد،ساعت را[/FONT]
[FONT=&quot]برای[/FONT]
[FONT=&quot]صبح کوک کرد، لباس های شسته را پهن[/FONT]
[FONT=&quot]کرد،جا کفشی را مرتب کردو شش چیز[/FONT]
[FONT=&quot]دیگررابه فهرست کارهای مهمی که[/FONT]
[FONT=&quot]باید فردا انجام دهد،اضافه[/FONT]
[FONT=&quot]کرد.سپس به[/FONT]
[FONT=&quot]دعاو نیایش نشست[/FONT].
[FONT=&quot]درهمان موقع بابا تلویزیون[/FONT]
[FONT=&quot]راخاموش کردو بدون[/FONT]
[FONT=&quot]اینکه شخص خاصی مورد نظرش[/FONT]
[FONT=&quot]باشد گفت[/FONT]: " [FONT=&quot]من میرم بخوابم" و[/FONT]
[FONT=&quot]بدون توجه به هیچ چیز دیگری،[/FONT]

[FONT=&quot]دقیقاً[/FONT]
[FONT=&quot]همین کارراانجام داد[/FONT]
!!!!!!


و قضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلا هما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما؛ (۲۵۱)
پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر خود احسان كنيد؛ اگر يكى از آن دو يا هر دو در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها حتى اف مگو و به آنان پرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى.
 

Similar threads

بالا