با شناخت خداست که معرفت انسان، در مورد جهان هستی کامل میشود و تا انسان خدا را نشناخته باشد، علم و ادراکش ثمری نخواهد داشت. اگر میوة شناخت، یعنی خشیت خداوند وجود نداشته باشد، علم آدمی یا علم نیست یا دچار آفت خواهد شد. کسی که خدا را بشناسد، گویا همه چیز را شناخته است.
قرآن کریم از علم و یقین به عنوان برترین هدف آفرینش یاد کرده است: "اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَـَوَ َتٍ وَ مِنَ الاْ ?َرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الاْ ?َمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوَّاْ أَنَّ اللَّهَ عَلَیَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا;(طلاق،12) خداوند، آسمانهای هفتگانه و زمین را همانند آنها آفرید و فرمان الهی در بین آنها نازل میشود، تا شما به قدرت بیکران و علم بیپایان حق پی ببرید."، اینگونه از آیات که علم را برترین هدف آفرینش میدانند، به نیکی دلالت بر وجود راههای معرفت و شناخت میکند.
علم گاهی از راه عبادت (تهذیب، تزکیه، تصفیه) حاصل میشود که به آن علم حضوری و شهودی گویند: "وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّیَ یَأْتِیَکَ الْیَقِین;(حجر،99) خداوند را عبادت نما، تا به یقین نایل شوی"، و زمانی از راه تفکر، تدبر، تأمل حاصل میشود، که به آن علم حصولی گویند.(ر.ک: معرفتشناسی در قرآن، آیتالله جوادی آملی، ص 211، مرکز نشر اسرا.)
قرآن کریم در آیة "سَنُرِیهِمْ ءَایَـَتِنَا فِی الاْ ?َفَاقِ وَ فِیَّ أَنفُسِهِمْ حَتَّیَ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ;(فصلت، 53) بزودی نشانههای خود را در افقهای گوناگون و در دلهایشان خواهیم نمود تا برایشان روشن شود که او حق است." به این دو طریق اشاره نموده است:
1. سیر آفاقی: در آن با بررسی و دقت در آفرینش و آنچه در عالم هستی وجود دارد، از آفرینش خورشید گرفته تا آفرینش انواع جانداران و گیاهان و غیره، به وجود نظم دقیق و خیره کننده در ساختمان هر یک از آنها پی میبریم که این مطلب، خود دلیل روشنی بر حقانیت ذات پاک خداوند متعال است.
2. سیر انفسی: با تفکر و دقت در بدن انسان و قسمتهای مختلف آن (قلب و مغز و عروق و...) به وجود مدبر و آفریدگار اصلی آنها پی میبریم. امیرمؤمنانمیفرماید: "من عرف نفسه فقد عرف ربه; هر کس نفس خودش را بشناسد، خدای خود را نیز شناخته است(غررالحکم، خوانساری، ج 5، ص 194.) وقتی انسان با مطالعة در خود ببیند که چگونه به خداوند خودش احتیاج دارد، آنگاه است که همه وجود خویش را از دریای بیکران و غیر متناهی جمال و جلال و کمال او میداند و به عجز خودش پی میبرد، و از این طریق، علم حضوری و شهودی برایش حاصل میشود که از هر علم دیگری مفیدتر است.
آن جناب، در روایت دیگری میفرماید: "در شگفتم از کسی که خودش را نشناخته، پس چگونه میتواند پروردگارش را بشناسد." پس میتوان نتیجه گرفت که بالاترین شناختها در معرفت خداوند، خودشناسی است.(برای آگاهی بیشتر ر.ک: المیزان، همان، ج 6، ص 169 ـ 175 / مبانی خداشناسی، محمدی ری شهری، ج 2، ص 7 ـ 12 / تفسیر نمونه، همان، ج 20، ص 330.)