خب، میبینم که به خودت میرسی
از خودت مراقبت میکنی
نیازهات رو برآورده میکنی
خوب گوش میدی یا میخونی، درباره ی رژیم غذایی
تغذیه، خواب و سم زدایی از بدن
همینطور خریدنِ وسایلی که میگن به درد ورزش میخوره
و گیاهانِ دارویی واسه تجدید قوا، وقتی که آسیب میبینی
صابون هایی که تن رو تمیز میکنن
افشانه هایی که بوی بد بدن رو از بین میبرن
مایعاتی که اسیدها و حشره کش ها را خنثی میکنن
اضافه وزن مجاز برای افزایش قدرت و اندازه ی عضلات
زدنِ آمپولهای ایمنی
و خوردن قرص های نیروزا
اما یادت باشه بعد از همه ی اینها
بالاخره قصه به پایان میرسه ...
میتونی سیگار رو ترک کنی، اما آخر میمیری
دورِ مواد خط بکشی، اما آخر میمیری
خودت رو از خوردن غذاهای چرب و سرخ کردنی منع کنی،
و در سلامت کامل باشی، ولی باز میمیری
می گساری هم نکنی، باز میمیری
دورِ کارهای خلاف رو هم خط بکشی، باز میمیری
از نوشیدن قهوه صرف نظر کنی و کیفور نشی،
باز میمیری، آخرش میمیری
بالاخره میمیری، دست آخر میمیری
آخرش می میری .
میتونی نرمش کردن رو از سر بگیری
اما وقتی موسیقی تموم بشه، میمیری
توی اتومبیل کمربند ایمنی هم ببندی، باز میمیری
از نیکوتین فاصله بگیری، باز میمیری
میتونی ورزش کنی تا چربی ران هات آب بشه،
خوش تیپ تر و تو دل برو تر میشی، اما باز میمیری
حمام آفتاب هم که نگیری، باز میمیری
میتونی اون بالا، توی آسمون، پیِ پشقاب پرنده بگردی
شاید اونا تورو به مریخ ببرن، اما اونجا هم بالاخره میمیری
بالاخره میمیری، در نهایت میمیری
آخرش، یک زمانی، میمیری
با کفش های ریبوک و نایک و آدیداس
میتونی تو آسمونا سیر کنی، اما اونجا هم بالاخره میمیری
داروهای نیروبخش هم که بخوری، بالاخره میمیری
روده ات رو هم سالم نگه داری، باز میمیری
میتونی خودت رو منجمد کنی و در زمان معلق بمونی،
اما همین که یخت رو باز کنن، بالاخره میمیری
میتونی ســ داشته باشی، اما باز هم میمیری
به نقطه ی اوج هم که برسی، بالاخره میمیری
میتونی خودت رو از شر فشارهای روحی خلاص کنی، استراحت کنی
آزمایش ایدز و تست ورزش بدی
به غرب، اونجا که هوا آفتابیست و از رطوبت خبری نیست، نقل مکان کنی
و تا صد سال زنده بمونی
ولی بالاخره میمیری
سرانجام، در آخر کار میمیری
در نهایت، خواه ناخواه میمیری
پس بهتره حالا که زنده هستی از زندگی لذت ببری
قبل از اینکه غزل خداحافظی رو بخونی،
چون بالاخره، در اخر کار میمیری
* گزیده ای از "پاهای کثیف"، اثری از "شل سیلور استاین"
از خودت مراقبت میکنی
نیازهات رو برآورده میکنی
خوب گوش میدی یا میخونی، درباره ی رژیم غذایی
تغذیه، خواب و سم زدایی از بدن
همینطور خریدنِ وسایلی که میگن به درد ورزش میخوره
و گیاهانِ دارویی واسه تجدید قوا، وقتی که آسیب میبینی
صابون هایی که تن رو تمیز میکنن
افشانه هایی که بوی بد بدن رو از بین میبرن
مایعاتی که اسیدها و حشره کش ها را خنثی میکنن
اضافه وزن مجاز برای افزایش قدرت و اندازه ی عضلات
زدنِ آمپولهای ایمنی
و خوردن قرص های نیروزا
اما یادت باشه بعد از همه ی اینها
بالاخره قصه به پایان میرسه ...
میتونی سیگار رو ترک کنی، اما آخر میمیری
دورِ مواد خط بکشی، اما آخر میمیری
خودت رو از خوردن غذاهای چرب و سرخ کردنی منع کنی،
و در سلامت کامل باشی، ولی باز میمیری
می گساری هم نکنی، باز میمیری
دورِ کارهای خلاف رو هم خط بکشی، باز میمیری
از نوشیدن قهوه صرف نظر کنی و کیفور نشی،
باز میمیری، آخرش میمیری
بالاخره میمیری، دست آخر میمیری
آخرش می میری .
میتونی نرمش کردن رو از سر بگیری
اما وقتی موسیقی تموم بشه، میمیری
توی اتومبیل کمربند ایمنی هم ببندی، باز میمیری
از نیکوتین فاصله بگیری، باز میمیری
میتونی ورزش کنی تا چربی ران هات آب بشه،
خوش تیپ تر و تو دل برو تر میشی، اما باز میمیری
حمام آفتاب هم که نگیری، باز میمیری
میتونی اون بالا، توی آسمون، پیِ پشقاب پرنده بگردی
شاید اونا تورو به مریخ ببرن، اما اونجا هم بالاخره میمیری
بالاخره میمیری، در نهایت میمیری
آخرش، یک زمانی، میمیری
با کفش های ریبوک و نایک و آدیداس
میتونی تو آسمونا سیر کنی، اما اونجا هم بالاخره میمیری
داروهای نیروبخش هم که بخوری، بالاخره میمیری
روده ات رو هم سالم نگه داری، باز میمیری
میتونی خودت رو منجمد کنی و در زمان معلق بمونی،
اما همین که یخت رو باز کنن، بالاخره میمیری
میتونی ســ داشته باشی، اما باز هم میمیری
به نقطه ی اوج هم که برسی، بالاخره میمیری
میتونی خودت رو از شر فشارهای روحی خلاص کنی، استراحت کنی
آزمایش ایدز و تست ورزش بدی
به غرب، اونجا که هوا آفتابیست و از رطوبت خبری نیست، نقل مکان کنی
و تا صد سال زنده بمونی
ولی بالاخره میمیری
سرانجام، در آخر کار میمیری
در نهایت، خواه ناخواه میمیری
پس بهتره حالا که زنده هستی از زندگی لذت ببری
قبل از اینکه غزل خداحافظی رو بخونی،
چون بالاخره، در اخر کار میمیری
* گزیده ای از "پاهای کثیف"، اثری از "شل سیلور استاین"