این كه مدام به سینه ات می كوبد قلب نیست...

darya25

عضو جدید
این كه مدام به سینه ات می كوبد قلب نیست...
ماهی كوچكی است كه دارد نهنگ می شود ...
ماهی كوچكی كه طعم تنگ آزارش می دهد و بوی دریا هوایی اش كردهاست .
قلبها همه نهنگانند در اشتیاق اقیانوس... اما كیست كه باوركند
در سینه اش نهنگی می تپد ...!
آدم ها ماهی ها را در تنگ دوست دارند و قلب ها را در سینه .
ماهی اما وقتی در دریا شناور شد ماهی است
و قلب وقتی در خدا غوطه خورد قلب است...
هیچ كس نمی تواند نهنگی را در تنگی نگه دارد تو چطور می خواهی قلبت رادرسینه نگه داری؟
و چه دردناك است وقتی نهنگی مچاله می شود و وقتی دریا مختصر می
شود و قلب خلاصه می شود و آدم قانع...
این ماهی كوچك اما بزرگ خواهد شد و این تنگ تنگ خواهد شد و این آب ته
خواهد كشید ...
تو اما كاش قدری دریا می نوشیدی وكاش نقبی می زدی از تنگ سینه بهاقیانوس...
كاش راه آبی به نامنتها می كشیدی
و كاش این قطره را به بی نهایت گره می زدی .
كاش...... بگذریم....
دریا و اقیانوس به كنار ... نامنتها و بی نهایت پیشكش....
كاش لااقل آب این تنگ را گاهی عوض می كردی ...
این آب مانده است و بوگرفته است و
تو می دانی آب هم كه بماند می گندد ...
آب هم كه بماند لجن می بندد...
و حیف از این ماهی كه در گل و لای بلولد
و حیف از این قلب كه در غلط بغلتد...

 

Similar threads

بالا