ایمان بدون شناخت به امام زمان (عج) تحق نمی یابد

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]در این مطلب هم دلیل نقلی هست و هم دلایل نقلی.

[/FONT]
[FONT=&quot]1-دلیل عقلی[/FONT]
[FONT=&quot]علت هایی که برای ضرورت وجود پیامبر وجود دارد همان علت ها برای ضرورت وجود جانشین پیامبر نیز صادق است که لازم است پس از وفات آن حضرت مردم به جانشین پیغمبر در میائل زندگی خود مراجعه کنند.همان گونه که به پیغمبر مراجعه می کردند پس بر خداوند متعال واجب است که او را نسب فرماید وبر مردم نیز واجب است آن امام را نیز بشناسند زیرا که پیروی کردن بدون معرفت امکان ندارد.[/FONT]
ادامه دارد........
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]اگر کسی سوال کند که: [/FONT]
[FONT=&quot]مردم در اممور معاش و شوون زندگی مادی و جنبه های اخروی به پیغمبر نیازمندند تا از جانب خداوند قانونی برای آنان بیاورد و مطابق آن عمل نمایند و چون پیغمبر آنچه مورد نیاز مردم است را برای آنان آورد و قوانین و احکامی برایشان بیان فرمود و مردم آنها را شناختند و عمل کردندن دیگر نیاز برطرف می شود و برای بیان و آموزش احکام و قواعد دین وجود علما و کتاب های مربوطه کافیست پس وجود وصی و جانشین پیغمبر لازم نیست![/FONT]
[FONT=&quot]پاسخ:[/FONT]
[FONT=&quot]اول:[/FONT]
[FONT=&quot]پیغمبر(ص) قواعد را بطور کلی بیان فرموده و دستورات دین را به مقدار مورد نیاز عموم مردم در آن زمان تشریح کرده است و این مطلب برای کسانی که به احادیث پیغمبر اکرم (ص) مراجعه کنند واضح است.بنا براین احتیاج مردم با آن مقدار در هر زمانی برطرف نمی شود بلکه پاره ای از مسائل حتی بر علما و دانشمندان بزرگ پوشیده می ماند تا چه رسد به دیگران-پس افراد بشر از وجود امام و پیشوای معصوم ناگزیر هستند تا به او مراجعه کنند تا مطالب مورد نیاز خویش را از او بیاموزند.[/FONT]
[FONT=&quot]البته تردیدی نیست که پیغمبر اکرم تمام احکام و علوم را به وصی خود سپرده که پس از آن حضرت رهبری مردم را از طرف خداوند به عهده داشته است و هر امامی به امام بعد از خودش سپرده است تا اینکه نوبت به امام زمانمان(عج)رسیده است همچنین تردیدید نیست که اگر امامان که بیانگر احکام دین هستند اگر معصوم نباشند مردم به گفته های او اطمینان و اعتماد نخواهند کردوهدف از برگزیدن آنان تحقق نخواهد یافت

ادامه دارد......
[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]دوم:[/FONT]
[FONT=&quot]انسان ها بخاطر وضع طبیعی که دارند و با توجه به هواها و خواسته های نفسانیشان به نزاع و کشمکش هایی دچار می شوند لذا مقتضای لطف خداوند است که برای از میان بردن هرگونه نزاع و اختلاف شخصی را تعیین نماید که حقایق و واقعیت ها را کاملا بداند تا در هر زمان مردم به چنین شخصی رجوع کنند و از او کمک بگیرند وبدین وسیله عدالت الهی در میان مردم گسترش یابد آن شخصی که خداوند او را برای رفع اختلافات برگزیده همان امامان هستند که اولشان علی(ع) و آخرشان قائم آل محمد(ص) است[/FONT][FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot]سوال:[/FONT]
[FONT=&quot]امامان در زمان امامتشان جز بر مبنای قواعد ظاهری حکم نمی کردند،علما نیز در زمان حاضر نیز بر مبنای قواعد ظاهری حکم می کنند پس نیاز به وجود امام نیست.[/FONT]
[FONT=&quot]پاسخ:[/FONT]
[FONT=&quot]این روش بخاطر مانعی است که از ناحیه مردم وجود داشت چنان که مانع ظهور امام نیز از طرف مردم است پس در این صورت هیچگونه اعتراضی یر مردم وارد نیست و به هیچ وجه نباید خیال کرد که این امر با لطف الهی متناقض است.دلیل بر این روایتی است که از خود ایشان وارد شده و تصریح می کند که چنان چه ریاست و خلافت بطور کامل به انان واگذار می شد و در تصرفات دستشان باز می بود به حکم آل داوود حکم می کردند و احکام واقعی را برای مردم آشکار می ساختند .از جمله روایتی است که در اصول کافی از ابوعبید حذاء آمده است که حضرت ابو عبدالله صادق(ع) فرمود:ای ابو عبیده! هرگاه قائم آل محمد بپا خیزد به حکم داوود و سلیمان حکم می کند و از بینه و شاهد نخواهد پرسید و در همین کتاب در خبر صحیحی از ابان منقول است که گفت: از حضرت ابوعبدالله صادق شنیدم که می فرمود: دنیا تمام نخواهد شد تا اینکه مردی از تبار من ظهور نماید که به حکم آل داوود حکومت کند و از بینه و شاهد نپرسد، وبه هر موجودی حقش را می دهد و نیز در همان کتاب به سند صحیحی از عمار ساباطی آمده است که گفت به حضرت امام عرضه داشتم : اگر حکومت به دست شما رسد چگونه حکم خواهید کرد؟.فرمود :به حکم الهی و به حکم داوود، پس هرگاه قضیه ای برای ما پیش بیاید که حکم آن نزد ما حاضر نباشد روح القدس آن را به ما القا خواهد کرد [/FONT]
[FONT=&quot]و نیز به سند خود از جُعَید همدانی از حضرت علی ابن الحسین(ع) روایت کرده است که گفت از آن حضرت پرسیدم، روی چه مبنایی حکم می فرمایید؟فرمود: به حکم آل داوود و اگر کاری بر ما دشوار گردد روح القدس برای ما خواهد آورد

ادامه دارد........

[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]سوم:[/FONT]
[FONT=&quot]اگر فرض کنیم تمام علما و دانشمندان به تمام احکام عمل کنند، باز هم وجود ایشان ما را از وجود امام بی نیاز نمی سازد، زیرا که آنان از سهو و اشتباه معصوم نیستند. پس در هر زمان از وجود شخصی معصوم که از خطا و اشتباه معصوم باشد ناگزیر هستیم. تا مرجع وپناه مردم بوده ، و حقایق دین را برایشان بیان فرماید. و آن شخص معصوم هیچ کس جز امام معصوم نیست.[/FONT]
[FONT=&quot]سوال:[/FONT]
[FONT=&quot]نبودن امام با بودنش در حالی که از دیدگان مردم پنهان و غایب باشد چه فرق می کند

ادامه دارد.....
[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]پاسخ:[/FONT]
[FONT=&quot]اولا: با توجه به اینکه مانع ظهور و آشکار بودن آن حضرت ، ناشی از خود مردم است، این مطلب منافاتی با لطف خداوند ندارد. و دلیل نمی شود که احتیاجی به وجود آن حضرت نیست، بلکه بر مردم واجب است که موانع ظهور را بر طرف کنند تا از نور مقدسش بهرمند شوند و از انواع علوم و معارفش استفاذه کنند.[/FONT]
[FONT=&quot]ثانیا:غیبت آن حضرت برای همه ی انسانها و زمان ها نسیت بلکه برای بسیاری از بزرگان مومنین اتفاق افتاده که به خدمت آن حضرت شرفیاب شوند.و این جریانات در کتاب های بزرگان دین ما وحود دارد و چون به طور متواتر نقل شده برای ما نیز معتبر است.[/FONT]
[FONT=&quot]ثالثا: منافع وجود مبارک آن حضرت منحصر در بیان علوم نیست، بلکه همه آنچه از مبدا و سرچشمه فیض الهی به مخلوقات می رسد، از برکات وجود او می باشد

ادامه دارد.....
[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]2- دلایل نقلی[/FONT]​
[FONT=&quot]روایات بسیاری که در حد تواتر اس در این باره وارد شده که ما برای کوتاه کردن آنها به ذکر قسمتی از آنها که ثقه الاسلام محمد بن یعقوب کلینی در کتاب اصول کافی آورده اکتفا می کنیم:[/FONT]
[FONT=&quot]1-خبر صحیحی از معاویه بن عمار است که : حضرت صادق(ع) در باره ایه مبارکه« و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها»«اعراف، آیه80» ( و برای خداوند نیکوترین نام ها است، پس او را به این نام ها بخوانید) فرمود : به خدا قسم ، ما آن اسماء حسنی (نیکوترین نام ها) هستیم که خداوند هیچ عملی را از بندگان نمی پذیرد، مگر با شناخت و معرفت ما.[/FONT]
[FONT=&quot]از این می توان اینطور نتیجه گرفت که شاید تعبیر از امامان به ((اسماء)) به خاطر این باشد که آنان دلیل و راهنمای مردم به سوی خداوند هستند و نشانه های قدرت و جبروت الهی می باشند، همانطور که اسم نشانه ای است برای صاحب آن که بر او دلالت می کند[/FONT]​
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]2- به سندی صحیح از امام باقر (ع) روایت است که فرمود: بنده ی خدا مومن نخواهد بود مگر اینکه خدا و رسول و همه ی امامان(ع) را بشناسد و نیز امام زمانش را بشناسدو در تمام امور خود به او مراجعه کند و تسلیم امر وی باشد. سپس فرمود: چگونه می شود که اخرین امام را بشناسد در صورتی که اولین امام را نشناخته باشد[/FONT]​
[FONT=&quot]3- در خبر صحیحی از عیسی بن السری ابوالیسع روایت شده است که گفت: به حضرت ابوعبدالله الصادق(ع) گفتم: هیچ کس نمی تواند در پایه های اسلام تغییری ایجا کند که اگر در آن اخلال کند دینش فاسد خواهد بود و اعمالش در درگاه الهی پذیرفته نیست و هر که آنها را بشناسد و به آنها عمل کند دینش مورد پسند پروردگار بوده و به خاطر ندانستن امور دیگر در فشار واقع نخواهد شد، برای من بیان فرمایید؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]فرمود: شهادت لا اله الا الله و ایمان به اینکه محمد (ص) فرستاده و رسول خداست و اقرار به آنچه آن حضرت از جانب خدا آورده، و حق زکات که در اموال هست و ولایتی که خداوند امر فرمود- ولایت آل محمد می باشد.[/FONT]
[FONT=&quot]راوی پرسید: آیا در این ولایت مرتبه های مختلف هست، که اقل مراتب آن فهمیده شود؟ فرمود: آری،خداوند متعال می فرماید:«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»«نساء، آیه59»؛( ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا و رسول و اولیای امر خودتان را اطاعت کنید). [/FONT]
[FONT=&quot]و پیامبر اکرم فرمود: « من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة»؛(هر کسی در حالی بمیرد که امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است)[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]پس در توضیح آنچه که گذشت باید گفت که:[/FONT]
[FONT=&quot] اولا: پایین ترین حد ولایت پذیری توسط هرکس، اولا معرفت نسبت به امام وثانیا اطاعت از اوست که آیه 59 سوره نساء و روایت پیغمبر(ص) آن را تایید می کند. [/FONT]
[FONT=&quot]ثانیا: راوی سوال کرد : آیا دلیلی هست بر مبنای ولایت آل محمد که مخالفین نتوانند آن را رد یا انکار کنند؟ و پس آن حضرت دو دلیل ذکر کرد، یکی از قرآن و دیگری از سنت که دیگران نمی توانند آن را رد کنند[/FONT]
[FONT=&quot]توضیح: دلالت آیه و حدیثی که امام(ع) استدلال فرمود این است که: هر کسی کم ترین بینشی داشته باشد، اگر عقل خود را وادار سازد اعتراف خواهد کرد که خداوند متعال به بندگان مومن خود امر نمی کند که از یک نفر فاسق فاجر معصیت کار ستمگر پیروی نماید ، بلکه آن ها را امر می کند که از یک انسان عالمِ زاهدِ معصوم پیروی کنند. و همچنین پیغمبر حکم نمی کند که هرکس بمیرد در حالی که یک انسان متجاهر به انواع گناه و معصیت مثل معاویه و یزید و امثال این ها را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت مرده است، بلکه واجب است به کسی رجوع شود که جز به وسیله آن احکام را نتوان شناخت[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]اثبات امامت حضرت حجت بن الحسن العسگری(عج)[/FONT]
[FONT=&quot]عصمت حالتی است نفسانی و مرتبه ای است که از نظر مردم پوشیده است وکسی آن را نمیداند مگر خداوند و کسانی که خداوند علم آن را به آنها الهام فرموده باشد. در این رابطه خداوند امام معصوم را با یکی از دو راه به مردم معرفی میکند.[/FONT]
[FONT=&quot]1-به وسیله ی پیغمبر(ص) و یا امام قبلی[/FONT]
[FONT=&quot]2- بوسیله ی معجزه ای که به دست او انجام شود و چون امام برای مردم معین شده واجب است که به او مراجعه کنند و اعتماد نمایند که: «و ما کان لمومن ولامومنه اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهو الخیره من امرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلا لا مبینا» « احزاب آیه 36» ؛ (و برای هیج مرد و زن مومنی این حق نیست که هر گاه خدا و رسول او کاری را لازم کنند ، ایشان در کارشان اختیار{و گزینش} داشته باشند و هر آنکه خدا و رسول او را نافرمانی نماید، حقا که در گمراهی آشکاری افتاده است.)[/FONT]​
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]و شاهد بر آنچه گذشت احادیثی متواتری است که آن را تایید می کند:[/FONT]
[FONT=&quot]حدیثی است که شیخ جلیل احد بن ابی طالب طبرسی در کتاب الاحتجاج آورده است.این حدیث هرچند که طولانی است ولی فواید بسیار و امور مهم دارد. در این حدیث امامت مولای ما(عج) با نص و معجزه اثبات شده و این که امت نباید امامی برای خود اختیار کنند پس تعجبی ندارد که تمام این حدیث را بیاوریم و از خداوند می خواهی که ما را اهل پذیرش این حدیث قرار دهند. [/FONT]
[FONT=&quot]شیخ طبرسی که خدا رحمتش کند چنین گفته است:[/FONT]
[FONT=&quot]سعد ابن عبداالله قمی اشعری گفته است:[/FONT]
[FONT=&quot]به یک نفر ناصبی که از همه ی ناصبی ها در مجادله قوی تر بود دچار شدم. روزی هنگام مناظره به من گفت: مرگ بر تو و هم مسلکانت باد.شما رافضی ها، مهاجرین و انصار را مورد طعن قرار می دهید و محبت پیغمبر را نسبت به آنان انکار می کنید و حال آنکه صدیق(ابوبکر) ، بالاترین افراد اصحاب است که به اسلام سبقت جسته، مگر نمیدانید که رسول خدا(ص) او را شب هجرت از ترس بر جان او با خود به غار برد چنان که بر جان خود ترسان بود.برای اینکه میدانست او خلیفه و جانشین آن حضرت خواهد شد،لذا خواست که جان او را مانند جان خود حفظ کند تا مبادا وضع دین بعد از خودش مختل شود،در همان حال علی را در رخت خواب قرار داد چون که می دانست اگر او کشته شود وضع اسلام مختل نمی گردد،زیرا کسانی از اصحاب بودند که جای او را می گرفتند لذا خیلی به کشته شدنش اهمیت نمی داد[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]سعد می گوید: من جوابش را دادم ولی جوابم دندان شکن نبود.[/FONT]
[FONT=&quot]سپس گفت شما رافضیان میگویید: اولی و دومی منافق بودند و به ماجرای لیله العقبه استدلال می کنید. آنگاه گفت بگو ببینم آیا مسلمان شدن آنها از روی خواست و رغبت بود؟یا اکراه و اجباری در کار بود؟[/FONT]
[FONT=&quot]من در اینجا از جواب خود داری کردم چون که با خود اندیشیدم اگر بگویم از روی اجبار و اکراه مسلمان شدند که در آن هنگام اسلام نیرو مند نشده بود واگر بگویم از روی خواست و رغبت اسلام اوردند که ایمان انها از روی نفاق نخواهد بود.[/FONT]
[FONT=&quot]از این مناظره با دلی پردرد بازگشتم و چهل و چند مساله ای که حل آنها برایم دشوار بود نوشتم و با خود چنین گفتم: این نامه را به نماینده مولا ابو محمد حسن بن علی عسگری(ع) یعنی احمد بن اسحاق که ساکن قم بود تسلیم کنم اما وقتی سراغ او رفتم دیدم سفر کرده است بدنبال او مسافرت کردم تا اینکه او را یافتم و جریان را با او در میان گذاشتم. [/FONT]
[FONT=&quot]احمد بن اسحاق به من گفت بیا با هم به سامراء برویم تا از مولایمان حسن بن علی(ع) در این باره سوال کنیم[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]پس با او به سامرا رفتیم تا به درب خانه مولایمان رسیدیم واجازه ورود خواستیم، اجازه داده شد و داخل خانه شدیم. احمد بن اسحاق کوله باری داشت که با عبای طبری آن را پوشانده بود که در آن صدو شصت کیسه از پول های طلا و نقره بود و بر هر یک از آنها مهر صاحبش بود و چون چشممان به جمال حضرت ابو محمد الحسن بن علی(ع) افتاد، دیدیم که صورتش مانند ماه شب چهارده می درخشد و بر روی رانش کودکی نشسته که در حسن و جمال مانند ستاره مشتری ست و دو گیسو بر سر دارد وبر پیشگاه آن حضرت انار زرینی قرار داشت که با جواهرات و نگین های قیمتی زینت شده بود،انار را یکی از رؤسای بصره اهدا کرده بود، امام(ع) قلمی در دست داشت و با آن روی کاغذ چیزی می نوشت، و هر گاه کودک دستش را می گرفت آن انار را می گرفت تا آن کودک برود و آن را بیاورد ودر این فرصت هر چه می خواست می نوشت.پس احمد بن اسحاق عبا و کوله بار را نزد حضرت هادی(ع) (یکی از القاب امام حسن عسگری است) گشود، پس از ان حضرت نظری به کودک افکند و گفت: مهر از هدایای شیعیان و دوستانت برگیر.عرضه داشت: ای مولای من! آیا جایز است دست پاک به سوی هدایای نجس و اموال پلید دراز شود؟[/FONT]
[FONT=&quot]آن حضرت به احمد بن اسحاق فرمود: آنچه در کوله بار هست بیرون آورد تا حرام و حلال از هم جدا شود. پس او کیسه ای را بیرون اورد،کودک گفت: این موبوط به فلان بن فلان از فلان محل قم است که شصت و دو دینار دارد از پول منزلی که فروخته و ارث از پدرش جهل وپنج دینار است و از پول هفت پیراهن چهارده دینار و اجرت سه دوکان سه دینار[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]مولای ما فرمود: راست گفتی فرزندم،حرام از آن را بیان کن. کودک گفت: در این کیسه دیناری است که در فلان سال در ری سکه خورده، نیمی از نقشه اش رفته و سه قطعه مقراض شده که وزن آنها یک دانق و نیم است. حرام دراین اموال همین مقداراست که صاحب این کیسه در فلان سال،فلان ماه نزد نساجی که همسایه اش بود یک من و ربع پشم ریسیده شده داشت که مدت زیادی بر آن گذشته بود،پس آنرا سارقی دزدید.نساج به او ابلاغ کرد،ولی او سخن نساج را نپذیرفت و به جای آن به مقدار یک من و نیم پشم نرم تر از مال مال خودش که به سرقت رفته بود تاوان گرفت سپس سفارش داد تا برایش پیراهنی از آن بافتند،این دینار و آن مقراض شده ها از پول آن پیراهن است. [/FONT]
[FONT=&quot]احمد بن اسحاق گره از کیسه گشود، دینار و مقراض شده ها را همان طور که خبر داده بود در ان دید سپس کیسه دیگری بیرون اورد ان کودک فرمود:این مال فلان ابن فلان است،از فلان محله قم پنجاه دینار در آن است، شایسته نیست برای ما که به انها دست بزنیم. احمد بن اسحاق گفت: چرا؟! فرمود: بخاطر اینکه این دینار ها از پول گندمی است که صاحب این پول با کشاورزانش قرار داد داشت ولی قسمت خودش را با پیمانه ای کامل برداشت و قسمت انان را با پیمانه ای ناقص داد.[/FONT]
[FONT=&quot]حضرت امام حسن بن عسگری(ع) فرمود: راست گفتی فرزندم.سپس گفت ای پسر اسحاق! این کیسه را بردار و به صاحبانش گوشزد کن و آنها را سفارش نمای که به صاحبان اصلی(=کشاورزان) برسانند که ما به آن نیاز نداریم[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]آنگاه فرمود: پیراهن ان پیرزن را بیاور. احمد بن اسحاق گفت:انرا که در ساکی بوده فراموش کرده ام. انگاه رفت تا آن را بیاورد که در این هنگام مولایمان حضرت ابو محمد هادی (ع) به من نظر افکند و فرمود : چه عجب اینجا آمدی؟عرضه داشتم: احمد بن اسحاق مرا تشویق کرد تا به دیدار شما بیایم.فرمود: از نور چشمم هر چه می خواهی بپرس و به کودک اشاره کرد.[/FONT]
[FONT=&quot]در اینجا سعد چند سوال از امام پرسید که به دلیل کثرت ما تعدادی را ذکر می کنیم.[/FONT]
[FONT=&quot]سپس گفتم که ایزاده ی پیغمبر! از قول خدای عز وجل به پیغمبرش موسی خبرم ده که می فرماید:«فاخلع نعلیک انک بالوادالمقدس طوی»؛(کفش هایت را بیرون ساز که در جایگاه مقدس طوی هستی). فقها چنین پندارند که نعلین حضرت موسی از پوست مردار بوده؟[/FONT]
[FONT=&quot]فرمود: هر کس این حرف را بزند بر موسی افترا بسته، و او را در نبوتش جاهل پنداشته است؛ زیرا که از دو حال خارج نبود که هر دو خطاست، یا اینکه نمازش با آن چایز بوده یا نه. اگر نمازش جایز بوده پس در آن جایگاه نیز جایز بود که آن را پوشیده باشد هر چند که پاکیزه است و اگر نماز جایز نبوده پس حضرت موسی باید حرام و حلال خدا را نشناخته باشد و ندانسته باشد که با چه چیز می توان نماز خواند وبا چه چیز نمی توان و این کفر است.[/FONT]
[FONT=&quot]گفتم : ای مولای من! تاویل آیه را برای من بیان فرمایید؟ فرمود: حضرت موسی در وادی مقدس بود که عزضه داشت: پرورگارا! من محبتم را نسبت به تو خالص ساختم و دلم را از غیر تو شستشو دادم، ولی موسی نسبت به خانواده اش سخت علاقه مند بود پس خداوند متعال فرمود : «فاخلع نعلیک» ینی اگر محبت تو نسبت به من خالص و دلت از میل به غیر من خالی است پس محبت خانواده ات را از قلبت بیرون کن[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]سپس گفتم ای مولای من!بفرمایید که علت چیست که مردم نمیتوانند امام برای خود برگزینند؟ فرمود: امام اصلاح گر است یا فساد گر؟ عرضه داشتم: اصلاحگر[/FONT]
[FONT=&quot]فرمود آیا امکان دارد که فاسدی را انتخاب کنند در حالی که ندانند در اندیشه او چه می گذرد؟ فکر اصلاح دارد یا افساد؟ گفتم آری. فرمود: همین علت است که با دلیل روشن برای تو بیان می کنم که عقل تو آن را بپذیرد. عرضه داشتم بفرمایید. فرمود: بگو ببینم پیامبرانی که خدا آنان را برگزیده و کتاب های آسمانی برای ایشان نازل کرده و آنان را با وحی و عصمت تایید فرموده و پیشوایان امم بودند، از جمله موسی و عیسی ، با علم و اندیشه برجسته ای که داشتند اماکن دارد که منافقی را انتخاب کنند درحالی که گمان داشته باشند که مومن است؟[/FONT]
[FONT=&quot]گفتم خیر. فرمود: پس حضرت موسی کلیم الله چگونه شد که با آن همه عقل و علم و نزول وحی بر او 70 نفر از بزرگان قوم و وجوه لشکریانش کسانیکه در ایمان و اخلاصشان تردید نداشت،و در واقع منافقین را انتخاب کرده بود خداوند متعا می فرماید« و اختار موسی قومه سبعین رجلا لمیقاتنا» «سوره اعراف آیه 155»(و موسی 70 نفر از قوم خود را برای میقات ما برگزید ) ما که میبینیم شخصی که خداوند او را به نبوت برگزیده و بجای اصلح افسد را انتخاب میکند میفهمیم که انتخاب کردن جایز نیست جز برای آن که اسرار نهان و اندیشه های پنهان همه را می داند و نیز می فهمیم که انتخاب مهاجرین و انصار ارزشی ندارد زیرا که بعد از آنکه پیغمبران می خواستند اهل صلاح را برگزینند انتخاب آنان بر اهل فساد واقع شد[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]سپس فرمود ای سعد طرف مناظره ی تو ادعا می کند پیغمبر اکرم(ص) برگزیده این امت را به غار برد چون که بر جان او می ترسید همان طور که بر جان خودش می ترسید زیرا می دانست خلیفه بر امت بعد از خودش اوست. چون لازمه ی مخفی شدن جز این نبود که او را با خود ببرد ، اما علی را در جای خود خوابانید چون که می دانست خللی که با کشته شدن ابوبکر وارد می شود با کشته شدن علی نیست چون افرادی هستند که بتوانند جای او را پر کنند! [/FONT]
[FONT=&quot]چنین پاسخ بده.مگر نه اینکه شما معتقد هستید که پیغمبر فرمود بعد از من خلافت 30 سال است و خلافت را بر مدت این چهار تن ابوبکر و عمر و عثمان و علی(ع) مخصوص گردانید؟ طرف مناظره به ناچار جواب خواهد داد آری به او بگو اگر این مطلب درست است پس چرا بایک خلیفه فقط ابوبکر به غار رفت؟ و آن سه نفر دیگر را نبرد؟با این حساب معلوم می شود پیغمبر او را سبک شمرده چون لازم بود که با ایشان همان طور رفتار می کرد که با ابوبکر رفتار می کرد پس چون این کار را نکرد در حق آنان سهل انگاری نموده و مهربانی از آنان دریغ داشته با اینکه واجب بود به ترتیب خلافتشان با ایشان هم مثل ابوبکر رفتار می کرد[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]و اما اینکه طرف مناظره به تو گفت /ان دو نفر از روی خواست و رغبت مسلمان شدند یا از روی اکراه؟ چرا نگفتی:بلکه از روی طمع اسلام اوردند زیرا که آنان (ابوبکر و عمر) با یهود معاشرت داشتند و از برآمدن و پیروزی محمد بر عرب با خبر بودند. یهود از روی کتاب های گذشته و توراو و ملاحم آنان را از نشانه های جریان حضرت محمد(ص) آگاه می کردند و به ایشان می گفتند که تسلط او بر عرب نظیر تسلط بخت النصر است بر بنی اسرائیل با این فرق که او ادعای پیغمبری نیز می کند ولی پیغمبر نیست.پس هنگامی که امر رسول خدا(ص) ظاهر گشت به او کمک کردند بر شهادت لا اله الا الله و محمد رسول الله، به طمع اینکه وقتی اوضاع خوب شد و امور منظم گردید فرمانداری و ولایت جایی هم به انان برسئد و چون از رسیدن به ریاست به دست آن حضرت مایوس شدند با بعضی از هم فکران خود همراه شدند تا در شب عقبه شتر پیغمبر(ص) را رم بدهند و شتر در آن گردنه هولناک حضرت(ص) را بیافکند و کشته شود و صورتشان را پوشاندند مثل دیگران ولی خداوند پیغمبرش را از نیرنگ انان ایمن قرار داد و حفظ کرد و نتوانستند اسیبی برسانند .آن دو نفر حالشان نظیر طلحه و زبیر است که آمدند و با علی(ع) بیعت کردند به طمع ای که هر کدامشان فرماندار یک استان بشوند اما وقتی مایوس شدند بیعت را شکستند و علیه آن حضرت قیام کردند تا اینکه عاقبت کارشان بدانجا کشید که عاقبت کار افرادی هست که بیعت را بشکنند[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]سخن که به اینجا رسید مولای من حسن ابن علی (ع) برای نماز برخاست و قائم(عج) نیز با او برخاست و من از خدمتشان بازگشتم و به جستجوی احمد بن اسحاق برآمدم که دیدم گریان به نزدم آمد. گفتم چرا معطل شدی و چرا گریه می کنی.گفت پیراهنی که مولایم مطالبه فرمود را نیافتم.گفتم ناراحت نباش.برو به حضرت خبر بده.پس بر حضرت داخل شدو برگشت و در حالی که با تبسم بر محمد و آل محمد درود می فرستاد، گفتم چه خبر است؟ گفت دیدم پیراهن زیر پای مولایم گسترده است پس حمد الهی بجای آوردیم و پس از آن روز چند روزی هم به خانه مولایمان می رفتیم ولی ان کودک را نزد آن حضرت نمی یافتیم. وچون روز وداع و خداحافظی رسید من و احمد بن اسحاق و کهلان، همشهری من،برآن حضرت وارد شدیم .احمد بن اسحاق بپا خواست و عرضه داشت: ای فرزند پیغمبر خدا(ص) رفتن نزدیک وغصه مان زیاداست، از درگاه خداوند می خواهیم که درود خود را بر جدت محمد مصطفی(ص)و پدرت حضرت مرتضی و مادرت حضرت سیده النساءو دو سرور جوانان بهشت عمو و پدرت و امامن پاکیزه بعد از ایشان از پدرانت (ع) و درود و صلوات خود را به تو و فرزندت قرار دهد و از خدا می خواهیم که آستانه ات بلند و دشمانانت پست و زبون گردند و خدا نکند که این آخرین دیدار ما با شما باشد چون سخن احمد بن اسحاق به اینجا رسید حضرت متاثر شد بطوریکه اشک از دیدگانش جاری گشت سپس فرمود ای ابن اسحاق دعای خود را از حد مگذران که تو در این سفر خدای را ملاقات خواهی کرد. احمد بن موسی تا این سخن را شنید بیهوش افتاد و چون به هوش آمد عرضه داشت : تو را به خدا و حرمت جدت قسم می دهم که به پارچه ای مفتخرم نمایی تا آن را کفن خود قرار دهم مولای ما زیر دست مسند خود برد و 13 درهم بیرون اورد و فرمود این را بگیر و بغیر از این را برای خودت مصرف مکن و آنچه خواستی محروم نخواهی شد البته خداوند اجر نیکو کاران را ضایع نخواهد کرد.[/FONT]
[FONT=&quot]سعد ادامه می دهد: چون برگشتیم در بین راه سه فرسنگ به حلوان مانده احمد بن اسحاق تب کرد و از زندگی دست شست و هنکامی که وارد حلاون شدیم در یکی از کاروان سرا های آن فرود امدیم احمد بن اسحاق یکی از همشهریانش را که مقیم حلوان بود نزد خود خواند و سپس به ما گفت امشب از نزد من بیرون روید و مرا تنها بگذارید. هر کدام از ما به خوابگاه خود رفت .نزدیک صبح فکری به سرم زد چون چشم گشودم کافور، خادم مولایم ابو محمد را دیدم که می گفت خداوند اجر شما را در این مصیبت زیاد کند و این فاجعه را جبران نماید ما از غسل و کفن رفیق شما فراغت یافتیم شما برای دفن او برخیزید زیرا که او مقامش نزد سرور شما از همه گرامی تر است سپس از چشم ما غایب شد و ما با گریه بر جنازه احمد بن اسحاق حاضر شدیم و حق او را عدا کردیم و مراسم او را به پایان رساندیم خدا رحمتش کند[/FONT]
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
تقديم به آنان كه جوياي حقيقت اند...

اللهم عجل لوليك الفرج

منابع: كتاب مكيال المكارم جلد اول
نوشته آيت الله سيد محمد تقي موسوي اصفهاني

 

بيتاب

عضو جدید
ما بايد از امام معصوم تبعيت وپيروي كنيم ، چون هم عقل ميگويد وهو نقل ...........
خوب
خدا كه ميداند جز 14 معصوم ، هركس كه زمام امور مسلمين را به دست گيرد چون معصوم نيست ، احتمال اشتباه وخطا كردن را دارد ..............
؛ونتيجه آن مردم كه تابع حاكم وامام غير معصومشان هستند ممكنست با خطا كردن اين امام عادي ، مردم را به خطا وگمراهي بكشاند....
چرا خداوند متعال امام دوازدهم را دور از دسترس مردم قرارداد و اور غايب نمود ؟؟؟؟؟؟؟؟/چرا ؟
وقتي اولي الامر معصوم نيستند وما موظف هستيم در غيبت امام معصوم از انان كه غير معصومند اطاعت كنيم ، احتمال خطا ، هم براي امام وهم براي ما مردم خواهد بود ، تكليف چه خواهدشد ؟؟//////
 
آخرین ویرایش:

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما بايد از امام معصوم تبعيت وپيروي كنيد ، چون هم عقل ميگويد وهو نقل ...........
خوب
خدا كه ميداند جز 14 معصوم ، هركس كه زمام امور مسلمين را به دست گيرد چون معصوم نيست ، احتمال اشتباه وخطا كردن را دارد ..............
؛ونتيجه آن مردم كه تابع حاكم وامام غير معصومشان هستند ممكنست با خطا كردن اين امام عادي ، مردم را به خطا وگمراهي بكشاند....
چرا خداوند متعال امام دوازدهم را دور از دسترس مردم قرارداد و اور غايب نمود ؟؟؟؟؟؟؟؟/چرا ؟
وقتي اولي الامر معصوم نيستند وما موظف هستيم در غيبت امام معصوم از انان كه غير معصومند اطاعت كنيم ، احتمال خطا ، هم براي امام وهم براي ما مردم خواهد بود ، تكليف چه خواهدشد ؟؟//////

سلام. خيلي خوشحالم كه مطالب رو خونديد. در جوابتون بايد بگم كه افرادي با استناد به برخي از احاديث ائمه بيانگر اين مطلب هستند كه تا ظهور منجي عالم بشريت و تشكيل حكومت به دست خود ايشان نبايد حكومت ديگري تشكيل شود و استدلالشان هم مانند استدلال شماست. نمونه اي از اين احاديث رو براتون ميگم:
حضرت صادق(ع) ميفرمايد:
کل رایه ترفع قبل قیام القاتم فصاحبها طاغوت یعبد من دون الله (
وسائل الشیعه، ج11، ص37) هر پرچمی قبل از قیام قائم برافراشته شود، صاحب آن طاغوتی است که در برابر خدا پرستش می شود.

همچنین امام سجاد(ع) در روایتی می فرماید: والله ما یخرج احدمنا قبل خروج القائم، الامثله کمثل فرخ طار من وکره قبل ان یستوی جناحاه فاخذه الصبیان(
مستدرک الوسائل ، ج11، ص37)به خدا سوگند هیچ یک از ما پیش از قیام قائم خروج نمی کند، مگر این که مثل او مانند جوجه ای است که پیش از محکم شدن بالهایش از آشیانه پرواز کرده باشد. در نتیجه کودکان او را گرفته و با او به بازی می پردازند.

ویا در مقدمه صحیفه سجادیه از قول امام سجاد حدیثی نقل شده که موید احادیث ذکر شده است. ما خرج و ما یخرج منا اهل البیت الی قیام قائمنا احد لیدفع ظلما او ینعش حقا الا اصطلمته البلیه و کان قیامه زیاده فی مکرومنا و شیعتنا(
صحیفه سجادیه، ترجمه الهی قمشه ای ، ص12)هیچ کس از خاندان ما تا قیام قائم برای دفع و یا زنده کردن حق خروج نکرده و نمی کند مگراین که باعث افزایش گرفتاری ما و شیعیان ما می گردند

در كنار اين مطالب 3 گروه بوجود ميان:

گروه اول مخالفانی که معتقدند شیعیان در دوران غیبت امام عصر(عج) نباید براي برقراری حکومت اسلامی تلاش كنند و تنها کار آنها امر به معروف و نهی از منکر است
گروه دوم معتقدند نه تنها نباید در دوران غیبت به فعالیتی که منجر به بوجود آمدن حکومت اسلامی است دست زد بلکه باید به فسادها، ظلم ها و تباهی به وجود آمده در جامعه دامن زد تا صاحب اصلی حکومت اسلامی که همان حضرت مهدی(عج) است ظهور کند ابه همين دليل اصلاح امور و برقراری حکومت و نهی از منکر را تا ظهور به تاخیر می اندازد.
گروه سوم معتقدند منتظر مصلح باید خود صالح باشد و زمینه را برای ظهور حضرت اباصالح المهدی(عج) فراهم نماید. پیامبر (ص) خصوصیات منتظران واقعی حضرت را در حدیثی این گونه بر می شمارد: طوبی لمن ادرک قائم اهل بیتی و هومقتد به قبل قیامه یتولی ولیه و یتبرا من عدوه و یتولی الائمه الهادیه من قبله اولئک رفقایی و ذوو ودی و مودتی واکرم امتی علی ... (بحارالانوار، ج52، ص130) خوشا به کسی که به حضور قائم برسد و حال آن که پیش از قیام او نیز پیرو او باشد. آن که با دوست او دوست و با دشمن او دشمن و مخالف است و با رهبران و پیشوایان هدایتگر پیش از او نیز دوست است.
در مورد دو دسته اول: امام محمد باقر(ع) در صحیحه عیص بن قاسم قیامها را به دو دسته قیامهایی كه حاكمان آنها ،مردم را براي نفع شخصي خودشان تشويق مي كنند و قيام هايي كه براي مقابله با ظلم وفساد پايه ريزي مي شوند.

احادیث بسیاری از ائمه وجود دارد که قیام عده ای از حق خواهان چون: قیام زید بن علی(ع) ، قیام توابین، قیام مختار ثقفی، قیام ادریس بن عبدالله شهید فخ و ... را تایید کرده اند. به عنوان مثال حضرت امام رضا(ع) در پاسخ مامون که زید النار برادرامام رضا را با زید بن علی (ع) مقایسه کرد فرمود: برادرم زید را با زید بن علی مقایسه نکن، چون زید بن علی ار عالمان آل محمد (ص) بود. برای خدا خشم کرد و در راه خدا جهاد کرد و کشته شد.

و یا در جایی دیگر این گونه از ادریس بن عبدالله به نیکی یاد می کند: ادریس از شجاعان اهل بیت پیامبر(ص) بود. به خدا سوگند همانند او در میان ما کسی نیامده است.

اين موارد در حالي است كه خود امامان نيز در زمان خود عليه ظالمان قيام كردند، پس ميتوان نتيجه گرفت قيام هاي كه براي مبارزه با ظلم هستند تاييد شده اند.

امام محمد باقر(ع) می فرماید: کانی بقوم قد خرجوا بالمشرق، یطلبون الحق فلا یعطونه ثم یطلبونه فلا یعطونه... (
کتاب الغیبه ، نعمانی، تحقیق و ترجمه علی اکبر غفاری، ص273
1- 2- 3-) گویا می بینم مردی از مشرق که در طلب حق قیام کرده اند، ولی {حاکمان} به آنان پاسخی نمی دهند پس از مدتی دوباره قیام می کنند. این بار نیز به آنها پاسخی داده نمی شود ولی این مرتبه که وضع را چنین می بینند. شمشیرهای خود را بر شانه هایشان می نهند. در این هنگام آنچه را می خواهند به آنان می دهند. امانمی پذیرند و دست به قیام می زنند{ و رژیم حاکم را ساقط و حکومتی بر اساس مبانی اسلام تشکیل می دهند} اینان این حکومت را جز به صاحب شما تسلیم نمی کنند. کشتگان این قیام همه شهید به شمار می آیند اگر من آن زمان را درک کنم خود را برای خدمت مهدی(ع) نگه می دارم.


پس ما حكومت اسلامي را تشكيل داديم تا بتوانيم قسمتي از ارزش هاي اسلام رو زنده نگه داريم و در زمان ظهور اين حكومت را به صاحب اصليش تقديم كنيم

 
آخرین ویرایش:

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما بايد از امام معصوم تبعيت وپيروي كنيد ، چون هم عقل ميگويد وهو نقل ...........
خوب
خدا كه ميداند جز 14 معصوم ، هركس كه زمام امور مسلمين را به دست گيرد چون معصوم نيست ، احتمال اشتباه وخطا كردن را دارد ..............
؛ونتيجه آن مردم كه تابع حاكم وامام غير معصومشان هستند ممكنست با خطا كردن اين امام عادي ، مردم را به خطا وگمراهي بكشاند....
چرا خداوند متعال امام دوازدهم را دور از دسترس مردم قرارداد و اور غايب نمود ؟؟؟؟؟؟؟؟/چرا ؟
وقتي اولي الامر معصوم نيستند وما موظف هستيم در غيبت امام معصوم از انان كه غير معصومند اطاعت كنيم ، احتمال خطا ، هم براي امام وهم براي ما مردم خواهد بود ، تكليف چه خواهدشد ؟؟//////
در ضمن بايد بگم كه در اسلام احكامي وجود داره كه فقط و فقط با تشكيل حكومت اسلامي تحقق پيدا ميكنه مثلا احكام مالي، نظامي، قضايي و......
و همچنين تشكيل حكومت اسلامي مانعي براي انتشار گناهان، محارم و زشتي ها ميشود.
پس اگر مسلمانان براي تشكيل حكومت اقدام نكنند به ناچار بايد در مقابل ظلم سر تعظيم فرود آورند كه اين در دين ما به شدت نكوهش شده و تنها راه ان تشكيل حكومت اسلاميست.
 

بيتاب

عضو جدید
اجواب سوالم را خودم خواهم داد :
اگر فرضاً شهرداري در سركوچه شما لامپ روشناي قرار دهد ولي اهل محله لامپ را بشكنند وخاموش شود..............
فرضا دوباره شهرداري لامپ ديگري بگذارد ولي باز اهل محله لامپ دوم را نيز بشكنند وهمين طور شهرداري لامپ بگذارد واهل محل لامپ را مي شكنند ...........
وتا سيزده مرتبه مردم اين اهالي اين محله اين لامپ ها را يكي پس از ديگري مي شكنند ....................
در اينجا شهرداري چنين تصميم خواهند گرفت :
تا مردم اين محله آدم نشوند ولياقت روشنايي را پيدا نكنند ، من شهرداري برايشان لامپ ديگري قرار نمي دهم ( لامپ چهاردهم )
ودر مثل مناقشه نيست ...........
وتا مردم محله ما ادم نشوند ؛ لياقت روشنايي لامپ عصمت وامامت را پيدا نخواهند كرد ؟
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
اجواب سوالم را خودم خواهم داد :
اگر فرضاً شهرداري در سركوچه شما لامپ روشناي قرار دهد ولي اهل محله لامپ را بشكنند وخاموش شود..............
فرضا دوباره شهرداري لامپ ديگري بگذارد ولي باز اهل محله لامپ دوم را نيز بشكنند وهمين طور شهرداري لامپ بگذارد واهل محل لامپ را مي شكنند ...........
وتا سيزده مرتبه مردم اين اهالي اين محله اين لامپ ها را يكي پس از ديگري مي شكنند ....................
در اينجا شهرداري چنين تصميم خواهند گرفت :
تا مردم اين محله آدم نشوند ولياقت روشنايي را پيدا نكنند ، من شهرداري برايشان لامپ ديگري قرار نمي دهم ( لامپ چهاردهم )
ودر مثل مناقشه نيست ...........
وتا مردم محله ما ادم نشوند ؛ لياقت روشنايي لامپ عصمت وامامت را پيدا نخواهند كرد ؟
من دقيقا منظور شما رو نفهميدم ولي اگر منظورتان در مورد تشكيل حكومت اسلامي بود خب توضيح دادم ولي اگر منظورتان در مورد لياقت مردم براي ظهور امام زمان است بايد بگم كه ما مردم بايد با آمادگي خودمون يعني با عمل به وظايف ديني مون كه در راس همه امر به معروف و نهي از منكر است زمان ظهور رو جلو بندازيم. در واقع بايد بينش خودمون رو در مورد شناخت يزيدهاي زمانمون زياد كنيم تا به سر نوشت مردم عرب در زمان حضرت عسگري (ع) دچار نشيم
 

mahmood-en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]پرهيز از مجالسي كه نام آن حضرت (ع) در آنها مورد تمسخر باشد[/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]پرهيز كردن ودوري جستن از مجالس بي كاران و گمراهان، آنها كه ياد امام را به مسخره مي گيرند، يا وجود شريفش را انكار مي كنند، يا اينكه از ياد كردن حضرتش روي گردانند، يا مومنان منتظر آن جناب را به تمسخر مي گيرند. خداي عز وجل مي فرمايد:{ و همانا خداوند در كتاب بر شما نازل فرمود كه هرگاه شنيديد به آيات خداوند كفر ورزيده مي شود و استهزها مي گردد پس با آنها {كافران و استهزا كنندگان } ننشينيد تا در سخن ديگر داخل شوند كه {اگر با آنها هم نشين شويد} شما هم به حقيقت مانند آنها خواهيد بود، همانا كه خداوند همگي منافقان و كافران را در جهنم جمع خواهد كرد. {سوره نساء ايه 40} }.[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

Nazi_Elite

عضو جدید
کاربر ممتاز

بسمه تعالی

أبان بن تغلب از امام صادق(علیه السلام)پرسید:

اگر کسی تمام امامان(علیهم السلام) را بشناسد ولی امام زمانش را نشناسد "مؤمن" است؟
حضرت فرمودند: خیر
دوباره پرسید : آیا مسلمان هست؟
حضرت فرمودند: بله (بحارالانوار، ج33،ص96)
امام صادق​
(علیه السلام) به صراحت در این کلام نورانی اعلام می کنند که بدون شناخت امام زمان(علیه السلام)
نمی توان خود را مؤمن دانست بلکه نهایتاً عنوان «مسلمان» بر انسان یاد می شود. توجه به این نکته نیز ضروری است که شرط رستگاری وسعادت جاودانه اخروی «ایمان» است نه فقط «اسلام».




پرسش:
معرفت و شناخت امام زمان(عجل الله فرجه)به چه معناست؟
جواب : شناختی که واجب ولازم است وبا نداشتنش نمی توان به یک شخص "مؤمن" گفت، دو بعد دارد:
۱-شناخت شخص امام به نام ونام پدران (شناخت شناسنامه ای)
۲-شناخت صفات و ویژگی ها وخصوصیات او
راه به دست آوردن این دو نوع شناخت هم مطالعه و تفکر در احادیث وروایاتی است که از ناحیه اهل البیت(علیهم السلام) به دست ما رسیده ونیز مطالعه ودقت در کتبی که بزرگان علما در ارتباط با معارف مهدوی به رشته تحریر در آورده اند.

http://montazerclip.mihanblog.com/post/75
 

Similar threads

بالا