یه فالگیره هست تو کرمانشاه....تقریبا مردم بهش ایمان دارن.....
مثلا مامانم برا خواهرش خواسته بود بهش بگه....طرف گفته بود به سارا بگو فعلا درس بخونه و فکر شوهر نباشه!!شوهر خوبی گیرش میاد....در صورتی که مامانم نه اسم خواهرش،نه سوالش رو بهش نگفته بود.....
به داداشم هم بدون هیچ چیزی بهش بگن،گفته بود که بره مدرسه ی نظامی و اونجا موفق میشه....گفته بود که مردن تو خونواده ی شما ارثیه!!! ولی شامل تو نمیشه و میثم رو میگیره....(من بدبخت میثم هستم!!)....
بابای بنده زیر 30 سالگی مرد....منم الان 19 سالمه و با توجه به چیزایی که از طرف شنیدم،امیدوارم که تا چن سال دیگه بمیرم....
راستش،خیلی لذت بخشه که بدونی هیچوقت پیر نمیشی یا هیچوقت بچه ای نداری که بی پدر بشه یا زنی که بی شوهر و تنها....
در هر صورت،من نمیدونم که یه ساعت قبل از مردنم،دقیقا چیکار میکنم....ممکنه طرف بیمار باشه و خوشحال بشه....ممکنه سر عقد باشه و مخش بترکه!!! ممکنه ........
من که از شنیدن این خبر که احتمالا کمتر از 10 سال دیگه عمر میکنم،واقعا خوشحالم...این 10 سال رو با تمام تلاشم رو میکنم که مردم بیشتری رو به اخلاقیات دعوت کنم و از خدا دور کنم...،سعی میکنم که افراد بیشتری رو عاشق ایران کنم و افرادی بیشتری رو از ج م ه و ر ی ا س لا م ی دور کنم!!! سعی میکنم بیشتر راست بگم و خاطره های بد جا بذارم تا مادرم اگر من زودتر مردم،زیاد ناراحت نشه....!!!
به همین سادگی....
هرچند،باید یاداوری بکنم که به هیچ عنوان غیب گویی و اینده گویی رو قبول ندارم،ولی شخصا دوست دارم باور کنم که زوتر از 10 سال دیگه می میرم!! احتمالا یه بار برم شخصا یقش رو بگیرم و بهش بگم دقیقا کی می میرم؟!! اخه تا الا چهار بار خونواده رو بردم دم خونش، ولی هیچوقت نرفتم تو با خودش حرف بزنم!!!