اگه احساس میکنی حرفی داری بیا تو فریاد بزن .....................

hirta23

عضو جدید
سلام يعنی برای هميشه ... خداحافظ!


تکليفِ تمام ترانه‌های من
از همين اولِ بسم‌اللهِ بوسه معلوم است
سلام، يعنی خداحافظ!
خداحافظ جایِ خالیِ بعد از منِ غريب
خداحافظ سلامِ آبیِ امنِ آسوده
ستاره‌ی از شب گريخته‌ی همروزِ من،
عزيزِ هنوزِ من ... خداحافظ!


همين که گفتم!
ديگر هيچ پرسشی
پاسخ نمی‌دهم!


هی بی‌قرار!
نگران کدامِ اشتباهِ کوچکِ بی‌هوا
تو از نگاه چَپ‌چَپِ شب می‌ترسی؟
ما پيش از پسينِ هر انتظاری حتما
کبوترانِ رفته از اينجا را
به رويایِ خوش‌ترين خبر فراخواهيم خواند.


من ... ترانه‌ها وُ
تو ... بوسه‌ها وُ
شب ... سينه‌ريزِ روشنش را گرو خواهد گذاشت،
تا ديگر هيچ اشاره يا علامتی از بُن‌بستِ آسمان نمانَد.
راه باز ...، جاده روشن وُ
همسفر فراوان است.


برمی‌گرديم
نگاه می‌کنيم
اميدوار به آواز آدمی ...!


آيا شفای اين صبحِ ساکتِ غمگين
بی‌خوابِ آخرين ستاره مُيسر نيست؟
هميشه همين قدم‌های نخستينِ رفتن است
که رازِ آخرين منزلِ رسيدن را رقم می‌زند.


کم نيستند کسانی
که با پاره‌ی سنگی در مُشتِ بسته‌ی باد
گمان می‌کنند کبوتری تشنه به جانب چشمه می‌بَرَند،
اما من و کبوتر و چشمه گول نخواهيم خورد
ما خوابِ خوشی از احوالِ آدمی ديده‌ايم


از اين پيشتر نيز
فالِ غريب ستاره هم با ما
از همين اتفاق عجيب گفته بود.


ما نزديک آينه نشستيم و شب شکست و
خبر از مسافرِ خوش‌قولِ بوسه رسيد،
رسيد همين نزديکی‌ها
که صبحِ يک جمعه‌ی شريف
از خواب روشن دريا باز خواهيم گشت.
همه چيز دُرست خواهد شد
و شب تاريک نيز از چراغِ تَرک‌خورده عذر خواهد خواست.
همين برای سرآغاز روزِ به او رسيدن کافی است،
همين برای نشستن و يک دلِ سير گريستنِ ما کافی‌ست،
همين برای از خود دور شدن و به او رسيدن کافی است.


سلام ...!
سلام يعنی خداحافظ!
خداحافظ اولين بوسه‌های بی‌اختيار
کوچه‌های تنگ آشتی‌کنانِ دلواپس
عصر قشنگِ صميمی
ماه مُعطرِ اطلسی‌های اينقدی، ... خداحافظ!


سلام، سهمِ کوچکِ من از وسعت سادگی!
سايه‌نشينِ آب و همپياله‌ی تشنگی سلام،
سلام، اولادِ اولين بوسه از شرمِ گُل و گونه‌های حلال،
سلام، ستاره‌ی از شب گريخته‌ی همروز من،
عزيزِ هميشه و هنوز من ... سلام!
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب من شبا دیر خوابم میبره:surprised:
چون گفتی داد بزن منم میگم الان خوابم نمیبرهههههههههههههههههههههه:w06:
 

hirta23

عضو جدید
انقدر نگویید که با گذشت کردن کوچک می شوم
که اگر با گذشت کردن کوچک می شدیم ، خدا انقدر بزرگ نبود.
 

**سمیرا**

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا امروز اینجوری شدددددددددددددددددددددد:w06::w06:
من هنوز ناراحتممممممممممممممممممم
:(:(:(:(:(:(
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
سرنوشت زن


خدایا زن شدم تا بر سرم کوبند؟

خدایا زن شدم تاهر کجا دیدند لازم هست

به احساسم،به فهمم،

یا به قلبم زور گویند؟
خدایا زن شدم تا که مرا جنسیت دوم بدانند؟

خدایا زن شدم تا که پدر،همسر ، برادر

و از بدبختی ام مردان دیگر

مرا صاحب شوند و مالکم باشند؟

مرا زن آفریدی تا که ناموس همین مردان نامردت شوم؟

به جرم یک نگاه پاک و ساده،عاشقانه،بچگانه

همین مردان نامردت،به نام من

به جان یکدگر افتند و جان یکدگر گیرندو
روحم را بیازارند؟

نخواهم غیرت کور و تعصب های بیجا را !

همین هایی که می گویند : نادانی و احمق

همین هایی که می گویند : صلاحت را نمی دانی

همین هایی که می گویند : تو بنشین ساکت و خاموش

به جایت هر کجا لازم شود تصمیم می گیریم

همین مردان نامردی که ناقص عقل خوانندم

در اوج شور ناپاک هوسهاشان،

در اوج شهوت و لذت

مرا یک همنفس دانند

زبان ریزند و از من کام گیرند!

چرا قلب مرا سرشار از احساس آفریدی؟

که زیر دست و زیر پای این مردان نامردت شود خرد؟

نمی خواهم دگر قلبی پر از احساس و گرما را !

لطافت را به من دادی

که روحم را به زیر تلخی مشت و لگد گیرند؟

نمی خواهم لطافت را !

خداوندا ظریفم کرده ای تا آن که جسمم را

به زیر سردی باد کتک گیرند؟

نمی خواهم ظرافت را !

هراس از لکه ننگی به دامانم

مرا تا اوج بی شرمی و وحشت می برد پیش

نمی خواهم نجابت را !

چه کارم آید این چشمان شهلا

چون که باید کور و کر باشم؟

خدایا زن شدم ،

اما نمی خواهم که خر باشم !

خدایا زن شدم تا آن که تعبیر نگاه من

شود یک تیر زهرآلود شیطانی؟

خدایا زن شدم تا آن که تعبیر نیاز من به عشق

شود امیال نفسانی؟

خدایا زن شدم آخر برای شستن و جارو زدن؟

زاییدن و زانو زدن؟

خدایا زن شدم تا خدمت مردان نامرد تو را گویم؟

خدایا خوب می دانم که تو مردی- که نامردی

ببین با سرنوشت زن چه ها کردی، چه ها کردی!!!


 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
می گویند

مرا آفریدند

از استخوان دنده چپ مردی

به نام آدم

حوایم نامیدند

یعنی زندگی

تا در کنار آدم

یعنی انسان

همراه و هم صدا

باشم



* می گویند

میوه سیب را من خوردم

شاید هم گندم را

و مرا به نزول انسان از بهشت

محکوم می نمایند بعد از خوردن گندم

و یا شاید سیب

چشمان شان باز گردید

مرا دیدند

مرا در برگ ها پیچیدند

مرا پیچیدند در برگ ها

تا شاید

راه نجاتی را از معصیتم

پیدا کنند



* نسل انسان زاده منست

من

حوا

فریب خوردۀ شیطان

و می گویند

که درد و زجر انسان هم

زاده منست

زاده حوا

که آنان را از عرش عالی به دهر خاکی فرو افکند



* شاید گناه من باشد

شاید هم از فرشته ای از نسل آتش

که صداقت و سادگی مرا

به بازی گرفت و فریبم داد

مثل همه که فریبم می دهند

اقرار می کنم

دلی پاک

معصومیتی از تبار فرشتگان

و باوری ساده تر و صاف تر از آب های شفاف جوشنده یک چشمه دارم



* با گذشت قرن ها

باز هم آمدم

ابراهیم زادۀ من بود

و اسماعیل پروردۀ من

گاهی در وجود زنی از تبار فرعونیان که موسی را در دامنش پرورید

گاهی مریم عمران، مادر بکر پیامبری که مسیح اش نامیدند

و گاه خدیجه، در رکاب مردی که محمد اش خواندند



* فاطمه من بودم

زلیخای عزیز مصر و دلباخته یوسف هم

من بودم

زن لوط و زن ابولهب و زن نوح

ملکه سبا

من بودم و

فاطمه زهرا هم من



* گاه بهشت را زیر پایم نهادند و

گاه ناقص العقل و نیمی از مرد خطابم نمودند

گاه سنگبارانم نمودند و

گاه به نامم سوگند یاد کرده و در کنار تندیس مقدسم

اشک ریختند

گاه زندانیم کردند و

گاه با آزادی حضورم جنگیدند و

گاه قربانی غرورم نمودند و

گاه بازیچه خواهشهایم کردند



* اما حقیقت بودنم را

و نقش عمیق کنده کاری شده هستی ام را

بر برگ برگ روزگار

هرگز

منکر نخواهند شد



* من

مادر نسل انسان ام

من

حوایم، زلیخایم، فاطمه ام، خدیجه ام

مریمم

من

درست همانند رنگین کمان

رنگ هایی دارم روشن و تیره

و حوا مثل توست ای آدم

اختلاطی از خوب و بد

و خلقتی از خلاقی که مرا

درست همزمان با تو آفرید



* پس بیاموز تا سجده کنی

درست همانطور که فرشتگان در بهشت

بر من سجده کردند

بیاموز

که من

نه از پهلوی چپ ات

بلکه

استوار، رسا و همطراز

با تو

زاده شدم

بیاموز که من

مادر این دهرم و تو

مثل دیگران

زاده من!
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب هنگام مردم با صداي آژير پليس و آمبولانس به خيابان مي آيند براي تماشاي بردن جنازه زني به داخل آمبولانس و بردن مردي با دستبند به داخل ماشين پليس .

همه مي خواهند بدانند چه اتفاقي افتاده. حرف و شايعه زياد است يكي مي گويد: " زن مشكل اخلاقي داشت هر دفعه با يكي بود و شوهرش ديگر طاقت نياورد و كشتش، بيچاره مرد."


زني ديگر مي گويد:


" نه اتفاقا بر عكس فروغ خانم اين حرف را نزنين گناه مي كنين زن بسيار خوب و با آبرويي بود تا به حال صدبار از شوهرش كتك خورده اما تحمل كرده و صدايش در نيومده، اين جور زنان جايشون تو بهشته. "


زن ديگر با صداي بلند مي گويد:

" من مي دونم چي شده، بارها صداي دعوايشان را شنيديم و هميشه صداي جيغ زن تا هفت تا كوچه آن طرف تر مي رفت يك بار هم شوهرم به پليس 110 زنگ زد و گفت بياييد اين مرد زنش را داره مي كشه .

پليس گفت دعواهاي خانوادگي در حوزه وظايف ما نيست و بالاخره امروز پليس اومد و اما با وظيفه بردن جنازه زن، خدا به داد همه ما برسه، اين حرفها چيه كه مي زنين؟ "


پيرمردي كه عصا به دست داشت گفت :


" حقش بود بايد با اين زنان اينطور رفتار كرد روز به روز دارن پرروتر مي شن مي خواست با شوهرش دعوا نكنه! " و قيافه حق يه جانبي گرفت.


زن ديگري كه حرفهاي پير مرد را شنيد جواب داد:


" حاج آقا اينطوري حرف نزنيد آن زن بي عرضه بوده وگرنه ما زنها كه چلاق نيستيم همينطوري بايستيم شوهرمون ما رو بزنه من اگر شوهرم دست روم بلند كنه ميرم پدرش رو در ميارم " يكي گفت: " چطور؟" زن با غرور گفت: " 700 تا مهريه ام رو ميزارم اجرا" و خنديد و رفت. [برای مشاهده این لینک باید ابتدا ثبت نام نمایید. برای ثبت نام اینجا کلیک کنید...]


دختري حدودا 20 ساله گفت:


" مگه ما زورمون به مردها ميرسه من يكي كه اگه يك مرد كتكم بزنه اصلا نمي تونم از خودم دفاع كنم تازه اگه كسي هم بكشم فوري مي گيرن و اعدام ميشم، اصلا من ازدواج نمي كنم مگه مرض دارم، خونه بابام راحت هستم برم دست مرد ديگه كتك بخورم؟ "


خانمي كنار گوش بنده گفت : " مرد، مرده ديگه يه وقت عصباني ميشه، خب اگه زن جوابش رو نده كار به اينجاها نميرسه، از قديم گفتن مرد آتش هست و زن آب، اگه مرد غيرت نداشته باشه كه نميشه زن ها خراب ميشن، جامعه پر از فساد مي شود" پيرمرد هم لبخند پيروزي بر لبانش ظاهر مي شود.


و من كه فشار خونم به شدت پايين افتاده بود و داشتم حرف ها را گوش مي دادم و تحليل مي كردم گفتم:

" جايي كه قانون از زنان هيچ گونه حمايتي نمي كنه بايد شاهد اين قتل ها وشايعات باشيم يك مقدار به خودتان نگاه كنين كه براي اين زن مرده، حالا نمي گم بدبخت، چند جور حرف ساختين و گفتين؟

يك نفر از شما نگفت كه در دين ما كجا گفته كه جان يك زن دست يك مرد است؟

يك نفر نگفت چرا اين مرد بايد زنش را مي كشت؟ مرد چه حقي داشت و زن چرا حقي نداشت؟

يك لحظه خودتون را جاي آن زن بذاريد آيا فكر مي كنين كه دوست داشت بميره آن هم اينطور؟

يك دختر اينجا از ازدواج بيزار شده و شما باز هم دارين از مرد دفاع مي كنين؟ "


به پير مرد گفتم :

" هر روز همسرت را بزن و اگر دوست داشتي بكش چون از مرگ يك زن خوشحال مي شوي.

" پير مرد گفت: " نه دخترم منظورم اين نبود كه ..." گفتم :

" من هرگز دوست ندارم دختر شما باشم " سرش را پايين انداخت و زنان ديگر نيزساكت شدند.

ديگر ايستادن جايز نبود زن مرده بود، زن جواني كه فقط 28 سال از عمرش مي گذشت، نه بي آبرو بود، نه فاسد، نه بدكاره، نه زشت، نه مريض و نه ..... اما مرده بود و كشته شده بود.


من حتي وقتي جنازه زن را به داخل ماشين مي بردند چشمانم را بستم تا پتوي سفيدي كه خون آلود بود را ديگر نبينم

. فردا در روزنامه ها خبر را اينطور مي خوانم :" قتل غير عمد زني توسط شوهرش در دعواي خانوادگي.

" و درادامه توضيح داده كه "مرد مدتي دچار ورشكستگي مالي شده بود و چون ناراحتي اعصاب داشت مرتب با زنش درگير مي شده و به طور اتفاقي همسرش را كشته و خود به پليس 110 زنگ زده و اينك ابراز پشيماني كرده و منتظر حكم دادگاه."


نمي دانم در اينجا چرا مردي زني را مي كشد مي گويند مشكل روحي داشته و غير عمدي كشته؟ با اينكه همسايه ها گفتند هر روز مرد سر هر چيزي به زن گير مي داده و او را كتك مي زده و زن چون خانواده اش از او حمايت نمي كردند مجبور بوده بسوزد و بسازد.

و سر آخر آنقدر زن را كتك زده و سرش را به ديوار كوبيده كه زن جان خودش را از دست داده است.


زن آنقدر از شوهرش بيزار بوده كه طي مدت 3 سال زندگي هرگز حاضر نشده بچه دار شود و مردم اين قضيه را شانس زن و مرد مي دانند كه شانس آوردن بچه اي نداشتند تا شاهد اين دعواها باشد.


پليس هيچ گاه هيچ راهكاري براي اين حوادث در نظر نگرفته و هيچ گاه هم نخواسته كارشناسان خود را در اين زمينه درگير كند.


واقعا متاسفم یعنی اگه زور بازو نشون ندن ........
 

#ZaHra#

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم میخوام داد بزنم
اماده اید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
" روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد



مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید



بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ




جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد
شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید



روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد
اندرون دل مــن یک قـلم تـاک زنـیـــــــد
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه چی خنده دار........................فریاد ادما به درد هیچکی نمیخوره.باید تو دل خودشون باشه.برای چی بقیه بفهمن.مگه درکت میکنن!!مرسی از تاپیک قشنگت:gol::gol::gol:
 

hirta23

عضو جدید
شما از اشعار آقای صالحی استفاده میکنید؟[QUOTE=rm_arch;2792844] " روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد



مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید



بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ




جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد
شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید



روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد
اندرون دل مــن یک قـلم تـاک زنـیـــــــد
[/QUOTE]
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شما از اشعار آقای صالحی استفاده میکنید؟[QUOTE=rm_arch;2792844] " روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد



مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید



بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ




جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد
شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید



روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد
اندرون دل مــن یک قـلم تـاک زنـیـــــــد
[/QUOTE]

سلام
استفاده !
استفاده نمی کنم دوسشون دارم خیلی ....
 

hirta23

عضو جدید
شما کرد هستید؟
سلام
استفاده !
استفاده نمی کنم دوسشون دارم خیلی ....[/QUOTE]
 

na3rmech83

عضو جدید
بايد فراموشت کنم چنديست تمرين مي کنم من مي توانم ! مي شود ! آرام تلقين ميکنم حالم ، نه ، اصلا خوب نيست .... تا بعد، بهتر مي شود ....فکري براي اين دلِ آرام غمگين مي کنم من مي پذيرم رفته اي و بر نمي گردي همين ! خود رابراي درک اين ،صد بار تحسين مي کنم کم کم ز يادم مي روي اين روزگار و رسم اوست ! اين جمله را با تلخي اش ، صدبار تضمين مي کنم
 

Similar threads

بالا