اعتراف میکنم که ...

najmeh_kolahkaj

عضو جدید
اعتراف ميكنم يه بار گل گير ماشينم رو موقي كه داشتم از پارك در ميومدم سابوندم به ستون ولي به بابام گفتم در دانشگاه حتما زدن بهش.
خدايش بخاطر همسايمون بود كه بد پارك كرده بود.
 

samira.it

عضو جدید
اعتراف ميكنم كه........كالباس ها تو يخچال رو من خوردم داداشم سرش بي كلاه موند
لطفا تصوير منو شطرنجي كنين
 

aryana.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم سوم راهنمایی تمام 20هایی که از درس علوم گرفتم واسه این بود که تازه فهمیده بودم تقلب یعنی چی..
 

soraya_shz

عضو جدید
اعتراف مي كنم ، هنوزم كه هنوزه، وقتي پسر خواهرم چوبين نگاه مي كنه ، من كلي از شكست برونكار خوشحال ميشم...
 

رجبی علی

عضو جدید
اعتراف میکنم من شیشه حیاط خونمون رو با توپ شکستم بعد با کلی شرلوک هلمز بازی طوری صحنه سازی کردم که انگار یه لنگه کفش که ماله بچه های تو کوچه که فوتبال بازی می کردن اومده و خورده به شیشه اوخ اوخ بابام چه دعوایی با بچه ها کرد
اعتراف میکنم من بودم زنگ خونه همسایه هارو میزدمو فرار
اعتراف میکنم من بودم که تو باغمون تله درست میکردم و فامیلو آشو لاش میکردم
اعتراف میکنم من بودم مداد گذاشتم زیر دوستم بیچاره کارش به بیمارستان کشید
اعتراف میکنم من بودم که باد چرخ ماشینای تو کوچه مونو خالی میکردم
خودمونیم من بچه ساکتی بودم ولی چقدر جرائم دارم
 

najmeh_kolahkaj

عضو جدید
اعتراف میکنم من شیشه حیاط خونمون رو با توپ شکستم بعد با کلی شرلوک هلمز بازی طوری صحنه سازی کردم که انگار یه لنگه کفش که ماله بچه های تو کوچه که فوتبال بازی می کردن اومده و خورده به شیشه اوخ اوخ بابام چه دعوایی با بچه ها کرد
اعتراف میکنم من بودم زنگ خونه همسایه هارو میزدمو فرار
اعتراف میکنم من بودم که تو باغمون تله درست میکردم و فامیلو آشو لاش میکردم
اعتراف میکنم من بودم مداد گذاشتم زیر دوستم بیچاره کارش به بیمارستان کشید
اعتراف میکنم من بودم که باد چرخ ماشینای تو کوچه مونو خالی میکردم
خودمونیم من بچه ساکتی بودم ولی چقدر جرائم دارم

:eek::surprised:
نكنه لايه ازون هم تو سوراخ كردي.:mad:
 

chik.chik.jhik

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم که: کلاس اول بودم با یه دختره دعوام شد انقده کتکش زدم بعد رفت پیش ناظممون دیدم ناظمه بیاد دعوام میکنه روی دستمو یه دونه گنده گاز گرفتم ناظمه اومدنی الکی گریه کردم گفتم ببینین دستمو چیکار کرده:biggrin:
اعتراف میکنم که: اولای نیمسال دوم بود ورودی های بهمن ریخته بودن دانشگاه یه وضعی بود... یه روز سرکلاس حالم به هم خورد سریع از کلاس زدم بیرون دیدم دستشویی آقایون نزدیکتره تا مال خودمون یعنی نمیتونستم اونهمه راه رو برم یه ساعتی هم بود که بیشتر دانشجوها سر کلاس بودن پیچوندم رفتم... جلو آینه بودم داشتم سر و وضعمو مرتب میکردم یه پسره از تو دستشویی اومد بیرون منو که دید این شکلی شد:eek: منم یه قیافه حق به جانبی گرفتم که یارو فکر کرد اشتباهی اومد گفت خانوم ببخشید و سریع رفت بیرون:biggrin: هنوزم عذاب وجدان دارم...
اعتراف میکنم که: همین چند دقیقه پیش یه کار بدی کردم بدجور عذاب وجدان گرفتم هی با خودم میگفتم کاش میشد جایی میگفتم حداقل دلم سبک میشد یهو جرقه ی یه همچی تاپیکی تو ذهنم زد اومدم دیدم از قبل بوده:redface:
 

Honey-sr

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم وقتی واسه اردوی راهیان نور رفته بودیم جنوب شب اول خابگاه دوستم دستشو بسته بود به تخت که نیفته چون طبقه ی
دوم خابیده بودیم و من بازش کردم چون به نظرم مسخره میومد ساعتای ۵ صبح بود یهو یه صدای مهیبی خابگارو فرا گرفت دوستم بود که مثل گوجه رو زمین له شده بود.

** اعتراف های خنده دار **اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهارسالمونو با باباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟
دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید
اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چقد بزرگ شده!
مامان گفت نوید کیه؟
گفتم: پسر آقای …
گفت اون اسمش پارساست اسم باباش نویده

** اعتراف های خنده دار **اعتراف میکنم بچه که بودم مغازه سر کوچمون بستنی هاشو گرون کرده بود منم رفتم پشت مغازش که یه زمین بود و کنتور برقشم اونجا بود منم برقشو قطع کردم و رفتم با بچه ها محله بستنی نصف قیمت خریدیم!!!!!!!! بابا بچه بودم دیگهههههههههههههه…

** اعتراف های خنده دار **چند روز پیش دختر خالم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود … بهش اس ام اس(!) زدم گوشیتو جا گذاشتی!!!!!!!

** اعتراف های خنده دار **چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم (!!) و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باغچه و سیگار خاموش موند تو دستم

** اعتراف های خنده دار **اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم همه تخم مرغ آورده بودن که توش پر گل بود منم یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! معلم اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا ، رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس ۴ – ۵ نفر شلوغو آورد بیرون زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگیم بودم معلمه شک نمیکرد بهم !
وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن زدنم !

** اعتراف های خنده دار **اعتراف میکنم یه همسایه داشتیم همش بچه اش رو پیش ما میگذاشتو میرفت بیرون اقا این بچه هم زلزله بود هر وقت میومد پیش ما قرص سرماخوردگی واستامینوفون تو اب حل میکردیم میدادیم بهش میخورد بعد نیم ساعت خواب خواب بود

** اعتراف های خنده دار **اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت املا ها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفیا می بینم کی به حرفام گوش می ده …ازون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام:امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کودوم وسیله ها دست زد؟
بیشترم به دریچه کولر شک داشتم

** اعتراف های خنده دار **اعتراف می‌کنم سر فینال جام جهانی‌ تا لحظه‌ای که اسپانیا گل زد فکر می‌کردم اسپانیا نارنجیه، هلند آبی‌، گل هم که زد کلی‌ لعنت فرستادم به هلند، بعد گل رو صفحه نوشت اسپانیا ۱ – هلند ۰ ، تازه فهمیدم کل بازی داشتم اشتباه فحش میدادم

** اعتراف های خنده دار **اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده

** اعتراف های خنده دار **یه بار با بچه ها بودیم یکی از دوستام رو بعد از مدت ها دیدم ، کلی ریش گذاشته بود
با خنده بهش گفتم : علی این ** بازیا چیه ؟
گفت پدرم فوت کرده
گفتم تسلیت میگم

** اعتراف های خنده دار **اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یوهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیــــــــــــــــــر جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت….گفتم منم همینطور….گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم

** اعتراف های خنده دار **اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده***

شما هم اعتراف کنید !!!
 

ati3254

کاربر حرفه ای
.................................مرسی باحال بود;)

اعتراف میکنم بچه بودم یه ماه در نوشابه جمع کردم تو باغچه کاشتم درخت نوشابه دربیاد...............هر روزم ابشون میدادم!!!!!!:D
 

Armin pak

عضو جدید
اعتراف میکنم کلاس 5 جمع کل نمره های املاء ام اخر سال که یه دفتر صد برگ بود به صد نرسید..
 

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم یه باربچه که بودم ..از بقالی سر کوچمون با داداشم رفتیم ماست خریدیم ..بعد اومدیم خونه دیدیم ماسته فاسده عین قله اتشفشان داشت قل میزد مامانم عصبانی شد گفت برید پس بدین اینو بهش بگین بچه گیر اوردی ..
برگشتیم که پس بدیم اقاهه مغازشو بسته بود ما هم سطل ماستو ریختیم رو شیشه مغازه اش..:biggrin:
دیگه اقاهه بهمون جنس نفروخت ...
 

fereshte1111

عضو جدید
اعتراف میکنم امتحا هایی که تو راهنمایی و دبیرستان که میگفتن برگه امتحانتونو دفعه بعد با امضای پدر مادر بیارین من اونایی رو کخ کم میگرفتم امضای مامانمو جعل میکردم:D به مامانمم قبلنا گفتم:D
 

ati3254

کاربر حرفه ای
اعتراف میکنم یه دفعه بالای یه پروانرو به هم چسبوندم که بتونه استراحت کنه .............................بیچاره رو مورچه ها خوردن!!!
 

SH.Aghighi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام :

خب دوستان با اجازه از درجات مختلف مدیریت بایک سرگرمی دیگه در خدمت

شما هستیم واین سرگرمی ازچه قراره !

شما باید اعتراف کنید...

برای مثال من اعتراف میکنم عاشق شدم

یا اعتراف میکنم بی اجازه به کیف فلانی دست زدم !

خب من شروع میکنم :



من اعتراف میکنم یه دونه لیوان که گمشده تو خونمون رو من شیکستم:cry:
 

Similar threads

بالا