ج) دوره ساسانيان :
چهارشنبه 27 آوريل (نيسان) سال 535 از پادشاهي يونانيان (224 ميلادي) روز انقراض پادشاهي پارتيان (فرزندان ارشك نيرومند) بود و پادشاهي ساسانيان آغاز گرديد.
اردشير بابكان- بنيانگذار سلسله ساساني- از خاندان موبدان و فرمانروايان ايالت مهم جنوبي ايران زمين يعني پارس بود. ساسانيان نسب خود را به شاهان هخامنشي ميرساندند و حتي شكل دستيابي آنان به قدرت نيز همچون هخامنشيان بود.
به هر روي ساسانيان احياكننده دين زرتشت و اشاعهگر روح ملي بودند و با رسميكردن دين نياكان و تمركز بخشيدن به قدرت دولت كوشيدند شكوه از دست رفته هخامنشي را باز يابند و به راستي اين دوره در برخي زمينهها عصر طلايي ايران را به همراه داشت، و به اعتراف دوست و دشمن، پارهاي از دستاوردهاي آنان تنها پس از حدود هزار سال- در اوج اقتدار شاه عباس بزرگ- تكرار گرديد.
ساسانيان هم براي گريز از بنبست، بدون آنكه درصدد شناخت عوامل اقتصادي آن برآيند ميخواستند مانند روميان با وحدت ديني، وحدت ملي و سياسي كشور را تحكيم كنند اما چون در پيشبرد اين مقصود عدالت و اصلاح اجتماعي را به سود طبقات پايين در نظر نداشتند از اول به قهقرا كشيده شدند … بعضي از پادشاهان ساساني عمق تناقضات و بحران ناشي از دشواريهاي مناسبات ناهنجار اقتصادي روستايي و عدم تعادل غيرعادي روابط اجتماعي را درك كردند. ابتدا تا حديشاپور يكم و سپس قباد كه هر يك در دوره خود به ماني و مزدك آنقدر كه لازم بود براي ستيزه با خودسري موبدان و تحديد قدرت فئودالها ميدان دادند و بلاش و هرمزد چهارم اين ضرورت را شناختند و براي تخفيف بحران كوششهايي كردند.
جامعه ايران در زمان ساسانيان به چهار طبقه اجتماعي تقسيم شده بود. طبقه يكم «اسواران»، طبقه دوم «موبدان و نيايشگران و پرستاران آتشكده»، طبقه سوم «دبيران و اخترماران و پزشكان» و طبقه چهارم «كشاورزان و صنعتگران و بازرگانان» … هر طبقه اجتماعي درون خود از لايهها و گروههاي متعددي تشكيل ميشد كه هر يك از پايگاه و منزلت خاص و معيني در سلسله مراتب طبقاتي برخوردار بودند.
كريستنسن مينويسد: به طوركلي بالارفتن از طبقهاي به طبقه ديگر مجاز نبود ولي گاهي استثنا واقع ميشد و آن وقتي بود كه يكي از آحاد رعيت اهليت و هنر خاصي نشان ميداد. در اين صورت بنابر «نامه تنسر» بايد آن را به شاهنشاه عرض كنند، اگر آن شخص در پارسايي آزموده بود او را وارد طبقه روحانيون ميكردند و اگر قوت و شجاعت داشت او را در طبقه جنگيان داخل مينمودند و اگر در عقل و قوه حافظه ممتاز بود در طبقه دبيران. رفتن يكي از عامه به طبقه اشراف به كلي ممتنع نبود، شاه اين اختيار را داشت و به اين وسيله خوني جديد در عروق نجبا وارد ميكرد، اما اين مساله بسيار نادر اتفاق ميافتاده است.
توليد محصولات صنعتي در اين عهد افزايش يافت و شهرها از مهمترين مراكز توليد محصولات مزبور بودند. مصنوعات نقره و منسوجات، به ويژه پارچههاي ابريشمي، از محصولات معروف كشور بود كه در سرزمينهاي ديگر، بهخصوص در غرب داراي مشتريان زيادي بود… در پي رونق تجارت، استفاده از سكه در شهرها گسترش يافت.
بانكهاي متعددي تحت نظر و اداره ايرانيان يا يهوديان مبادلات پولي را توسط اسناد مكتوب انجام ميدادند. گفتهاند كلمه «چك» به معني تضمين سند، كه از ابداعات موسسات بانكي ايران بود، از زبان پهلوي به زبانهاي اروپايي رفته است.
در دوره ساسانيان برخلاف دورههاي پيش، تجارت دريايي سهم بيشتري در بازرگاني كشور برعهده داشت. اردشير يكم تعدادي بندر در خليج فارس احداث كرد… شهرنشيني در اين دوره توسعه يافت و به ويژه طبقهاي جديد موسوم به«دبيران» شكل گرفت كه جايگاهش در شهرها بود. پادشاهان ساساني تعداد بسياري شهر احداث كردند، با اينكه بيشتر شهرهاي احداث شده، از نظر اقتصادي وابسته به مناطق اطراف خود بودند اما گروهي از شهرهاي تجاري و بندري نيازهاي خود را از نواحي دور دست تهيه ميكردند. پيشهوران در شهرها فعاليت داشتند و هر رشتهاي داراي صنفي ويژه بود كه اعضاي آن در محله يا كوي خاص در شهر يا جوار آن سكونت مينمودند. از ويژگيهاي مهم شهرهاي اين عصر، وجود بازارهاي مجهز در آنها بود، عنوان «وازاربد» به معني رئيس بازار در كتيبه «كعبه زرتشت» گوياي شكل گرفتن فضاي بازار به عنوان عنصري مهم در شهر ميباشد.
روند احداث شهر توسط پادشاهان ساساني همواره از آهنگ ثابت و يكنواختي پيروي نميكرده و فراز و نشيبهاي بسيار داشته است. در دوره هايي كه شاهان قدرتمند بر كشور حاكم ميشدند، تعداد زيادي شهر احداث ميشد اما اوقاتي كه پادشاهان ضعيف بر تخت جلوس ميكردند و روساي خاندانهاي بزرگ و زمينداران از اقتدار و نفوذ كافي براي رهبري و هدايت امور كشور (در جهت منافع خود) برخوردار ميشدند، جريان احداث شهر كه بيشتر پايگاه اجتماعي و طبقاتي پادشاهان شمرده ميشد آهسته ميگشت.
تحكيم موقعيت و سياست خارجي فعال ايران در سده سوم ميلادي با احداث شهرها رابطهاي بس نزديك داشت. بعضي از شهرها حاصل بروز پديدههاي نو در زندگي داخلي ايران بودند و بعضي ديگر بهعنوان منطقهاي سوقالجيشي بنيان و گسترش يافتند يا احيا گرديدند.
پيروز (فرزند يزدگرد دوم) كه در سال 459 ميلادي به سلطنت رسيد سه شهر مرزي و دفاعي بنا كرد. شهر «رامپيروز» را در جنوب كرانه درياي خزر، شهر «روشنپيروز» را در كرانه جنوب شرقي درياي خزر و شهر «شهرامپيروز» را در كرانه غربي آن يعني در آذربايجان برپا كرد. در همين منطقه اقداماتي احتياطي به منظور تقويت موضع دفاعي مرزهاي نزديك به قفقاز، از جمله شهر «پرتو» موسوم به «پيروزكواد» به عمل آورد… در عهد ساسانيان تعدادي بندر از جمله «رواردشير» ، «ارمزد اردشير» ، «پارا اردشير» و «اينشتابار اردشير» تنها توسط اردشير ]در حاشيه خليج فارس[ بنيان گرديد.
به روزگار نخستين شاهان ساساني كه شهرسازي رونق فراوان داشت، توليدكنندگان و پيشهوران از هر دسته و گروه سخت مورد نياز بودند. از اينرو دولتمردان در جريان انتقال آنان به شهرهاي نوبنياد توجه خاصي مبذول ميداشتند… گسترش شهرها طي سدههاي سوم و چهارم ميلادي، تجديد بناي شهرهاي كهن، احداث شهرهاي نو، كوچ دادن تودههاي مردم به شهرهاي نوبنياد، جذب پيشهوران داراي تخصصهاي گوناگون به شهرها و سرانجام ايجاد بازارها و مراكز مبادله، همه و همه با امتيازهايي براي اهالي شهرنشين همراه بود. پيشهوران شهري رابطه معين خود را با زمين همچنان حفظ ميكردند. آنها قادر بودند بخش كوچكي از زمين را زير كشت قرار دهند.
در عهد ساسانيان مركز هر ايالت در مهمترين شهر آن قرار داشت و عموم مقامهاي عالي رتبه در آنجا مستقر بودند. شهرهاي بزرگ و مهمي كه داراي روستاهاي پهناوري بودند، از جنبه اداري، در رديف شهرستانها قرار ميگرفتند… در مجموع وضع شهرنشينان بهتر از روستاييان بود و حقوقي هرچند اندك، براي آنان در نظر گرفته شده بود… فرهنگ و هنر نيز در پيگسترش شهرنشيني پيشرفت كرد. توجه به آثار هنري ظريف، وسايل زينتي و تجملي، ورزش، تفريحات و سرگرميهاي گوناگون افزايش يافت. گفتهاند كه حتي دربار، مدهايي براي لباس اختراع و عرضه ميكرد.
همزمان با افزايش قدرت سياسي موبدان و دخالت آنان در امور كشور، از ويژگيهاي نيكو و سازنده آيين پاك زرتشت كاسته شد و به جاي آن كه به غناي افكار و عقايد بپردازند، آداب و رسوم و كيفرهاي سخت و پيچيدهاي وضع كردند. عقايد ديني مردم در اثر جريان وضع مزبور دچار تزلزل شد و عدهاي از آنان حتي از مذهب موبدان سرتافتند و مرتد شدند، موبدان هم آن عدهاي را كه ارتدادشان اثبات ميشد و حاضر نميشدند به مذهب سابق خود بازگردند به قتل ميرساندند.
پس از اشاره به جنبههاي گوناگون اجتماعي روزگار ساسانيان، اينك به شهرسازي، چگونگي تقسيمات كشوري و الگوي ساخت شهرهاي اين دوره ميپردازيم:
گروهبندي شكل سكونت در نقاط نواحي مختلف كشور در دوره ساسانيان كه «ده» كوچكترين واحد اجتماعي آن بود بدينترتيب بوده است: ديه، روستاك، ستوگ، شهر، استان و كشور.
در جزوه «شهرستانهاي ايران» ايرانشهر به 4 بخش در 4 سو تقسيم گرديده بود. اين تقسيم با انقسام مناطق نظامي ايران به 4 بخش انطباق داشت.
از خصوصيات شهرهاي ساساني، قرار گرفتن ارگ و آتشكده و ادارات در وسط شهر است و سپس محلههاي بزرگان و اشراف و پس از آن محلههاي پيشهوران را ميتوان نام برد. در اين دوره درپي رونق تجارت و رشد شهرنشيني، بازار از اهميت ويژهاي برخوردار بود، پيشهوران هر حرفه در كوي معيني سكونت داشتند. در اين عهد در رابطه با جهانبيني موجود، براي شهرها چهار دروازه به سوي چهار جهت اصلي ميگشودند. در وسط شهرها بنايي موسوم به ايوان و كياخره كه شامل آتشكده نيز ميشد طرح ميگرديد، عموماً اين مجموعه در تپه يا زميني بلند نسبت به اطراف خود ساخته ميشد. تعداد آتشكدههاي ايران بسيار زياد بود، در هر شهر آريايي، در هر محله و در هر آبادي، نخست آتشكدهاي بنا ميكردند و سپس نهادهاي اجتماعي و اداري را گرد آن ميساختند.
شهرهاي پيش از اسلام در ايران داراي عناصر و ساخت كلي ويژهاي بدينترتيب بودند:
كهندژ (يعني جايگاه و سكونتگاه پادشاه، حكام و درباريان) اين بخش در مركز و بهترين نقطه شهر و اغلب در سطحي بالاتر از ساير نقاط جاي ميگرفت و توسط دروازهاي به خارج راه داشت، شارستان (شارسان) كه مسكن ديوانيان، اشراف و سپاهيان بود. اين بخش نيز داراي حصار و ديگر استحكامات لازم بود. بخشهاي ديگر شهر نيز بازار، ميدان و سواد (حومه) بودند.
شهر و شهرنشيني را با توجه به جنبههاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، جمعيتي،… و نظامي در طي دورههاي مختلف پيش از اسلام مطالعه كرديم. فراز و فرودهايي كه در اين فرايند پيش آمده بود را بررسي نموديم و شناخت بهتري از موضوع به دست آورديم. شهرهاي بسياري مانند انسانها پديد آمدند، رشد كردند، گاه دچار مشكل شدند و پارهاي نابود گشتند، برخي نيز هنوز زندهاند!؟
منابع پژوهش
1. انصافپور،غلامرضا ـ تاريخ زندگي اقتصادي روستاييان و طبقات اجتماعي ايران از دوران ما قبل تاريخي تا پايان ساسانيان ـ نشر انديشه ـ چاپ دوم ـ 2535 ـ تهران.
2. پوپ،آرتوراپهام ـ معماري ايران (پيروزي رنگ و شكل) ـ كرامتاله افسر ـ انتشارات يساولي (فرهنگسرا) ـ چاپ نخست ـ 1365 ـ تهران.
3. پيگولوسكايا، ن ـ شهرهاي ايران در روزگار پارتيان و ساسانيان ـ عنايتا… رضا ـ انتشارات علمي و فرهنگي ـ چاپ نخست ـ 1367 ـ تهران.
4. حساميان، فرخ و گيتي اعتماد و محمدرضا حائري ـ شهرنشيني در ايران ـ نشرآگاه ـ چاپ دوم ـ 1375 ـ تهران.
5. زنجاني، حبيبا… ـ جمعيتوشهرنشيني در ايران (جلد 1) ـ مركز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري ايران چاپ نخست ـ 1371 ـ تهران.
6. سلطانزاده، حسين ـ روند شكلگيري شهر و مراكز مذهبي در ايران ـ نشرآگاه ـ چاپ نخست ـ 1362 ـ تهران.
7. سلطانزاده، حسين ـ مقدمهاي بر تاريخ شهر و شهرنشيني در ايران ـ انتشارات اميركبير ـ چاپ دوم ـ 1367 ـ تهران.
8. ماسه، هانري و چند خاورشناس ديگر فرانسوي ـ تمدن ايراني ـ عيسي بهنام ـ بنگاه ترجمه و نشر كتاب ـ چاپ نخست ـ 1337 ـ تهران.
9. مجيدزاده، يوسف ـ آغاز شهرنشيني در ايران ـ مركز نشر دانشگاهي ـ چاپ نخست ـ 1368 ـ تهران.
10. مكاودي، كالين و ريچارد جونز ـ تاريخ جمعيت جهان ـ مهيار علوي مقدم و عليرضا نوري گرمرودي ـ نشر پاندا ـ چاپ نخست ـ 1372 ـ مشهد.
11. روزنامه اطلاعات ـ سهشنبه 5 امرداد 1378 ـ شماره 21681 ـ صفحه 7 ـ اطلاعات ضميمه.
12. روزنامه اطلاعات ـ دوشنبه 5 دي 1379 ـ شماره 22093 ـ صفحه 13.
* اين پژوهش جالب، اندکی خلاصه گشته است که همينجا بابت اين خلاصه سازي از نويسنده عذر می خواهم.