اشعار و نوشته هاي عاشقانه

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
می نویسم از تو::


ازتوای شادترین ای تازه ترین
نغمه ی عشق........
تو که سرسبزترین منظره ای
تو که سرشارترین عاطفه را

نزدتوپیداکردم.

وتوکه سنگ صبورم بودی
درتمام لحضاتی که خدا
شاهد غصه و اندوهم بود.

به تو می اندیشم!

به تو می بالم!
وازتومی گیرم
هرچه انگیزه درون دارم.

من شباهنگام
آن دم که تو را نزد خود میبینم
بهترین آرامش
برترین خواهش و احساس نیازدر دلم می جوشد.
روزها می گذرد...........
عشق ما رو به خدایی شدن است
رو به برتر شدن از هر حسی
که در این عالم خا کی پیداست.


دوستت میدارم
از همین نقطه ی خاکی.......تا عرش
دوستت میدارم
از زمین تا به خدا.
 

tina1390

عضو جدید
خستگی را تو به خاطر مسپار که افق نزدیک است و خدایی بیدار که تو را میبیند و به عشق تو همه خاطره ها میچیند که تو یادش افتی و بدانی که همه بخشش اوست و همینش کافیست
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از زندگـــی برایت بگویـــم . .
این روزها جـــوری دیــگر نگاه میکنـــم
بــ ِ درون ِ قلبـــ ِ رســوایم
و قلبـــ هائـــی کــ ه برای با هم بودن می تپـــد !
بــ ِ دریـــائی کــ ه در جانـــم ریشــ ه کرده ستــــ
نــ ه جانــم این ریشــ ه عشق نیستـــ !
این ریشــ ه بعد از همـــان طوفان ِ عظیمی ستــــ
کــ ه با موجــی سهمگیــن به ساحل زده ستــــ
و این ریشــ ه ی بی جان ِ بعد از این طوفان
به خود نهیب می زند . .
کــ ه دنیــای نا آرام را « بایــد » آرام دید ُ دم نزد ..
خُب به این چهـــره ی زار ِ آئینه ای ِ من نگاه نکن
قلبی پُر از خالـــی برایتـــان هدیــ ه دارم . .
ناقابل ستـــ ، باران را بهانـــ ه میکند
دم به دم مشت می کوبد بر دشت ِ آب ُ
آبها را بر آسمان می کوبـد !
و نفســی عمیق می کشد ُ حس های خوب دنیا را
بر مشام می کشد !!
 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش میشد عشق را تفسیر کرد

خواب چشمان ترا تعبیر کرد

کاش میشد در خراب آباد دل

خانه احساس را تعمیر کرد

کاش میشد همچو باران بی دریغ

لحظه های سبز را تقدیر کرد

کاش میشد تا تمام عشق را

با تمام وسعتش تکثیر کرد

کاش میشد اشک را تهدید کرد

مدت لبخند را تمدید کرد

کاش میشد از میان لحظه ها

لحظه دیدار را نزدیک کرد
 

Nilpar

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو کجایی سهراب ؟
[h=6]آب را گل کردند
[/h][h=6]چشم ها را بستند و چه با دل کردند ...
[/h][h=6]وای سهراب کجایی آخر ؟ ...
[/h][h=6]زخم ها بر دل عاشق کردند
[/h][h=6]خون به چشمان شقایق کردند ...
[/h][h=6]تو کجایی سهراب ؟
[/h][h=6]که همین نزدیکی عشق را دار زدند ،
[/h][h=6]همه جا سایه ی دیوار زدند ...
[/h][h=6]ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی است! ....
[/h][h=6]دل خوش سیری چند ؟
[/h][h=6]صبـــــــــــــــــر کن سهـــــــــــــــراب...!
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


دور از این هیاهو، دلم کویر می خواهد و

تنهایی و سکوت و آغوش ِ سرد ِ

شبی که آتشم را فرو نشاند. نه دیوار، نه در،

نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم،

نه پایی که در نوردد مرزهایم،

نه قلبی که بشکند سکوتم، نه ذهنی که سنگینم کند

از حرف، نه روحی که آویزانم شود.

من باشم و تنهایی ِ ژرفی که نور

ستارگان روشنش می کند و

آرامشی که قبل از هیچ طوفانی نیست ....

من جز تو کسی را نمی توانم بخواهم....
 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرچند که از آینه بی رنگتر است
ازخاطر غنچه ها دلم تنگتر است
بشکن دل بینوای ما را ای عشق
این ساز شکسته اش خوش آهنگتراست !
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتمش : دل می خری ؟

پرسید چند ؟


گفتمش دل مال تو تنها بخند !


خنده کرده و دل زدستانم ربود


تا به خود باز آمدم او رفته بود


دل ز دستش روی خاک افتاده بود


جای پایش روی دل جا مانده بود ...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
از تپــش هــای قلبم

خواستنت را کــه بگيــرم

می ايســـتد



 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفتــه اي

و مــن هــر روز،

بــه مــوريــانــه هــايــي فکــر مــي کنــم

کــه آهستــه و آرام

گــوشه هــاي خيــال ام را مــي جــونــد!

به گــذشـتــه که بــرمــیـگـــردم....

از حـــــــال مــیــروم....!.!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفتنـــ بهــانه نمیـــ خواهــد ؛

بهـانهــ های مانـدنـــ که تمـامـــ شــود

کــافـیستــ ــ ـ


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
حـالا کـه میـخـواهـی بـروی

لطفــا قـدمـهـایـتـــ را تنـدتـر بـردار

دلـم را فـرستــاده امـ دنبـالـِـ نخــود سیـــاه . . . !

.

.

.
نـمـی دانـمــ از کجــا نـخــودسیـــاه گیـر آورد!

پشتـِـ سـرتـــ افتـــاد بـه روی سنـگــ فـرشــ هـای پیـــاده رو . . .
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنوز هم وقتی باران می آید تنم را به قطرات باران می سپارم می گویند باران رساناست شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینـ بـــار کــــه آمدیــــ

دستانتـــ را رویــــ قلبمـــ بـــگذار

تـــــا بفهمیــ اینــــ دلـ با دیدنـــــ تــو

نمی تپد ...میلـرزد

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
عبور تو از حوالی چشم های من

تنها اتفاق غیر منتظره ی زندگیم بود

چراکه من

همیشه منتظر نیامدنت بودم ... !

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز


به گمانم همان وقتی که سرم به عشق گرم بود
زندگی را دستکاری کردند
وگرنه...
نه وقتِ رفتنِ تو بود
نه پایانِ من...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز


چگونه مهیایِ نبودن ات باشم؟!!
هر بار که با یادِ چشمانت طرف می شوم
همه ام شکست می خورد...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
با چنگ و دندان من که نه

با نگاه تو باز مي شود

گره اي که دلم را به چشمانت بست


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
من...!!!

.

از رفتار

دستت...!!!

.

با گل

سرخ...!!!

.

دانستم...!!!

.

عشق را

میشناسی...!!!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز






نترس
با لحظه ها حرف زده ام
قرار است خاطراتِ خوبمان را دست به دست کنند
...تا امروز
قرار است دوباره به یادِ هم بیفتیم
پیدایمان شود
باز هم حرف بزنیم با یک نگاه
...دستمان برسد تا عشق
باور کن
سکوتمان دست نخورده است هنوز
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه هم قافیه بوده اند


سیب و فریب


حتی زمانی که هیچ کس شعری نگفته بود


و حالا ...


ما همه با هم می گوییم سیب


و دوربین های عکاسی را فریب می دهیم


تا پنهان کنیم آن اندوه موروثی را پشت ِ این لبخند مصنوعی !
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز


بیا بــــازی كــنـــیــم....تــــو چـــشــــــم بـــگــــذار..مــــن دل میـــــگـــــذارم.!!!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز


اینجا، باران بهانه ایست برای تازه شدن...
و بوی خاک برایم،
یادآور دلتنگی آسمان است
که با اشکهایش،
زمین را بوسه باران میکند...
 

Similar threads

بالا