خیلی دوست داشتم اگر امکانش بود موضوعات تمام صفحات کتاب مسئله حجاب شهید استاد مطهری رو بذارم
ولی فکر میکنم از حوصله اینجا خارج هست و البته منم احتمالا دیگه چش و چاری برام نمیمونه
:استاد حجاب را به معنای پوشش می دانست و نه صرف چادر هر چند كه ایشان چادر را حجاب برتر می دانستند.ایشان معتقد بود كه حجاب و پوشش زنان باید به گونه ای باشد تا سلامت روانی جامعه تحریك نشود و شخصین والایی كه زنان دارند لكه دار نشود در عین اینكه ایشان معتقد بودند زنان در انتخاب رنگ و لباس پوشیدن هم آزاد هستند.
یه جمله در کتاب استاد هست که خیلی زیباست
اینو میزارم به عنوان خاتمه حرفم از کتاب استاد
قرآن كريم میفرمايد:
"«ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدی من بعد ما بيناه للناس فی الكتاب اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون»"
يعنی " كسانی كه حقايق فرود آمده از جانب ما را پس از آنكه ما گفته و بيان كردهايم كتمان میكنند خدا و هر لعنت كنندهای آنان را لعنت میكند" .
لحن آيه فوق العاده شديد است. قرآن كريم در كمتر موضوعی به اندازه اين موضوع با چنين لحن شديد وحشتناكی سخن گفته است.
در عين حال من معتقدم مقصود اين است كه مردم حقايق را به خاطر منافع خود كتمان نكنند، ولی اينكه حقيقت را به خاطر خود حقيقت (و البته در شرائط محدود و موقت و معينی برای فرار از سوء استفاده) اظهار نكنيم مشمول اين آيه نيست.
به عبارت ديگر دروغ گفتن حرام است اما راست گفتن هميشه واجب نيست يعنی احيانا در مواردی بايد سكوت كرد.
من معتقدم اين گونه مصلحت انديشیها اگر بر مبنای مصالح واقعی حقايق باشد نه بر مبنای حفظ منافع افراد و اشخاص و اصناف و طبقات، مانعی ندارد.
قرآن كريم در سوره حجرات می فرمايد:
« يا ايها الذين آمنوا لا تقدموا بين يدی الله و رسوله »
يعنی ای مؤمنين! از خدا و رسول خدا جلو نيفتيد. مقصود از جلو افتادن از خدا و پيغمبر اين است كه كار دينداری و مقدس مأبی را به جائی برسانيم كه خدا و رسول نگفتهاند و بخواهيم از پيغمبر هم جلوتر حركت كنيم.
اميرالمؤمنين علی عليه السلام میفرمايد:
«ان الله حدد حدودا فلا تعتدوها و فرض فرائض فلا تتركوها و سكت عن اشياء لم يسكت عنها نسيانا فلا تتكلفوها ».
يعنی خداوند حدود و مرزهائی قرار داده است، از آنها تجاوز نكنيد
(محرماتی قرار داده آنها را نقض نكنيد) و واجبات و فرائضی قرار داده آنها را ترك نكنيد، و درباره بعضی چيزها سكوت كرده است ( نه آنها را حرام كرده و نه واجب )، اين سكوت از روی فراموشی نبوده است بلكه خواسته است شما در آن موارد آزاد باشيد. پس شما خود را در آن زمينهها به تكلف و مشقت نيندازيد و از پيش خود برای خود به نام دين و خدا تكليف درست نكنيد.
پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم در حديثی كه در جامع الصغير نقل كرده است میفرمايد:
«ان الله يحب ان يؤتی رخصه كما يكره ان يؤتی معصيته»
يعنی خداوند همانطور كه ناخوش میدارد آنچه را نهی كرده است مردم انجام دهند، دوست دارد آنچه را اجازه داده است و بلامانع شمرده مردم آنرا همانطور بلامانع تلقی كنند، از پيش خود چيزی را كه خداوند ممنوع نكرده است، ممنوع نشمارند.
اين حديث بدين عبارت نيز نقل شده است:
«ان الله يحب ان يؤخذ برخصه كما يحب ان يؤخذ بعزائمه»
يعنی خداوند دوست دارد هر چيزی را كه مباح قرار داده است و رخصت فرموده مردم آنرا مباح شمارند همچنانكه دوست دارد هر چه را نهی كرده است ناروا به شمار آورند.
ممكن است نظر من اشتباه باشد. مكرر گفته ام كه در اينگونه مسائل كه مسأله فرعی است، هر كس بايد فتوای مرجع تقليد خود را بخواهد و عمل كند. ولی از نظر آنچه به نام مصلحت انديشی عنوان میشود كه میگويند مصلحت نيست گفته شود هر چند حقيقت باشد، عقيده من برخلاف اين مصحلت انديشی است. من مصلحت را در گفتن حقيقت میدانم.
ولی فکر میکنم از حوصله اینجا خارج هست و البته منم احتمالا دیگه چش و چاری برام نمیمونه
:استاد حجاب را به معنای پوشش می دانست و نه صرف چادر هر چند كه ایشان چادر را حجاب برتر می دانستند.ایشان معتقد بود كه حجاب و پوشش زنان باید به گونه ای باشد تا سلامت روانی جامعه تحریك نشود و شخصین والایی كه زنان دارند لكه دار نشود در عین اینكه ایشان معتقد بودند زنان در انتخاب رنگ و لباس پوشیدن هم آزاد هستند.
یه جمله در کتاب استاد هست که خیلی زیباست
اینو میزارم به عنوان خاتمه حرفم از کتاب استاد
قرآن كريم میفرمايد:
"«ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدی من بعد ما بيناه للناس فی الكتاب اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون»"
يعنی " كسانی كه حقايق فرود آمده از جانب ما را پس از آنكه ما گفته و بيان كردهايم كتمان میكنند خدا و هر لعنت كنندهای آنان را لعنت میكند" .
لحن آيه فوق العاده شديد است. قرآن كريم در كمتر موضوعی به اندازه اين موضوع با چنين لحن شديد وحشتناكی سخن گفته است.
در عين حال من معتقدم مقصود اين است كه مردم حقايق را به خاطر منافع خود كتمان نكنند، ولی اينكه حقيقت را به خاطر خود حقيقت (و البته در شرائط محدود و موقت و معينی برای فرار از سوء استفاده) اظهار نكنيم مشمول اين آيه نيست.
به عبارت ديگر دروغ گفتن حرام است اما راست گفتن هميشه واجب نيست يعنی احيانا در مواردی بايد سكوت كرد.
من معتقدم اين گونه مصلحت انديشیها اگر بر مبنای مصالح واقعی حقايق باشد نه بر مبنای حفظ منافع افراد و اشخاص و اصناف و طبقات، مانعی ندارد.
قرآن كريم در سوره حجرات می فرمايد:
« يا ايها الذين آمنوا لا تقدموا بين يدی الله و رسوله »
يعنی ای مؤمنين! از خدا و رسول خدا جلو نيفتيد. مقصود از جلو افتادن از خدا و پيغمبر اين است كه كار دينداری و مقدس مأبی را به جائی برسانيم كه خدا و رسول نگفتهاند و بخواهيم از پيغمبر هم جلوتر حركت كنيم.
اميرالمؤمنين علی عليه السلام میفرمايد:
«ان الله حدد حدودا فلا تعتدوها و فرض فرائض فلا تتركوها و سكت عن اشياء لم يسكت عنها نسيانا فلا تتكلفوها ».
يعنی خداوند حدود و مرزهائی قرار داده است، از آنها تجاوز نكنيد
(محرماتی قرار داده آنها را نقض نكنيد) و واجبات و فرائضی قرار داده آنها را ترك نكنيد، و درباره بعضی چيزها سكوت كرده است ( نه آنها را حرام كرده و نه واجب )، اين سكوت از روی فراموشی نبوده است بلكه خواسته است شما در آن موارد آزاد باشيد. پس شما خود را در آن زمينهها به تكلف و مشقت نيندازيد و از پيش خود برای خود به نام دين و خدا تكليف درست نكنيد.
پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم در حديثی كه در جامع الصغير نقل كرده است میفرمايد:
«ان الله يحب ان يؤتی رخصه كما يكره ان يؤتی معصيته»
يعنی خداوند همانطور كه ناخوش میدارد آنچه را نهی كرده است مردم انجام دهند، دوست دارد آنچه را اجازه داده است و بلامانع شمرده مردم آنرا همانطور بلامانع تلقی كنند، از پيش خود چيزی را كه خداوند ممنوع نكرده است، ممنوع نشمارند.
اين حديث بدين عبارت نيز نقل شده است:
«ان الله يحب ان يؤخذ برخصه كما يحب ان يؤخذ بعزائمه»
يعنی خداوند دوست دارد هر چيزی را كه مباح قرار داده است و رخصت فرموده مردم آنرا مباح شمارند همچنانكه دوست دارد هر چه را نهی كرده است ناروا به شمار آورند.
ممكن است نظر من اشتباه باشد. مكرر گفته ام كه در اينگونه مسائل كه مسأله فرعی است، هر كس بايد فتوای مرجع تقليد خود را بخواهد و عمل كند. ولی از نظر آنچه به نام مصلحت انديشی عنوان میشود كه میگويند مصلحت نيست گفته شود هر چند حقيقت باشد، عقيده من برخلاف اين مصحلت انديشی است. من مصلحت را در گفتن حقيقت میدانم.