سلام و عرض ادب خدمت دوستان عزيز
با نظرات سازنده خود اين دوستمون رو راهنمايي كنيد !!!!
دو سال پيش پسر عمه ام به خواستگاريم اومد ......... تا قبل از اينكه به خواستگاري بياد خيلي دوستش داشتم و بعنوان همسر آينده خودم تصورش ميكردم ، حدود 20 روز قبل از این که به خواستگاریم بیاد شنیدم که رفته جایی خواستگاری و تصمیم داره ازدواج کنه
من تا اون روز از وجود کس دیگه ای توی زندگیش اطلاع نداشتم و نمی دونستم که با یه دختر دوست بوده و می خواد به خواستگاریش بره.زمانی که موضوع رو از پسر عمه ام پرسیدم گفت که چند ماه بعد از فوت پدرش به خاطر روحیه ی بدی که داشته با پیشنهاد دوستی یکی از همکلاسی هاش موافقت میکنه اما قصدشون ازدواج نبوده.می گفت همدیگر رو نمی دیدن و فقط به هم smsمی دادن.خودش می گفت: گفتم نامردیه که نرم خواستگاری اش.(واقعا مسخره است)موقعی که مامانش رو می فرسته خواستگاری و دختره مورد قبول مامانش واقع نمیشه اونم با نظر مامانش موافقت میکنه .
توی اولین جلسه که با هم صحبت کردیم،موقعی که گفت دوستم داره و حاضر هر کاری بکنه تا خوشبختم کنه و زمانی که گفت به خاطر من با برادرم زیادی صمیمی شده حالم ازش بهم خورد.
پسر خوبيه ، از لحاظ خانوادگي و فرهنگي در يه سطح هستيم ،از سطح مالي خوبي برخورداره اهل كاره ........ فقط از قيافه ظاهريش خوشم نمياد ظاهر مردونه نداره !!!!
دوباره 2-3 هفته بعد از خواستگاری از من رفت خواستگاری همون دختره.خانواده دختره جواب مثبت دادن و قرار عقد هم گذاشتن اما پسر عمه ام به همش زد وگفت پدر دختره خیلی ادا ادواریه و توی همه کار دخالت میکنه.
از 2 سال پیش هم داره اوضاع مالیش و کارش رو روبه راه میکنه تا بیاد خواستگاریم.
چه طوری بفهمم که دوستش دارم؟
به نظرتون این خصوصیات ظاهریش خیلی مهمه؟لطفا راهنماییم کنيد.من اصلا نمی دونم واقعا دوستش دارم یا نه؟به نظرتون کسی که آدم رو دوست داشته باشه میره جای دیگه ای خواستگاری؟
--------------------------------------------------------------------
لطفا بدون اسپم نظرات خود را بيان كنيد
با تشكر
با نظرات سازنده خود اين دوستمون رو راهنمايي كنيد !!!!
دو سال پيش پسر عمه ام به خواستگاريم اومد ......... تا قبل از اينكه به خواستگاري بياد خيلي دوستش داشتم و بعنوان همسر آينده خودم تصورش ميكردم ، حدود 20 روز قبل از این که به خواستگاریم بیاد شنیدم که رفته جایی خواستگاری و تصمیم داره ازدواج کنه
من تا اون روز از وجود کس دیگه ای توی زندگیش اطلاع نداشتم و نمی دونستم که با یه دختر دوست بوده و می خواد به خواستگاریش بره.زمانی که موضوع رو از پسر عمه ام پرسیدم گفت که چند ماه بعد از فوت پدرش به خاطر روحیه ی بدی که داشته با پیشنهاد دوستی یکی از همکلاسی هاش موافقت میکنه اما قصدشون ازدواج نبوده.می گفت همدیگر رو نمی دیدن و فقط به هم smsمی دادن.خودش می گفت: گفتم نامردیه که نرم خواستگاری اش.(واقعا مسخره است)موقعی که مامانش رو می فرسته خواستگاری و دختره مورد قبول مامانش واقع نمیشه اونم با نظر مامانش موافقت میکنه .
توی اولین جلسه که با هم صحبت کردیم،موقعی که گفت دوستم داره و حاضر هر کاری بکنه تا خوشبختم کنه و زمانی که گفت به خاطر من با برادرم زیادی صمیمی شده حالم ازش بهم خورد.
پسر خوبيه ، از لحاظ خانوادگي و فرهنگي در يه سطح هستيم ،از سطح مالي خوبي برخورداره اهل كاره ........ فقط از قيافه ظاهريش خوشم نمياد ظاهر مردونه نداره !!!!
دوباره 2-3 هفته بعد از خواستگاری از من رفت خواستگاری همون دختره.خانواده دختره جواب مثبت دادن و قرار عقد هم گذاشتن اما پسر عمه ام به همش زد وگفت پدر دختره خیلی ادا ادواریه و توی همه کار دخالت میکنه.
از 2 سال پیش هم داره اوضاع مالیش و کارش رو روبه راه میکنه تا بیاد خواستگاریم.
چه طوری بفهمم که دوستش دارم؟
به نظرتون این خصوصیات ظاهریش خیلی مهمه؟لطفا راهنماییم کنيد.من اصلا نمی دونم واقعا دوستش دارم یا نه؟به نظرتون کسی که آدم رو دوست داشته باشه میره جای دیگه ای خواستگاری؟
--------------------------------------------------------------------
لطفا بدون اسپم نظرات خود را بيان كنيد
با تشكر