ما داریم در جهانی زندگی می کنیم که نابغه ها و بزرگانی مثل نیوتن انیشتن داروین و ...تونستن درک و تبیین کتاب طبیعت رو بر مبنای ریاضی و دانش توضیح بدن و قابل فهم تر بسازن.جهانی که بشر توانسته با پیشرفت علمی کارهایی بکنه که 50 سال پیش اگه به یکی این حرف رو میزدی می گفت این کار ماوراطبیعی هست!
ابدا و اصلا به چشم زخم اعتقاد ندارم که افرادی تو خیابون راه برن و اثر چشم ان ها بر زندگی دیگران اثر بزاره!این جز باور های عجیب غریب هست که همه جا پراکندست.جالبه براتون بگم این باور اول از همه از یونانی ها دیده شده که بلوط رو میپرستیدن چون برای زئوس مقدس بوده این درخت و باور داشتن که لمس درختان مقدس خوش شانسی میاره . در ایرلندی ها هم دست زدن به درختان یک جور تشکر کردن از لپرکان ها و شانس خود رو زیاد کردن بوده و این همین جوری میاد جلو تا برسه به فرهنگ فولکلوریک مسیحی که تبدیل شد به knock on wood یا touch the wood که رسید به ما شد بزن به تخته!!یا نعل اسب و ....
ولی یه چیز رو میتونیم بگیم .اگه من به باورغلطی اعتقاد داشته باشم روزی که چیزی بر مبنای باور غلط من اتفاق بیفته حال منو دگرگون میکنه مثلا اگه فکر کنیم اگه صبح پاشدیم یه گربه مشکی دیدیم که از جلومون رد میشه (بد شانسی میاره!!)منو میترسونه و ناراحت می کنه بنابراین من تاثیرشو میبینم (با بد شدن حالم)و نکته دیگه اینکه مکانیزم های دفاعی روانی در بدن انسان کاری می کنه که منو از این فشار نگرانی خارح کنه یعنی چی؟یعنی من می خوام با یه اسیب کم خیال خودمو از اسیب بیشتر راحت و اسوده کنم.عملی هم بر مبنای خوداگاه و هم ناخوداگاه.
مثلا یک نفر که از نظر من چشمش شوره به من حرفی زده من هم بر مبنای اتفاق های تصادفی و عمل خودم سعی می کنم اسیبی اندک به خودم بزنم که خیالم راحت باشه این ادم اثر چشمش رفع شده و اسیب جدی تری در کمین نیست