آموزش گام به گام تحریف تاریخ!

BIGHAM

عضو جدید
کاربر ممتاز
متنی که می بینید یادداشت محمدحسین جعفریان هست که در شماره 332 همشهری جوان چاپ شده است.

آموزش گام به گام تحریف تاریخ!
بی شک شما هم تعبییر تحریف تاریخ را فراوان شنیده اید. در اوان جوان فکر می کردم چه پروسه پیچیده ای دارد این کار.چه هزینه و نیروی هنگفتی می خواهد و ...اما اکنون که کمی سپیدی مو بر تیرگی بخشی از تصورات جوانی غلبه کرده پی برده ام، نه بابا خیلی هم سخت نیست. روزی یکی از دوستان شاعر و روزنامه نگار را دیدم که سخت از یک مصاحبه تلویزیونی برآشفته بود. در آن مصاحبه کسی ادعا کرده بود نخستین سردبیر نشریه ای مشهور بوده. نه مجری می دانست این بابا دروغ می گوید، نه انبوهی از مردم که به ناچار به رسانه و آنچه می پراکند،اعتماد می کنند. او می گفت : 10 سال دیگر این برنامه تلویزیونی می شود سند این آقا. و به همین سادگی یک ادعای واهی به سبب عدم دقت رسانه ها به حقیقتی تاریخی بدل می شود. مثال های تکان دهنده دیگری هم زد. ادعاهای محیرالعقولی که برخی مطرح کرده و رسانه بی هیچ واکنشی، حتی گاه در مقام تمجید آنان را همراهی گرده بود. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، من نیز موارد این چنینی را زیاد دیده ام. ساز و کار خیلی ساده است. فرد یا افراد یا شخصیت حقوقی مدعی، ابتدا ماجرای مورد نظرش را در ابعاد کوچکتر در روزنامه یا برنامه رادیویی و ... مطرح می کند. بعد آن را مبنا قرار می دهد و می رود سراغ چند رسانه دیگر. یا رسانه های دیگر بر اسا آن می آیند سراغ این بنده خدا. کم کم آن دروغ یا آن یک کلاغ می شود 40 تا. یک دهه بعد هم می شود حقیقت مطلق که کسی جرات انکار و مخالفت با آن را ندارد.
اگر بخواهیم یک مثال ساده بزنم باید حکایت "نامه چارلی چاپلین به دخترش" را یادآوری می کنم. این نامه در ایران غوغایی به پا کرد. بارها مورد استناد قرار گرفت و حتی برخی اندیشمندان بزرگ با شاهد و مثال آوردن آن، در کتاب ها و مقالات وزینشان، رسمیت دو چندان بدان بخشیدند. نقل می کنند گویا در دهه 40 ، نشریه ای در آستانه انتشار بوده و به سردبیر می گویند یک ستون خالی است و مطلب کم داریم. ایشان هم که چهره ای شناخته شده است، به اتاقش می رود و آن ستون خالی را پر می کند. اما کار بدین جا ختم نمی شود و آن قدر این نامه در نوشته ها و سخنرانی ها و ... مطرح می شودکه عاقبت خبر به خود چاپلین می رسد و او منکر شده و تکذیب می کند. ولی تکذیب هم افاقه نمی کند.
حالا برخی با اطلاع از جادوی رسانه، گاه چنین ترفندهایی می زنند که هم به اعتبار رسانه صدمه می زنند و هم فاتحه آینده را می خوانند. کاش یکی بیاید و مو از ماست بکشد و در بسیاری امور حقایق را برملا کند. اگر چه مصاحبه چندی پیش مسعود ده نمکی با شبکه سه سیما مرا به فکر نوشتن این یادداشت انداخت و بهانه یاد آوری شد. اما این همه دخلی به وی ندارد و چنین رفتاری به اصحاب رشته و فن خاص مربوط نمی شود.از سیاسیون و دعوای دکتر بودن برخی از آنان بگیرید تا هنرمندان و مدیران و ... نمونه هایی بوده اند که به این ورطه افتاده و دیگر جمع کردنشان نیز برای جمع اندکی که از خالی بندی هایی آنان آگاهند، میسر نیست. پس بیاییم به سهم خودمان هنگام کج مداری های این چنین، واکنش نشان دهیم. دوباره که مدعیان بی حیثیت شوند. نفرات بعد مراقب ادعاهایشان در پیشگاه مردم خواهند بود. انشاءالله.
 

Similar threads

بالا