آره باوخشک اومدم
آهان از اون بابت؟ نه نه... خخخخخخخخخ
یاسی ولی تر تراومده
اصن ماتیریایاخشک میایم یاتر معتدل نداریم که
یکیمونم سربازیه داره حسابی گنجیشک پرمیشه خشک شه حیوونی
آره باوخشک اومدم
آهان از اون بابت؟ نه نه... خخخخخخخخخ
شاید؟ :|
شاید جواب کدوم حرفم بود؟
آره باوخشک اومدم
یاسی ولی تر تراومده
اصن ماتیریایاخشک میایم یاتر معتدل نداریم که
یکیمونم سربازیه داره حسابی گنجیشک پرمیشه خشک شه حیوونی
حکایت است که پایش رادرباشگانهاده(همون اعتیادکوفتی)لیکن به هیچ احدی بازگونکرده ولیک اون تایم آمدنش اوراآشکارکرده
راستی از محسن 24 اندی، تاره چه خبر؟
حکایت است که پایش رادرباشگانهاده(همون اعتیادکوفتی)لیکن به هیچ احدی بازگونکرده ولیک اون تایم آمدنش اوراآشکارکرده
درخبراست که وی درهمین حوالی میچرخدویااینکه توسط هکرهایی داردجاسوسی میشود.(لطفااطلاع رسانی کنید)
اینکه سوخته ست...!!!
تازه تر چه خـــبر....
خبرجدیدازپادگان؟
این چه پادگان رفتنیه که دیروزپریزاومده اینجاو محسن تومحشری
لازم نیس محسن همیشه اینجاس چه سربازی باشه چه نباشه ایییش میادومیره بیخبر...
راستی چرا واسش یه گودبای پارتی نگرفتی؟ .. خخخخخخ
بیجورایی میشه آش پشت پای مجازی.... :دی
بعد هر وقت مرخصی اومد بیاد و از خاطرات اونجا واسمون بتعریفه؟ :دی
پ.ن: من برم لالا که صبح کلی کار دارم... شبتون بخــــــیـر...http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
لازم نیس محسن همیشه اینجاس چه سربازی باشه چه نباشه ایییش میادومیره بیخبر
شب بخیرمنم برم
هان؟من ومرموز؟اون محسن مارموزه نه ینی مرموزهچطور؟
مرموز صحبت می کنی....
قابلتونداش خاهر (آخیش محسن نیس میشه غیبتشوکرد)
سلامسلام.کسی اینجا هست من با هاش مشورت کنم؟؟؟
سلام
بفرممایئد من هستم
شاید کسان دیگه هم بخونن ونظربدن...هرجورراحتیسلام.ممنون
راستش قضیه ی کم تکراری و خصوصیه.اشکال نداره اینجا بگم؟؟؟
شاید کسان دیگه هم بخونن ونظربدن...هرجورراحتی
عزیزم من نمیدونم دقیقاباشه.
خب من 21 سالمه و ترم 7 هستم.اصلا اهل دوستی و این برنامه ها نبودم.همه جوره هم پا حرف بزرگترام ایستادم اما حالا...
راستش ی خواستگار اومده ک خانوادم خیلی راضین و من هم انصافا دلیلم خیلی احمقانست برای رد کردنش اما من نمیخوام این اتفاق بیفته.چند وقته با بابام کم صحبت میکنم هر دو مون عصبی هستیم و من حس میکنم رابطمون همینطور داره بدتر و بدتر میشه.نمیخوام خانوادم با هام سرد باشن چکار کنم؟؟چ دلیلی بیارم ک هممون مث قبل بشیم؟؟؟
عزیزم من نمیدونم دقیقا
خب باهاش حرف بزن..باباهامهربونن وعاشق دختراشونن
حالاچرانمیخوای ازدواج کنی؟دلیلت منطقیه؟میدونم اما همش میگه من نمیخوام تو بعدا پشیمون بشی و این بار شدیدا رو حرفش ایستاده منم بدتر از اون
ی جنگ واقعی شده.آخه ب زور میخواد آدمو خوشبخت کنه
حالاچرانمیخوای ازدواج کنی؟دلیلت منطقیه؟
نمیدونم والاخب منطقی نیست ولی میتونه مانعم بشه ک ازدواج نکنم.میدونی ی ترس مبهمه از همه چی.نمیدونم چطور بگم اما من واقعا از ازدواج میترسم!!!
نمیدونم والا
من کمکی ازم برنمیاد...ببخشیدعزیزم...میتونی پیش روانشناس بری
سلام.کسی اینجا هست من با هاش مشورت کنم؟؟؟
میدونم اما همش میگه من نمیخوام تو بعدا پشیمون بشی و این بار شدیدا رو حرفش ایستاده منم بدتر از اون
ی جنگ واقعی شده.آخه ب زور میخواد آدمو خوشبخت کنه
جرا هیچ کس اینجا نیست و یه چیزی نمیگه؟
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
كساني كه شادتر هستند بيشتر دست به خودكشي مي زنند. | روانشناسی | 2 | ||
مردان بيشتر از زنان دروغ ميگويند | روانشناسی | 11 | ||
هفت باور غلط درباره روانشناسان... | روانشناسی | 0 | ||
معرفی روانشناسان بزرگ جهان | روانشناسی | 8 | ||
چگونه عزيز همسرمان باشيم؟ | روانشناسی | 8 |