زندگی یعنی زیبایی محض.اسباب بازی و ابنبات های رنگارانگو خوشمزه.......یعنی رسیدن به همه ی خواسته ها......یعنی عزیزترین بودن..یعنی شیرین بودن.........یعنی همه چیز.....برای یک کودک...
زندگی یعنی نوجوونی..یعنی بزرگتر شدن.یعنی عاقل شدن....یعنی انجام ندادن خیلی کارا.یعنی محدود تر شدن......یعنی زشت شدن بازی با اسباب بازیا.....یعنی مناسب نبودن خیلی از رفتارای کودکی...یعنی دل کندن از همه ی کودکی و دور ریختنش.....یعنی کم حوصله تر شدن همه.....یعنی...
زندگی یعنی جوونی.....یعنی شیرین ترین دوران زندگی که میگن.....یعنی همون پردرد ترین دوران خیلی ها....اره همون.....یعنی بزرگ شدن م.......یعنی انجام دادن خیلی کارا که نمیتونستی انجام بدی.....یعنی هرروز بشنوی تو بزرگی ازت بعیده..یعنی زمان از دست رفتن خیلی چیزها...یعنی وقتی باید تحملت زیاد باشه.....یا دلت اماده باشه که خورد بشه...یعنی باید تحملت بالا باشه.....یعنی باید هرچی پیش اومد سکوت کنی....بریزی تو خودت....اخه دیگه بزرگه بزرگ شدی.....زندگی یعنی از دست رفتن تمامی خاطرات خوش با پرپر شدن عزیزترینت....یعنی اشک ریختن واسه چیزهایی که هیچوقت فکرشونو نمیکردی.....یعنی کم کم نابود شدن..
شاید هم یعنی تجربه ی زودتر پیری در جوونی.......شایدم ......زندگی یعنی گاهی از ته دل ارزو کنی کاش یه لحظه فقط یه لحظه برمیگشتی به بچگی.....کاش یه لحظه بابا بزرگ برمیگشت......کاش خدا امتحانم نمیکرد......کاش خیلی ها نبودن.....کاش توی دنیا احساس حاکم نبود..ادم اهنی بودیم شاید بهتر بود...اره بهتر بود
نه...دیگه خیلی دیر شده...خیلی....برای برگشتن به بچگی خیلی دیر شده....خیلی....